06-04-2012, 01:10 PM
مینی بوس بسیج و مرد مست !
مینی بوس پر از بسیجی به سوی کمیته در حرکت بود ، یه مرد مستی که تلو تلو می خورد و منتظر تاکسی بود رو می بینن
درجا وامیستن و مرد بیچاره رو سوار میکنن که با خودشون ببرن کمیته
همینکه راه میافتن ، مرد مست به دور و ورش یه نیگاهی می کنه و می گه :
عقبی ها بی شرفن ، جلویی ها بی ناموسن ، سمت راستی ها بی همه چیزن و سمت چپی ها بی پدر و مادرن !
راننده مینی بوس شاکی می شه و همچین میکوبه روی ترمز که همه بسیجی ها روی همدیگه میافتند ! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای بسیجی ها می کشه بیرون و می گه ، مردک محارب ضد انقلاب ، اگه جرات داری یه بار دیگه بگو کی بی شرف و بی همه چیز و بی ناموس و بی پدر و مادره !
مسته با کمال خونسردی می گه : من از کجا بدونم ! ... با اون ترمزی که تو کردی ، همه قاطی شدند !
مینی بوس پر از بسیجی به سوی کمیته در حرکت بود ، یه مرد مستی که تلو تلو می خورد و منتظر تاکسی بود رو می بینن
درجا وامیستن و مرد بیچاره رو سوار میکنن که با خودشون ببرن کمیته
همینکه راه میافتن ، مرد مست به دور و ورش یه نیگاهی می کنه و می گه :
عقبی ها بی شرفن ، جلویی ها بی ناموسن ، سمت راستی ها بی همه چیزن و سمت چپی ها بی پدر و مادرن !
راننده مینی بوس شاکی می شه و همچین میکوبه روی ترمز که همه بسیجی ها روی همدیگه میافتند ! راننده میاد مرد مست رو از زیر دست و پای بسیجی ها می کشه بیرون و می گه ، مردک محارب ضد انقلاب ، اگه جرات داری یه بار دیگه بگو کی بی شرف و بی همه چیز و بی ناموس و بی پدر و مادره !
مسته با کمال خونسردی می گه : من از کجا بدونم ! ... با اون ترمزی که تو کردی ، همه قاطی شدند !