امروز, 12:05 AM
نقل قول:نکتهی سوّم, این نگرش که ما بردگان زادرانههای خود بوده, و نمیتوانیم بر خرد گروهی تاثیرگذار
باشیم, میباشد. این نگرش, خرد, خودآگاهی و آزادی خواست را کمابیش یا نادیده گرفته, یا اثرگذاری آنها را
آن اندازه ناچیز شمارده که هرگز نتوانند بر رانههایی چون «خویشاوندگرایی» و «چندنژادگرایی» چیره گردند.
در فرهود, بوارونه, برترین ابزار ما درست همین خرد و فرنود میباشند. زمانهایی هست که ما
در زمینههای درون میشویم که شهود ما کاربردشان را در جایگاه نخست, از دست میدهند.
این قسمت غمانگیزترین بخش از نوشته مهربد است، چون حقیقت نداشتن آن همانقدر که روشنگر است، دردآور نیز هست.
استدلال بنیادین مهربد تاکید بر روشنگری و مهندسی اجتماعیست. پس من این دو را نشانه میگیرم. کنش و واکنش میان تکههای این جامعهی صد پاره به پدید آمدن استراتژیهای گروهی منجر میشوند. مثلاً وجود پرشمار آدمهای کمهوش در نزدیکی اقلیتی هوشمند باعث برتری استراتژی زرنگبازی میشود. در مقابل، زرنگبازی از سمت آدمهای خرفت بیپاسخ نمیماند، و اینگونه نیست که چون بضاعت ذهنی گروهی کمتر است آنها قربانی ابدی بمانند، تفاوت اینست که استراتژی یکی آگاهانه و دیگری غریزیست، و این پروسه یک نمونه از رقابت میان غزال و پلنگ است، که یکی دایم تیزپاتر و دیگری تیزدندانتر میشود. استراتژی غریزی اکثریت خرفت برای دفاع دربرابر رفتار تجاوزکارانه هوشمندان زرنگ چیست؟ پدید آمدن و پراکنش وسیع میمهای دشمنی و ستیز با تمام مظاهر هوشمندی! از نفرت و کینهی عمومی نسبت به روشنفکری بگیرید تا تمسخر، تحقیر و هر نوع دیگری از آزار اجتماعی افرادی که باهوش به نظر میرسند. مشهور است که در جامعه سیاهپوستان آمریکا کسی به انگلیسی استاندارد صحبت بکند، توسط هم گروهان خود محکوم به تلاش برای تقلید از سفیدپوستان میشود.
در ایران و تقریبا تمام باقی جهان همین روال حاکم است. من اینرا خیلی زود و در نوجوانی دریافتم که هرگونه نمایش هوشمندی در جمع با تمسخر و تحقیر و از دست رفتن جایگاه اجتماعی روبرو میشود و بهتر است اگر زندگی اجتماعی سالمی میخواهید خود را بسیار ابلهتر از آنچه هستید جلوه بدهید. اصلا یکی از دلایل اصلی فارومنویسی من همین میل به اندیشیدن به موضوعاتی فراتر از امور پیش پا افتادهی روزمره در فضایی به دور از هزینه برای پرسونای اجتماعی من بود. مکانیزم این دفاع غریزی آنست که با گرفتن جایگاه اجتماعی شخص باهوش از او توانایی وی برای کلاه برداری احتمالی را به طور پیشفرض کاهش میدهید و تهدید وجودی او را پیشدستانه خنثی میکند، که کسی از آدم نامعتبر و مسخرهی همگان درباره سرمایهگذاری سوال نمیپرسد و نصیحت نمیپذیرد. این نه یک انتخاب آگاهانه از سوی جامعهای خرفت که میمی دارای بهرهوری فرگشت بسیار بالا برای جماعت قربانیست. در این جوامع طبقاتی آدمهایی که آنقدر باهوش هستند که در رادار بخش خرفت جامعه گیر بیافتند اما آنقدر باهوش نیستند که زبان این وحوش را بیاموزند، به قدری مورد هجمه، آزار و تحقیر قرار میگیرند که خیلی پیش از رسیدن به سن بلوغ منزوی، جمع گریز و درخودمانده میشوند.
حالا مشکل این پدیده برای تئوربهای مهربد کجاست؟ برای هرگونه مهندسی اجتماعی از بالا و به کار گرفتن هوش و درایت در خدمت «روشنگری رهاییبخش» مد نظر او باید افراد باهوش در جامعه اولا آنقدر اعتبار داشته باشند که کسی به حرفشان گوش بدهد و ثانیا آنقدر مورد آزار قرار نگرفته باشند که جز نفرت و کینه و بیزاری به آن جامعه احساس دیگری نداشته باشند. آنهم نه هر احساسی، بلکه احساس وظیفه و از خود گذشتگی و نوعدوستی بیچشمداشت و ...
میبینید که کار، ناگهان نشد پیدا میکند.

...)
خلاصه کلام: آنتروپی تمدنی و ژنتیکی ملتی وقتی به جایی رسید که آمریکا امروز رسیده، پروسه دیگر هرگز معکوس شدنی نیست، چه برسد به زوال ایران! جهت حرکت قابل پیشبینی اما زمانبندی هجوم امواج متلاطم ناگهانیست. فقط اینرا میدانیم که سرازیری بسیار درازی در پیش است، اما سیستم به ناگه سقوط نمیکند بلکه دورههایی از مقاومت و رشد مجدد و پویایی دوباره را تجربه میکند، هنر انسان هوشمند باید در این باشد که این جزر و مد مقطعی را با تغییر جهت رودخانه اشتباه نگیرد، و دل به این تحولات روبنایی نبندد و درپی این جنبش و آن سیستم و این تئوری روانه نشود. نظم آغازین از همان لحظه که پیدا شده از همه سو تحت هجمه بوده و آشوب اکنون راه ورود به آنرا یافته و اگر در را ببندید از پنجره وارد خواهد شد.