03-25-2017, 09:43 PM
folaani نوشته: تنها عدهء معدودی از منکران دین و خدا ممکنه بقول شما حقیقت جوی واقعی باشن. بقیشون که بنظرم اکثریتشون هستن، آدمهایی هستن که وجود خودشون مشکل داره و شارلاتان هایی که میخوان راه هرزگی و شهوت رانی خودشون باز باشه. کلا دنیا به کامشون باشه دیگه! حالا به هر قیمتی به هر شکلی که شده.
وگرنه در عرفان و معنویت این مسئله وجود داره که افرادی که لیاقت داشته باشن بالاخره بویی از خدای واقعی میبرن و میفهمن اساس دین هم میتونه درست باشه و اینقدر کلی و مطلق به جنگ خدا و دین نمیرن.
درسته که ادیان دچار تحریفات و عقب ماندگی هایی هستن و ازشون سوء استفاده شده و میشه، ولی هنوزم آدمی که عقل سلیم و روح پاکی داشته باشه میتونه به خیلی نشانه ها و موارد حقانیت در باورهای ماورایی پی ببره.
مثلا من خودم حداقل به بخشهایی از دین اعتقاد دارم و دین و پیامبران و اولیاء خدا و بزرگانی مثل حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) رو یکسره نفی نمیکنم. ولی مشاهده میکنید که بعضیا میان و همه چیز رو به تمسخر میگیرن و حتی فحش های رکیک میدن به تمام مقدسات و چنین روح های عظیم عالم هستی!! اینها بعید میدونم حقیقت جو باشن، بلکه در درون خودشون رذالت و فسادی هست که گرچه سعی میکنن پنهانش کنن، و کسانیکه عنان خودشون رو کاملا به دست نفس سرکش حیوانی دادن.
بادرود
البته منظور من هم این نیست که تمام منکران خدا حق پرست هستند همچنان که تمام متدینین و به ظاهر خدا پرستان هم حق پرست نیستند بلکه ملاک اصلی حقیقت دیگر خواهی و نفی خود است که خود دارای مراتب بسیار است .
ناگفته نماند که بنده خود مدتی بعد از ایمان بنا به دلایل عقلی به کفر مطلق رسیده و تصمیم گرفتم که به جبران عمر بر باد رفته با نقد ادیان خصوصا قران به رد خدا پرستی بپردازم و هدفم در این راه تنها جهل ستیزی و خدمت به خلق بود تا دیگران دچار اشتباه من نشده و صدماتی که من خورده بودم را نخورند و با وجود اینکه میدانستم صدمات این راه به مراتب بیشتر از صدمات قبلی است ولی در ان زمان انقدر از خدایی که سالیان طولانی عبادت کرده و تمام فرصتهای زندگی خود را در راهش فدا کرده بودم عصبانی بودم که به هیچ چیزی جز مقابله با دین و خدا پرستی فکر نمیکردم و حقیقتا دوست نداشتم کسی مانند من متضرر شود و دقیقا در وسط مباحث نقد قران به صورت غیر ارادی نظریه وحدت وجود بدون اینکه مطالعه ای در ان زمینه داشته باشم به ذهنم خطور کرد و به یکباره با تغییر مبانی فکری نسبت به حقیقت وجود خدا نه تنها تمام شبهات ذهنم به یکباره حل شد اصلا خودم هم نفهمیدم چگونه به یکباره از جبهه منتقدان خدا پرستی به جبهه مدافعان وارد شدم بعدا با انالیز گذشته و حال خود متوجه شدم چرا که هر چه خدا را صدا میکردم جواب نمی گرفتم و همین جواب نگرفتن باعث شد با تبر خرد تمام اعتقادات بچه گانه و تصورات نادرست از خدا را بشکنم تا قادر باشم دور نمایی حقیقی از خدا را در ضمیر خود درک کنم .
این را گفتم تا دوستان بدانند که هر منکر خدایی لزما هوا پرست و خود پرست نیست بلکه بسیارند کسانی که از وقت خود و اعتبار خود و حتی امنیت خود و گاها از جان خود میگذرند تا با انچه خرافات و اباطیل میدانند مبارزه کنندو من به جرئت این از خود گذشتگی و نفی خود و دیگر خواهی را حق پرستی میدانم و معتقدم تمام ادیان نیز در زمان خود ماهیتا با جهل و خرافات و ظللم و ستم مبارزه کرده اند ولی با گذشت زمان و افزایش معرفت بشری دیگر ان قالب فکری مشخص که منحصر به زمان و مکان خاصی بوده در زمان دیگر نتیجه عکس میدهد به همین خاطر است که هر پیامبر و مصلحی در زمان خود با متولیان دین قبلی در ستیز بوده و اگر زمینه فرا هم میبود همه انبیا سرنوشت حضرت مسیح را میداشتند .
بنده معتقدم ما د ر عرصه معرفتی نیز باید از همان متد علوم تجربی استفاده کنیم یعنی به جایی ظاهر بینی به عمق مکاتب معرفتی برویم و ریشه اصلی اخلاف و اشتراک اعتقادی بشر را درک کنیم .
با سپاس