[Agnostic]

روایت است که روزی دانشمندی نزد امام نقی (ع) رفته و به ایشان گفت: آیا بهتر نیست به جای این اصحاب کم سواد، با ما دانشمندان نشت و برخاست کنید؟

نقل است که حضرت شمشیر یکی از صحابه را گرفته و دانشمند داد و فرمود:"یکی از صحابه را بکش". آن دانشمند رد کرد.

پس شمشیر را از دانشمند گرفته و به صحابه داد و فرمود: جان این مرد را بگیر. وقتی آن صحابه شمشیر را بالا برد حضرت از این کار منعش کرد و رو به مرد دانشمند فرمود:" آیا تو حاضری چنین بی چون و چرا از من فرمان بری ؟ همانا ما اهل بیت تاجرانی هستیم که نیک می دانیم کالای خود را به چه کسانی عرضه کنیم."

تذکره النقی/ص 12



*******************************


ملت نماز عربی میخونن... سینه زنی برا عرب میکنن ... آش و سفره برا عرب تدارک میبینن .... سفر میرن مشهد سر قبر 1 عرب دیگه... پا میشن پس انداز 1 عمر و میدن و میرن توکشور عرب که حاجی بشن و بعد از صبح تا شب فحش میدن به عربه و داد میزنن که خلیج فارس و جزایر ایران و زبان فارسی.....



*******************************


امام نقی پس از حیرانی الله میان ماندن در مسجد القصی یا رفتن به مکه یک خانه ای اجاره ای برای ایشان در صحرای سامرا گرفته و بدین ترتیب بود که الله خشتک دریده به سمت مکه رهسپار شدند ،(امام و پلتیکهای نقوی )