04-08-2016, 08:28 AM
روزی با امام در بیابان های سامرا به نماز آدم برفی ایستاده بودیم که ماری سفید و سیاه هیس هیس کنان به ما نزدیک شد! امام با معجزه امامانه شان دست راستشان را از چپ به راست تکان دادند و مار خطرناک دور شد.
همه با تعجب به امام خیره شده بودند که امام برگشتند، رو به من کردند و گفتتد: روزی در سرزمین قنبر فارسی مارانی سفید و سیاه حاکم می شوند. سپس ماران سفید و سیاه دیگری ادعای تخت سلطنت آنها را خواهند کرد. با این تفاوت که این گروه دوم قادرند خود را به هر رنگی در بیاورند و خطر نیششان را مخفی کنند!
در همان حال دعای امام مستجاب شد. برف آغاز به باریدن کرد و امام مانند بچه ای سرخوش به جهیدن و دویدن در دشتها پرداختند و دل اصحاب را از شادی لبریز کردند…
همه با تعجب به امام خیره شده بودند که امام برگشتند، رو به من کردند و گفتتد: روزی در سرزمین قنبر فارسی مارانی سفید و سیاه حاکم می شوند. سپس ماران سفید و سیاه دیگری ادعای تخت سلطنت آنها را خواهند کرد. با این تفاوت که این گروه دوم قادرند خود را به هر رنگی در بیاورند و خطر نیششان را مخفی کنند!
در همان حال دعای امام مستجاب شد. برف آغاز به باریدن کرد و امام مانند بچه ای سرخوش به جهیدن و دویدن در دشتها پرداختند و دل اصحاب را از شادی لبریز کردند…