10-03-2015, 09:51 PM
نوشتهها گیرا بودند و دستهبندی رفتار به سه چهرهیِ نامبرده نیز میتواند در واکاوی کاربُردین باشد, ولی در نمای کلی پیوند بسیار دوری با «گفتمان تکنولوژی» به چشم میخورد. این پاره از سخن:
نیز کمابیش بی پیوند و نیز نادرست بود. در روانشناسی کازینسکی تنها یک فاکتور در کنار روانشناسی معمول آمده است و آن نیز آشناسازی با «روند توانگستری»
است, که برابر با Power Process در انگلیسی باشد. روند توانیابی یا توانگستری آنگونه که تئودور کازینسکی نگره میپردازد, همان رانه و نیازیست که کس در
چهرهیِ "نیاز به کنترل زندگی و سرنوشت خویشتن" در درون خود احساس میکند و روندیست که در گذر زندگی, از کودکی تا بزرگسالی و پیری به چهرههای همانند ولی گوناگون, به آن دست میازد.
میتوان اینجا به این پرداخت که این چیز نوینی در روانشناسی نمیباشد و "نیاز به کنترل شرایط" نیازی هماکنون بخوبی بازشناخته شده است, و این سخنی پُربیراه نخواهد بود. اینجا تنها نیاز به افزودن دو نکته است که یک, کازینسکی این نیاز
را نه یکسان در مرد و زن دیده است, و نه یک اندازه در هر کس. و نکتهیِ دوم, این نیاز بیشتر از همه در بستر "کنترل روی سرنوشت خویشتن" تعریف شده است که در زندگی هر کس یک روند (process) را میگذارند و ازینرو نام آن.
آنچه شما اینجا "رانهیِ سیستم تکنولوژیک" نامیدهاید درست همان است که نام آن میگوید: رانهیِ سیستم, و نه رانهیِ مردم. درست همانگونه که رانههایِ یاختگان یک پیکر از بیخ
و بن همسو با رانههایِ سازواره (organism) که خود پیکر و آدمی باشد نمیباشند, رانهیِ سیستم نیز یک رانهیِ فرارُسته (emergent) میباشد و پیوندی یکراست به رانهیِ مردم ندارد.
و نیز, این رانه چنانکه بالا آمد, به این چهره که شما آنرا آوردهاید و سپس در راستای دیگر سخنان آنرا پوچاندهاید, در جهانبینی کازینسکی نیامده است و ازینرو اینجا تنها یک "تازش به مرد پوشالین" رخ داده است.
هر آینه, نگاه کلان دیگر شما به چند و چون سیستمها و اینکه نمونهوار سیستمها میکوشند به ایستاری (state) ایستا از جنب و خروش برسند سخن
دیگریست و در نوشتههایِ تا اینجا تنها یک اشاره به آن شده است و هیچگونه گواه یا بازشناسی چند و چونی از فرایند آن دیده نمیشد. به دیگر زبان, یکبار
دیگر شما به شیوهیِ ضمنی به این "مرد پوشالین" که سیستم پیشبینی میشود دارد به سوی سقوط پیش میرود پرداختهاید هنگامیکه این اندرباره, دورنمای سقوط سیستم, بازنمودی در جهانبینی کازینسکی ندارد.
درست بواورنه, دورنمایی که کازینسکی بیشتر از همه از آن بیم دارد و بسیار محتمل میبیند, آیندهایست که سیستم پس از بالا گرفتن شکافها و پیدایش مشکلها (همچون آنچه امروز داریم و کم
کم دارد راه خودش را به خودآگاه ما باز میکند, گرمایش زمین, افزایش جمعیت, بیکاری, جنگافزارهای بیولوژیکی, و.. و ...), از پس همهیِ آنها برآمده و بسویی
میرود که آزادیهایِ آدمی برای همیشه از میان برداشته خواهند شد. برای نمونه, دورنمایی که آدمی تنها یک کالای مهندسی شدهیِ ژنتیکی خواهد
بود که همهیِ «گرایشهایِ بد (خوانده شود: سیستمستیز)» در او کشته شده و رانههایِ نرمخویی و فرمانبُرداری و آزادیهراسی در او برنهادینه شدهاند.
Ouroboros نوشته: آنچه تد کازینسکی به عنوان رانهی سیستم تکنولوژی کشف کرد درست است، مجموعهای از نوآوری، رقابت برای افزایش کارآمدی - و دسترسی به قدرت - و امکان اعمال کنترل به همهی عرصههای زندگی محرکهای قدرتمندی برای پیشرفت تکنولوژی هستند، اما این محرکها با چیزی فراتر از انتروپی ذاتی سیستم یا منابع طبیعی محدود میشوند. یک ناکارآمدی ذاتی در خود سیستم که روند تساعدی خود را تا مرز مرگ کامل سیستم(و گاهی حتی فراتر از آن)ادامه میدهد و درخودماندگان در تلاشی مداوم - از جنس آنچه نظریهی «ملکهی سرخ» در زیست شناسی تکاملی مطرح میکند - از سقوط نهایی جلوگیری میکنند. هر اکتشاف و نوآوری میزان مشخصی از منابع برای تغذیه انگلها و تقلب متقلبان فراهم میکند که همواره پایانپذیر است.
نیز کمابیش بی پیوند و نیز نادرست بود. در روانشناسی کازینسکی تنها یک فاکتور در کنار روانشناسی معمول آمده است و آن نیز آشناسازی با «روند توانگستری»
است, که برابر با Power Process در انگلیسی باشد. روند توانیابی یا توانگستری آنگونه که تئودور کازینسکی نگره میپردازد, همان رانه و نیازیست که کس در
چهرهیِ "نیاز به کنترل زندگی و سرنوشت خویشتن" در درون خود احساس میکند و روندیست که در گذر زندگی, از کودکی تا بزرگسالی و پیری به چهرههای همانند ولی گوناگون, به آن دست میازد.
میتوان اینجا به این پرداخت که این چیز نوینی در روانشناسی نمیباشد و "نیاز به کنترل شرایط" نیازی هماکنون بخوبی بازشناخته شده است, و این سخنی پُربیراه نخواهد بود. اینجا تنها نیاز به افزودن دو نکته است که یک, کازینسکی این نیاز
را نه یکسان در مرد و زن دیده است, و نه یک اندازه در هر کس. و نکتهیِ دوم, این نیاز بیشتر از همه در بستر "کنترل روی سرنوشت خویشتن" تعریف شده است که در زندگی هر کس یک روند (process) را میگذارند و ازینرو نام آن.
آنچه شما اینجا "رانهیِ سیستم تکنولوژیک" نامیدهاید درست همان است که نام آن میگوید: رانهیِ سیستم, و نه رانهیِ مردم. درست همانگونه که رانههایِ یاختگان یک پیکر از بیخ
و بن همسو با رانههایِ سازواره (organism) که خود پیکر و آدمی باشد نمیباشند, رانهیِ سیستم نیز یک رانهیِ فرارُسته (emergent) میباشد و پیوندی یکراست به رانهیِ مردم ندارد.
و نیز, این رانه چنانکه بالا آمد, به این چهره که شما آنرا آوردهاید و سپس در راستای دیگر سخنان آنرا پوچاندهاید, در جهانبینی کازینسکی نیامده است و ازینرو اینجا تنها یک "تازش به مرد پوشالین" رخ داده است.
هر آینه, نگاه کلان دیگر شما به چند و چون سیستمها و اینکه نمونهوار سیستمها میکوشند به ایستاری (state) ایستا از جنب و خروش برسند سخن
دیگریست و در نوشتههایِ تا اینجا تنها یک اشاره به آن شده است و هیچگونه گواه یا بازشناسی چند و چونی از فرایند آن دیده نمیشد. به دیگر زبان, یکبار
دیگر شما به شیوهیِ ضمنی به این "مرد پوشالین" که سیستم پیشبینی میشود دارد به سوی سقوط پیش میرود پرداختهاید هنگامیکه این اندرباره, دورنمای سقوط سیستم, بازنمودی در جهانبینی کازینسکی ندارد.
درست بواورنه, دورنمایی که کازینسکی بیشتر از همه از آن بیم دارد و بسیار محتمل میبیند, آیندهایست که سیستم پس از بالا گرفتن شکافها و پیدایش مشکلها (همچون آنچه امروز داریم و کم
کم دارد راه خودش را به خودآگاه ما باز میکند, گرمایش زمین, افزایش جمعیت, بیکاری, جنگافزارهای بیولوژیکی, و.. و ...), از پس همهیِ آنها برآمده و بسویی
میرود که آزادیهایِ آدمی برای همیشه از میان برداشته خواهند شد. برای نمونه, دورنمایی که آدمی تنها یک کالای مهندسی شدهیِ ژنتیکی خواهد
بود که همهیِ «گرایشهایِ بد (خوانده شود: سیستمستیز)» در او کشته شده و رانههایِ نرمخویی و فرمانبُرداری و آزادیهراسی در او برنهادینه شدهاند.
.Unexpected places give you unexpected returns