09-17-2015, 12:23 PM
Ouroboros نوشته: این چه مشکلی برای تحلیل من میآفریند!؟ و من چگونه این را «نادیده» گرفتهام؟!در تعارض است با این:
Ouroboros نوشته: مشکل اصلی فعلا این نیست که برخی امور نابهنجار بدل به اصول جامعهی ما شدهاند، مشکل اینست که هنجارستیزی بدل به نرم شده.
ببینید همانطور که گفتم شما ظرفیتها و پویایی فرهنگی جوامع
بخصوص در ایران را به کلی نادیده میگذارید و در مدلهای خود
موجوداتی را به تصویر میکشید که از یک مسیر خطی پیروی
میکنند، این کاملا خلاف واقع است. در جامعهای نزدیک به
صد میلیون نفر که دورههای مختف تاریخی و رویدادهای متنوع
اجتماعی را پشت سر گذاشتهاند، نمیتوان به این راحتی
تعمیم به خرج داد. بیشمار آدم هستند که در مقابل هنجارشکن
جور دیگری فکر میکنند و فقط به کنش هنجارشکنانهی او توجه
نمیکنند بلکه به محتوای عملاش نیز نگاه میکنند. آدمهای
بسیاری هستند که قضیه مورد قضاوت منتطقی و عقلانی
قرار میدهند و ... . در اینجا در واقع همان سندرومی که به گفتهی
شما مهربد بدان مبتلا است دیده میشود؛ این اندازه زحمت به
خرج دادن برای بیرون کشیدن قوانین و قواعد از جامعه و بعد
پیشبینی کردن رفتارها در آینده با استفاده از آنها، اینها
از علائم همان سندروم است. نتایجاش هم در سطح کلان قبلا بارها دیده
شده.
از این گذشته، شما باید بدانید که رشد جمعیت در جهان
غیرقابل کنترل و تصاعدیست. در جهان سنتی نیز همین
طور بوده. هیچ جنگی توان کاهش قابل توجه در جمعیت جهان
را نداشته است(جنگ چند دههای اسرائیل و فلسطین
نمونهاش). در اثر رشد روزافزون جمعیت، ظهور ابرمدنیتها
و کلانشهرها امریست غیرقابل اجتناب. کارکردگرایی در
چنین مدنیتهایی اصل ذاتی خواهد بود. بنابراین در جامعهای
با چند ده میلیون جمعیت، این شما هستید که با ممنوعیت
جندهبازی و سکس ِ آزاد، جامعه را به سوی هنجارشکنی
سوق میدهید. در واقع در نگاه اولیه شخص هنجارشکن اولین
کسیست که شما میل دارید او را مجازات کنید؛ اما
این نگاهی کودکانه به قضیه است، او تنها معلولی وضعیست
که شما پدید آوردهاید و او را سوق دادهاید به شکستن هنجاری
که خودتان از بالا به جامعه تحمیل کردهاید. و خیلی
زود اقتدار شما بر سر قماری بیخود بر هم خواهد خورد.
چرا که جامعهای در این وسعت،که در آن حتما بیشمار
انسان هستند که دقیقا مخالف شما فکر میکنند،
بیشمار آدم دیگر هستند که در عقیده با شما موافق
اما در عمل مخالف کنترل دیگران هستند و...، هرگز تن
به کنترل و قواعد اخلاقی شما نخواهد داد و از هر
فرصتی برای برهم زدن نظمی که شما میکوشید
برپا دارید استفاده میکند. و دقیقابه همین خاطر
است که عقلانیت در امر سیاسی و مدیریت اجتماعی،
امری لازم و ضروریست. لازم است شخص حاکم
بداند نفوذ و سرمایه و اقتدار سیاسی-اجتماعی خویش را روی چه چیز
باید هزینه کند. رهبری یک جمعیت یکصد میلیونی
را نباید با کدخدایی یک روستا اشتباه بگیرد.
کسشر هم تعاونی؟!