12-10-2014, 05:30 PM
با وجود اینکه چندین ماه است که این موضوع به طور جدی ذهن مرا به خود مشغول کرده، اکنون بیش از پیش به اهمییت آن پی می برم...
آنچه در این مساله به شکلی غیرقابل اجتناب مطرح است، باور های ناخودآگاه و جبری ما هستند. برای نمونه حتی هنگامیکه ما در فلسفیدن خود در حوزه ی عقلانی محض(در گرو شناخت شناسی و هستی شناسی) به توهم بودن جهان پدیدارها و بسیاری از پدیده ها آگاه می شویم، همچنان در این جهان پدیدارهاست که در گرو پدیده هایی چون زمان و مکان، زیستن ما معنا می یابد.
پس در اینجا پرسشی مهند مطرح می شود که حتی هنگامی که ما ظاهرا به باور خود شک می کنیم و یا اشتباه بودن آن بر ما نمایان می شود، آیا همچنان اسیر بازی ادراکات ناخودآگاه
و باورهای بنیادی تر خود نیستیم؟ حال فرض کنید در این راستا از روشی فلسفی و یا پژوهشی با متد دانشیک بخواهیم کمک بگیریم!
پس چه طور می توان در این موضوع به کشف فربود رسید؟!
آنچه در این مساله به شکلی غیرقابل اجتناب مطرح است، باور های ناخودآگاه و جبری ما هستند. برای نمونه حتی هنگامیکه ما در فلسفیدن خود در حوزه ی عقلانی محض(در گرو شناخت شناسی و هستی شناسی) به توهم بودن جهان پدیدارها و بسیاری از پدیده ها آگاه می شویم، همچنان در این جهان پدیدارهاست که در گرو پدیده هایی چون زمان و مکان، زیستن ما معنا می یابد.
پس در اینجا پرسشی مهند مطرح می شود که حتی هنگامی که ما ظاهرا به باور خود شک می کنیم و یا اشتباه بودن آن بر ما نمایان می شود، آیا همچنان اسیر بازی ادراکات ناخودآگاه
و باورهای بنیادی تر خود نیستیم؟ حال فرض کنید در این راستا از روشی فلسفی و یا پژوهشی با متد دانشیک بخواهیم کمک بگیریم!
پس چه طور می توان در این موضوع به کشف فربود رسید؟!
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...