باورهای ما مستقل از درست بودن یا نبودنشان در گرو فربود، چه نقشی و چه قدرتی در زندگی ما دارند؟ آیا باورهای عمیق ما می توانند بر قوانین جهان خارجی اثر گذاشته و در آن دگرگونی ایجاد نمایند؟ در این بین ایمان مذهبی چه ارزش و معنایی می یابد؟ و شکاکیت خردگرایی چه طور؟ نظر شما در این باره چیست؟ شما قدرت و نقش باورهایمان را در زندگی و جهان خارجی چه طور ارزیابی می کنید؟ من در حال حاضر از بیان بررسی های خود در این جستار خودداری می نمایم، تا اینکه مبادا بیان آنها به محدود کردن و جهت دادن به جستار بیانجامد.
Rationalist نوشته: باورهای ما مستقل از درست بودن یا نبودنشان در گرو فربود، چه نقشی و چه قدرتی در زندگی ما دارند؟ آیا باورهای عمیق ما می توانند بر قوانین جهان خارجی اثر گذاشته و در آن دگرگونی ایجاد نمایند؟ در این بین ایمان مذهبی چه ارزش و معنایی می یابد؟ و شکاکیت خردگرایی چه طور؟ نظر شما در این باره چیست؟ شما قدرت و نقش باورهایمان را در زندگی و جهان خارجی چه طور ارزیابی می کنید؟ من در حال حاضر از بیان بررسی های خود در این جستار خودداری می نمایم، تا اینکه مبادا بیان آنها به محدود کردن و جهت دادن به جستار بیانجامد.
از نظر روانی که فکر نکنم کسی بر نقش باور (مستقل از درستی یا نادرستی) در ساز و کار روانی انسانها شکی داشته باشد.
درباره اثرگذاری باور بر قوانین جهان بیرونی هم بگمانم منظور چیزی شبیه خرافات پیرامون مجموعهیِ راز باشد؛ اگر این است من عمیقا باور دارم که باورهای ما به تخم کائنات هم نیست !!
یه مقدار اگه دقیق تر مطرح کنید شاید بشه وارد بحث شد.
Russell نوشته: از نظر روانی که فکر نکنم کسی بر نقش باور (مستقل از درستی یا نادرستی) در ساز و کار روانی انسانها شکی داشته باشد.
درباره اثرگذاری باور بر قوانین جهان بیرونی هم بگمانم منظور چیزی شبیه خرافات پیرامون مجموعهیِ راز باشد؛ اگر این است من عمیقا باور دارم که باورهای ما به تخم کائنات هم نیست !!
موضوع اینجاست که اثرگذاری "باور" تا چه اندازه در ساز و کار روانی انسان تاثیر گذار است؟و اگر نمی تواند بر قوانین جهان خارجی اثر بگذارد، آیا
می توان محدوده اثر آن را مشخص نمود؟
kourosh_bikhoda نوشته: یه مقدار اگه دقیق تر مطرح کنید شاید بشه وارد بحث شد.
کوروش جان، من تمایل ندارم با محدود نمودن جستار به پندارها و پیش انگاشت های خود، ذهن طرف گفتگو را نیز به طور اجتناب ناپذیر، محدود به
آن پیش انگاشت ها نمایم.
از این رو جستار را به طور کلی مطرح کردم، تا شما هم به طور مستقل نگرش خودتان را بیان نمایید.
باورها دو گونه اند . نوع اول آبژكتیو است كه اگر كسی انكار كند می توان به تجربه درآورد . یعنی جزو باورهای جهانی و در همه جای جهان قابل اثبات است . مثل باور به قوانین نیوتن . باور به جاذبه زمین و فشار هوا و كروی بودن زمین .
نوع دوم سابژكتیو كه به تجربه در نمی آید . ممكن است در باور یك فرد یا گروهی بگنجد . اما افراد و گروههای دیگر قبول نداشته باشند . مثل باورهای دینی و مذهبی و خرافی . كه از جنس ایمان و اعتقاد است . مثل باور به معجزه ائمه معصومین كه تنها در بین شیعیان وجود دارد . لاكن وقتی به یك كشور اهل تسنن مثل عربستان قدم بگذاری این باور رنگ می بازد .
Russell نوشته: از نظر روانی که فکر نکنم کسی بر نقش باور (مستقل از درستی یا نادرستی) در ساز و کار روانی انسانها شکی داشته باشد.
درباره اثرگذاری باور بر قوانین جهان بیرونی هم بگمانم منظور چیزی شبیه خرافات پیرامون مجموعهیِ راز باشد؛ اگر این است من عمیقا باور دارم که باورهای ما به تخم کائنات هم نیست !!
این را در حاشیه از کسی که آن گوشهی گود نشسته داشته باشد و یک چیزی میپراند داشته باشید:
گمان میکنم پرسش خردگرا در واقع این باشد که آیا «حقیقت» میتواند وابسته به ذهنیت و هویت فردی-روانی ما باشد؟ اگر نشان دهیم که چنین است، آنگاه چه اهمیتی دارد چه اتفاقی آن بیرون میافتد وقتی که معنای همه چیز فقط در عرصهی ذهنِ ما حضور پیدا میکند؟ لازم به ذکر است این بحثیست بسیار دیرین در تاریخ فلسفه؛ از زمان آناکساگوراس و افلاطون (جهان مُثل) تا کانت ( موضوع شئی فی نفسه)... .بنابراین من گمان نمیکنم موضوع به این سادگیها باشد راسل جان.
Dariush نوشته: این را در حاشیه از کسی که آن گوشهی گود نشسته داشته باشد و یک چیزی میپراند داشته باشید:
درود بر داریوش گرانقدر!:e303:
و البته کسی هم که گوشه ی گود نشسته و چیزی می پراند؛ نمی تواند با این شیوه، از جلب توجه من به برقِ درخششِ نکته سنجی اش آسوده باشد!:e405:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با شرمساری می پرسم؛ که آیا مشکل حادتان برطرف شده است؟!
Rationalist نوشته: درود بر داریوش گرانقدر!:e303:
و البته کسی هم که گوشه ی گود نشسته و چیزی می پراند؛ نمی تواند با این شیوه، از جلب توجه من به برقِ درخششِ نکته سنجی اش آسوده باشد!:e405:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با شرمساری می پرسم؛ که آیا مشکل حادتان برطرف شده است؟!
درود خردگرای گرامی؛ راستاش با آنکه تمام هدفام در این مدت این بوده که فرو رفتن اندیشههایم به ژرفها به شدت پرهیز کنم، اما هیچ روزی نشده که به طور ناخودآگاه به آن بحثمان پیرامون خردگرایی در کافه دومگو نیاندیشم؛ باید اعتراف کنم در همهی این سالها شاید این موضوع در بین سه موضوع برتر چالشهای فلسفی من بوده... .
مشکل حادّ من رو به بهبودیست. این تجربه به من آموخت که فکر یک روش اقتصادی پایدار باشم و از این شاخه به آن شاخه شدن بپرهیزم؛ حداقل در ایران نمیتوان جز این بود. سپاس از شما دوست ارجمند...
azadah نوشته: باورها دو گونه اند . نوع اول آبژكتیو است كه اگر كسی انكار كند می توان به تجربه درآورد . یعنی جزو باورهای جهانی و در همه جای جهان قابل اثبات است . مثل باور به قوانین نیوتن . باور به جاذبه زمین و فشار هوا و كروی بودن زمین .
نوع دوم سابژكتیو كه به تجربه در نمی آید . ممكن است در باور یك فرد یا گروهی بگنجد . اما افراد و گروههای دیگر قبول نداشته باشند . مثل باورهای دینی و مذهبی و خرافی . كه از جنس ایمان و اعتقاد است . مثل باور به معجزه ائمه معصومین كه تنها در بین شیعیان وجود دارد . لاكن وقتی به یك كشور اهل تسنن مثل عربستان قدم بگذاری این باور رنگ می بازد .
البته هدف این جستار، پرداختن به تاثیر باورها در زندگی، مستقل از درست بودن(فربود) یا خرافه بودنشان است!