10-25-2014, 09:50 PM
بعد از خوندن کتاب به یاد کاتالونیا بسیار تحت تاثیر شخصیت نویسنده آن یعنی جرج اوروِل قرار گرفتم. او بخاطر ندای وجدانش زندگی آسوده ای که در انگلستان داشت رو رها کرد و با همسرش اومد اسپانیا تا علیه فاشیستهای زورگو بجنگه. چون نمیتونست دست روی دست بذاره و جلوی چشمش انقلاب اسپانیا خاموش بشه. اورول که سابقا در نیروی نظامی امپراتوری بریتانیا کار میکرده و جنگیدن رو بلد بوده عازم جبهه جنگ اسپانیا میشه و همزمان کتاب با ارزشش رو هم مینویسه. متن و لحن این کتاب اینطوریه که انگار اورول یک کار بسیار پیش پا افتاده و طبیعی انجام داده نه فداکاری و از جان گذشتگی: در کتاب هیچ وقت لحن خودستایانه، خودمهم پندار و اینها ازش نمیبینیم.
در این جنگ(که داستان درازی داره) یک گلوله به گلوی اورول اصابت میکنه که به سختی ازش جون سالم بدر میبره. البته اثر این زخم مطمئنا تا آخر عمرش باقی مونده. در پایان هم قبل از اتمام جنگ، انقلاب عملا توسط حزب کمونیست(با پشت گرمی شوروی) سرکوب میشه و بسیاری از دوستانش قربانی این سرکوب میشن و اورول با همسرش بصورت مخفیانه از اسپانیا خارج میشن. کلا خصوصیاتی از جرج اورول در این کتاب میبینیم که بسیار ستایش برانگیز هست، مثلا فروتنی، صداقت و بی طرفی.
به نظرم اگه قهرمانی وجود داشته باشه اون یک قهرمان واقعیه.
در این جنگ(که داستان درازی داره) یک گلوله به گلوی اورول اصابت میکنه که به سختی ازش جون سالم بدر میبره. البته اثر این زخم مطمئنا تا آخر عمرش باقی مونده. در پایان هم قبل از اتمام جنگ، انقلاب عملا توسط حزب کمونیست(با پشت گرمی شوروی) سرکوب میشه و بسیاری از دوستانش قربانی این سرکوب میشن و اورول با همسرش بصورت مخفیانه از اسپانیا خارج میشن. کلا خصوصیاتی از جرج اورول در این کتاب میبینیم که بسیار ستایش برانگیز هست، مثلا فروتنی، صداقت و بی طرفی.
به نظرم اگه قهرمانی وجود داشته باشه اون یک قهرمان واقعیه.