12-15-2011, 02:47 PM
Agnostic نوشته: آنچه معمولا وجدان انسان نام نهاده میشود.نوع دوستی ، دگر دوستی ، ناراحت شدن از ناراحتی دیگران و ... قدیم فکر می کردند اینها از قلب است اما در حقیقت بر اثر کارکرد مغز است و شاید ژن ها و هرمونها هم در آن موثر باشند.
همچنین هنرهایی نظیر شعر و موسیقی و نقاشی می تواند حاصل احساسات متعالی باشد.

Agnostic نوشته: احتمالا در حیوانات هم به نوعی وجود دارد. مثلا دولفین ها بدون اینکه تربیت شده باشند به کنار قایق و کشتی میایند و با انسانها بازی میکنند که این نوعی دگر دوستی هم هست. حیوان میخواهد با موجودی دیگر ارتباط دوستانه برقرار کند. در راز بقا نشان میداد حیوانتی هستند که به کمک هم میآیند مثلا از بچه بی مادر شده حمایت میکنند و به او شیر میدهند برخی دیگر از حیوانات چنین نیستند. همانطور که گفتم این عواطف می تواند حاصل کارکرد ژن و هورمون و مغز است.
در اینکه عواطف و احساسات حاصل کارکرد مغز و هورمونها هستند شکی نیست. ولی در این نگاه تفاوت ما با جانوران ردهپایینتر تنها در تراز هوشی و ادراکی مغزمان کوتاه میشود.
به نگر من اینکه عواطف و احساسات را یک چیز تنها انسانی بدانیم نادرست است، تقریبا همه احساساتی که ما درباره آنها
سخن میگوییم در میان جانوران یافت میشود و این شامل احساسات بسیار پیچیدهای مانند عذاب وژدان، حسادت و انتقام هم هست.
Agnostic نوشته:مهربد نوشته: یک آدم بدوی که در جنگل زندگی میکند، آیا در گذر با یک شیر گرسنه زخمی، به آن کمک میکند که خوب شود؟
ممکنه کمک کند. ممکن هم هست از شیر بترسد و فرار کند یا از ترسش او را بکشد و شاید برای کسب اعتبار و نشان شجاعت آن شیر را بکشد و به قبیله اش ببرد. اما انسان اخلاقی امروزی گروه حمایت از طبیعت تشکیل میدهد و با تفنگ بیهوش کننده شیر را بیهوش و مداوا میکند. کمک به شیر درنده زخمی تخصص هم میخواهد.
نکته مورد نگر در این است که ما تنها این اخلاقیات ظاهرا برآمده از احساس را تنها جایی انجام میدهیم که بودن جانور به نبود آن را سودمند ببینیم. اگر شمار شیرها بیشتر از یک اندازهای
بود شک نکنید که این اخلاقیات ناگهان از میان رفته و همه در راستای سود شخصی و همگانی خود دست به کشتار آنها میزنند. هر از چندی هم در اخبار میشنویم که فلان شیر کوهی در
ایران کشته شد. این کشتار از نااخلاقی روستاییهایی که آن شیر را کشتهاند نیست، تنها میگوید که برای یک آدم شهری که در زندگی خود کوچکترین تداخلی با شیر و جانور ندارد زنده
نگهداشتن شیر و در قفس کردن آن سودمندتر از کشتن آن است، از همینرو به پندار خود اخلاقی رفتار میکند و میگوید بد کردند. برای کسی که اما در روستا زندگی میکند بودن شیر یک تداخل در زندگیاش
به شمار میرود و زندهنگاهداشتن آنهم سود چندانی برایش ندارد (کسی دیگری آن را میبرد، کسان دیگری باغ وحش میروند و دست آخر چیزی برای خود او نمیماند) پس بسادگی شیر را میکشد.
.Unexpected places give you unexpected returns