09-05-2011, 11:38 AM
مهربد نوشته: از آنجاییکه به صورت فیزیکی، برای هیچ کامپیوتر یا جاندار زندهای در جهان این امکان وجود
ندارد که با mapping بتواند کارهایی که نیاز به یک تراز ویژهای از هوشمندی دارند را انجام دهد.
برای درک سادهتر، هر آدمی با یادگیری قانونهای شطرنج میتواند آغاز به بازی کند، ولی هیچ آدم و یا ماشینی نمیتواند همه حرکتهای شُدنی در شطرنج را در برنامه
خود داشته باشد. چرایی آن به این بازمیگردد که شُمار حرکتهای ممکن و شُدنی در شطرنح عددی نزدیک به یا 43^10 (http://en.wikipedia.org/wiki/Shannon_number) میباشد.
کنار آن بیافزایید که شمار تکههای (particles) سازنده جهان ما نزدیک به 100^10 تخمین زده است.
به بیان دیگر، شما نمیتوانید هیچ ماشین با RAM و یا آدم و مغزی داشته باشید که همه این دادهها در آن جا بگیرد.
پس نمیتوان برای یک بازی ساده مانند شطرنج هم برنامهای نوشت که از روی حافظه (mapping) بازی کند.
«خودآگاهی» اما در اینجا ابزاری است که به سیستم اجازه میدهد با بکارگیری هوشمندانه منابع (resource)
ذهنی/مغزی، بتواند تنها یک یا دو حرکت فراتر (و یا در بازیکنهای پیشرفته شطرنج، تا 10 حرکت و بیشتر پیش رو را) ببیند.
در این جایگاه، خودآگاهی بمانند فانوسی است که در شب (جهان ناشناخته) تنها به ما اجازه میدهد
دو گام فراتر از خودمان را ببینیم؛ که البته دیدن همان دو گام برای رسیدن به هر نقطهای کافی خواهد بود.
اگر ماشین نتواند عملی را صرفا بر اساس پدیده های علی و منفعل (داده ها و پردازش های) انجام دهد، و نیاز به توسل به نهادی متمایز از این «پدیده های علی/منفعل» داشته باشد (این نهاد را شما خود-آگاه دانستید و بایستی مختار نیز باشد) آنگاه این ماشین شما دچار همان مشکل دوآلیسم می شود، و به جای آنکه کمک کند این مسئله را در انسانها حل کنیم، صرفا یک نمونه ی دوم از این مشکل ارائه می دهد.
البته به نظر اینجانب نتیجه ی «وجود نهادی خودآگاه/مختار» برای حل مسئله ی پیش آمده (فرض وجود کارهایی از ماشین که نمی توانند برگرفته از داده و پردازش ها باشند) نامعقول و speculative است، با این حال اگر این نظر هم نادرست باشد، همچنان پیشرفتی در جستار به وجود نیامده.
نقل قول:تعریف «آگاهی»:خوب این جعل مفهوم آگاهی است که حال مبادا از یک طرف دوچار دوآلیسم و به قول شما "ماورالطبیعه" شوید و از طرف دیگر به داده و پردازش های صرف محدود شوید.
- داشتن دانش (حافظه، الگو) از یک چیز
ما مشخص است که حافظه و الگوهایی داریم که از آنها آگاه نیستم. برای نمونه در پدیده ی size constancy (اینکه حرکت یک شي اندازه تصویر آن شي بر شبکیه را تغییر داده و درک ما از اندازه ی ان همچنان ثابت است) بر اساس الگوها/محاسباتی (فاصله*اندازه ی تصویر شبکیه) میباشند که کاملا خارج از محدوده ی آگاهی ما هستند.
در این صورت صرفا داشتن حافظه/الگو نمی تواند آگاهی تعریف شود.
مهربد نوشته: کیفیت ذهنی آدم را نیز با اندازه انرژی آزاد شده و دیگر فاکتورهای فیزیکی میان یاختههای مغزی به کمک دستگاههایی مانند Electroencephalography (EEG):
Electroencephalography (EEG) is the recording of electrical activity along
the scalp. EEG measures voltage fluctuations resulting from ionic current
flows within the neurons of the brain.
و یا Functional magnetic resonance imaging (fMRI) میتوان اندازه گیری نمود.
این تصویربرداری ها تنها همبستگی (correlation) یا حداکثر وابستگی (dependence) فاکتورهای فیزیکی و حالات کیفی را نشان میدهند. اثبات یکی بودن این فاکتور ها با حالات کیفی دلایل فراتری می خواهد.
"fiat lux"
اet facta est lux