12-02-2013, 01:02 AM
Mehrbod نوشته: ببخشائید!؟ کِی, کجا؟هرگاه که میگویید نوچامه.
Mehrbod نوشته: اگر نوچامه همهیِ ویژگیهایِ {= هموندهایِ[١] گردآیه[٢]} چامه[٣] را میداشت, آنگاه:چه میگویی جانم؟!
چامه (پرنده) زیرگردآیهیِ[٤] نوچامه (کلاغ) میبود.
ولی من از آغازِ[٥] جستار آوردم که در کراننمایی[٦] چامه, اینجور میسَهد[٧] که بجز
«آهنگینی» (که چامه و نوچامه هر دو دارند) زابِ[٨] «دستورینی» هم باشد که
نوچامه ندارد, پس ایندو تنها در "آهنگینی" همباز[٩] میباشند و نمیشود نوچامه را چامه دانست.
چه کسی گفته چامه زیرمجموعهای از چامه است؟ اشتباه نگارشیست یا واقعا منظورتان همین است؟
دیگر اینکه یکبار گفتم ولی گویا درنیافتید، شعر تنها در آهنگین و دستورین بودن نیست، شماری ویژگی دیگر نیز دارد که آن را از نوشتههای ادبی دیگر متمایز میکند. شعر نو تمامِ آنها را دارد غیر از دستورین بودن. برای کراننمایی نیز همان پیشوندِ نو کافیست دیگر. در تعریفی که من از شعر آوردم (و میان شعرا و ادبا تعریفی پذیرفته شده است)نیز دستورین بودن یک ویژگی کلیدی نیست:
نقل قول:با این تفاسیر شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونههایی از شعر هستند.گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته میشوند، اندیشه، خیال و زبان.
Mehrbod نوشته: زبان همان مزدائیک[١٠] که نیست, ما بیشتر فرایافتها[١١] را از روی سُتُرگ[١٢] ترین پیوند میان اشانمن که نگفتم این دو برابر هستند؛ اما به هر رو در فرجام همانطور که گفته شد:
بازمیشناسیم و پُرگاه[١٣] یک همانندی[١٤] برای امان میبسندد[١٥]. چامه و نوچامه نیز همانند هستند,
ولی یکی نیستند, دو شاخه از ادبسار[١٦] هستند, ولی زیرگردآیهیِ و ابرگردآیهیِ[١٧] همدیگر نیستند.
شعر نو و شعر کلاسیک هر دو گونهای از شعر هستند.
والسلام.
کسشر هم تعاونی؟!