10-25-2013, 09:18 PM
homayoun نوشته: به نگر شما این که مردم ما نمیتوانند اغاز بیسدا داشته باشند از بدی گویش نیست نیست؟
ب.ن. این واژه schnachtschnasie zabane parsik شناخت شناسی زبان پارسی به یک ایرانی بگویید این را بخواند. یا به spas میگویند sepas در روسی هم میشود spasibo این یک بدبیاری بزرگ است. ولی درست میشود. زبان ما شایسته کلاس بیشتری است. زبان ترکیک نوین در ترکیه نیز باکلاس شده . ما هم نیاز داریم.
از انجا که فرهنگستان راستین هم نداریم... خود بچه های اینجا باید اندیشه ای کنند.
سپاس
پارسیگر
به گمان من از بدی گویش نیست این روند فرگشتیک زبان پارسی بوده که بگمان من واگویی آن را ساده تر ساخته که در گذر زمان واج هایی که واگویی اش دشوار بوده زدوده شده که هم اکنون زبان پارسی از نگر دستوری و آوایی از ساده ترین و روان ترین زبان های جهان بشمار می رود.
درکران نمایی هامیانه، در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که به دو دسته واکه (مصوت) (۶ واج) و همخوان (صامت) (۲۳ واج) بخش میشوند.
- واکه ها: /-َ/، /-ِ/، /-ُ و و/، /آ/، /ای/، /و و او/
- صامتها: /ء و ع/، /ب/، /پ/، /ت و ط/، ث، س و ص/، /ج/، /چ/، ح و ه/، /خ/، /د/، /ذ، ز، ض و ظ/، /ر/، ژ/، /ش/، /غ و ق/، /ف/، /ک/، /گ/، /ل/، /م/، /ن/، /و/، /ی/.[SUP][۲][/SUP]
البته به شرطی که هجاهای مرکب را به حساب نیاوریم این گونه است، چون این سی لفظ در واقع شالودهٔ ناب زبان فارسی است.
واجها و آواها
واکهها
زبان فارسی گویش باختری (ایرانی)، از نگر واکهها برتری های بسیاری دارد و شاید در رستهٔ زبانهای کمیاب و روای جهان باشد که اینچنین است، و آن داشت تنها شش واج است، که سه به سه در برابر هم است، سه واکهٔ کوتاه و سه واکهٔ کشیده. در فربود در فارسی، تنها شش واکه داریم که به فراخور هر کدام میتواند کشیده یا کوتاه باشد که دوازده گونه میشود.
جدول واکههای فارسی ایران
گویش سنجیدار (معیار) فارسی شش واکه دارد که بدین گونه است:
[TABLE="class: wikitable sortable jquery-tablesorter"]
[TR]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]دبیره[/TH]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]آوانگاری بینالمللی[/TH]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]شرایط[/TH]
[TH="class: headerSort, bgcolor: #F2F2F2, align: center"]نمونه[/TH]
[/TR]
[TR]
[TD]ـَ[/TD]
[TD]ɒ یا æ[/TD]
[TD]پیروی از الگوی …ـَـَا…[/TD]
[TD]چَهَار /tʃɒhɒːɾ/ یا /tʃæhɒːɾ/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]ـِ[/TD]
[TD]i یا e[/TD]
[TD]پیروی از الگوی …ـِـِی…[/TD]
[TD]کِلِید /kiliːd/ یا /keliːd/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]ـُ[/TD]
[TD]u یا o[/TD]
[TD]پیروی از الگوی …ـُـُوْ…[/TD]
[TD]سُرُود /suɾuːd/ یا /soɾuːd/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
واکههای کوتاه کشیده
گاهی واکههای کوتاه فارسی، میتواند کشیده واگفته (تلفظ) شود.
اگر در بخش (هجای) پایانی واژه یا تکواژ، پس از واکهٔ کوتاه دو همخوان آمدهباشد، میتوان واکه را کشیده واگفت (تلفظ کرد). در فربود هنگامی که واکه پیش از دو همخوان چسبیده (دو حرف ساکندار) آید.
مثلاً /سَرْد/ را میتوان به صورت /sæːɾd/ یا /sæɾd/ گفت.
[TABLE="class: wikitable sortable jquery-tablesorter"]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]شکل ابتدایی[/TH]
[TD]i[/TD]
[TD]ī[/TD]
[TD="width: 15"]ē[/TD]
[TD="width: 15"]u[/TD]
[TD="width: 15"]ū[/TD]
[TD="width: 15"]ō[/TD]
[TD="width: 15"]a[/TD]
[TD="width: 15"]ā[/TD]
[/TR]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]شرقی (افغانی)[/TH]
[TD]e[/TD]
[TD]i[/TD]
[TD]ē[/TD]
[TD]o[/TD]
[TD]u[/TD]
[TD]ō[/TD]
[TD]a[/TD]
[TD]ā[/TD]
[/TR]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]غربی (ایرانی)[/TH]
[TD]e[/TD]
[TD="colspan: 2"]ī[/TD]
[TD]o[/TD]
[TD="colspan: 2"]ū[/TD]
[TD]a[/TD]
[TD]ā[/TD]
[/TR]
[TR]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]فرارودی (تاجیکی)[/TH]
[TD="colspan: 2"]i[/TD]
[TD]e[/TD]
[TD="colspan: 2"]u[/TD]
[TD]ů[/TD]
[TD]a[/TD]
[TD]o[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
همخوانها
زبان فارسی بیستوسه نماینده واجی مهادین دارد. دو نماینده از اینها، دو نماینده (ن و ر) خود دو همخوان را نشان میدهد. واج ق نیز در زبان فارسی هست ، و در فارسی ایران با کمی ناسانی با ق عربی و مانند غ واگفته میشود (ق عربی بیواک و ق فارسی واکدار است).
در استان های اپاختری کشور میان واگویی ق و غ هیچ ناسانی ای ندارند ولی در دیگر جاها این دو واج را از یکدیگر جدا میدانند استان های ، کوردستان ، کرمانشاه ، لرستان ، فارس ، کرمان ، زاهدان ، بوشهر ، خوزستان ،،... و تیره های نژاده ی ایرانی مانند فارس ، کورد ، لر ، لک ، بلوچ و... ق و غ را به خوبی میتوانند وابگویند.
پس می توانیم بگوییم که فارسی بیستوشش همخوان دارد.
جدول همخوانها
در زیر همخوانهای فارسی سنجیدار (معیار) را میبینید. این همخوانها در فراز و نشیب زمان دگرگون شده و به ریخت امروزی درآمدهاست. فارسی همخوان ناشُشی ندارد.
بر بنیاد جدول آوانگاری جهانی، آواهای فارسی اینگونه است:
[h=4]وردشهای واجگونهای[/h]آواهای /د/ و /ت/، هم نوکیدندانی و هم نوکیلثهای واگفته میشود.
واجهای /پ/، /ت/، /چ/ و /ک/ هنگامی که در آغاز هجا باشد، گلوای (حلقی) و دمشی واگفته میشود. (دمش در برابر بازدمش)
هر گاه /پ/ و /ت/ پس از /س/ بیاید، گلوای (حلقی) و دمشی واگفته میشود. (دمش در برابر بازدمش)
نرمکامیهای بستشی (انسدادی) (/ک/ و /گ/)، پیش از سه واکهٔ پیشین (/ـَ/، /ـِ/، /ی/)، کامی میگردد. در فربود از ایستار شل (حالت رقیق) (مانند کنجکاو و گرگان) به ایستار چگال (حالت غلیظ) (مانند کیان و گیر) می دگرد. این ایستار گاهی پیش از برخی واج ها و ایستا (ساکن) نیز پدید میآید. این همان فرداشت /ک/ کوکویی و /ک/ کفگیری است.
در فارسیِ نو، واجهای ق نمایندهٔ [q] و غ نمایندهٔ [ʁ] بودهاست. در فارسی دری سنجیدار (معیار)، دیگر ناسانی میان دو دبیره نیست، ونکه بسته به جایگاه، /غ/ و /ق/ می دگرد، اگرچه /غ/ نمایندهٔ [ʁ] و /ق/ نمایندهٔ [ɢ] است؛ ولی اگر هرکدام در آغاز واژه بیاید، [ɢ]واگفته میشود. اگر دستوری نگاه کنیم، /ق/ = /غ/، یعنی هر دو نمایندهٔ [ʁ] است. واج نمایندهٔ مهادین نیز /غ/ است، چنان که درفرهنگ معین نیز پس از روشنگری، [ɢ] را آوای مهادین میگیرد. در این فرهنگ، /غ/ و /ق/ را با [ɣ] مینماید. اگرچه ناهمسانی در گویش /غ/ و /ق/، در فارسیزبانان آشکار است، ب.ن. گویش افغانی و تاجیکی، و نیز واگویی های کرمانی و یزدی. در هر ریخت سر سنجیدار (معیار) دری نیز ناهمسانی است.
زنشی لثهای /ɾ/، در آغاز واژه میتواند به زنشی بدگرد ([r]). اگرچه این واگویی کمابیش در فارسی آزاد است و آغاز و پایان نمیشناسد.
/n/، اگر پیش از /گ/، /ک/، /ق/، /غ/، و /خ/ آید، میتواند به ریخت /ŋ/ واگفته شود. نیز اگر پیش از /ق/ (/ɢ/) یا /غ/ (/ʁ/) بیاید، میتواند به ریخت /ɴ/ نیز واگفته شود. اگرچه /ن/ را دندانی (/ɴ/)نیز وامی گویند.
همخوان /ء/ در آغاز واژه، یا در آغاز تکواژ در هنگام آمودن تکواژها، در رویی که واج پیشینش همخوان باشد، میتواند زدوده شود. مانند فناوری و فنآوری، نیز «آب آورد» /ʔɒːb ʔɒːværd/ و /ʔɒːb ɒːværd/، و نیز کمعرض /kæm-ʔærz/ و /kæm-ærz/. اگر پیش از /ء/ همخوان بیاید، در برخی جاها /ء/ زدوده شده و واکهها آمیخته میشود. مانند کی است؟ /ki ʔæst/ و کیست؟ /kist/، و نیز رودهاش /ɾude-ʔæʃ/ و /rudæʃ/ (بیشتر در هامیانه).
واج /و/ پیش از همخوانها نمیآید، به جز خودش، یعنی مگر هنگامی که /و/ تشدید دارد -که در حکم دو /و/ پشت سر هم است-، ما در فارسی پس از /و/ همیشه واکه دریم، چنانچه -همان طور که گفتیم- اگر در پایان هجا بیاید نیز بیشتر به ریخت /ـُ/ یا /ـُ/ کشیده واگفته می شود. در فارسی باستان یا پهلوی، این واج پیش از همخوانها میآمده که در دری به /ب/، /ف/ یا /پ/دگریسته. ب.ن. /و/ در گرو /grev/(؟) در بنواژه (مصدر) «گرفتن» به /ف/ دگریسته است.
جدول زیر برخی از وردشها را به طور کمابیشی مینمایاند. اگرچه باریکانه (دقیق) نیست.
[TABLE="class: wikitable"]
[TR]
[TD][ɡ][/TD]
[TD]اغلب نیامدن پیش از واکههای پیشین[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گروه /ɡoruːh/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][ɡʲ][/TD]
[TD]اغلب آمدن پیش از واکههای پیشین[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گ[/TD]
[TD]گیر /ɡʲir/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ʔ/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]ء، ع[/TD]
[TD]ء[/TD]
[TD]معنا /mæʔnɒː/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]-[/TD]
[TD]در آغاز واژه (در عبارت) یا تکواژ (در واژه) و آمدن پس از همخوان[/TD]
[TD]ء، ع[/TD]
[TD]ء[/TD]
[TD]من آمدم /mæn ɒːmædæm/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/tʃ/[/TD]
[TD]آزاد (؟)[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چوب /tʃuːb/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/tʃ/[/TD]
[TD]{در آغاز واژهها، دمشی[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چ[/TD]
[TD]چوب /tʃuːb/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ʁ/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]غ، ق[/TD]
[TD]غ[/TD]
[TD]باغ /bɒːʁ/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ɢ/[/TD]
[TD]در آغاز واژه (؟)[/TD]
[TD]غ، ق[/TD]
[TD]ق[/TD]
[TD]قلم [ɢælæm][/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/n/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]نان /nɒːn/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/n̪/[/TD]
[TD]آزاد (/)[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]نان /n̪ɒːn̪/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ŋ/[/TD]
[TD]آمدن پیش از /گ/، /ک/ و /ق/[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]رنگ /ɾæŋɡ/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ɴ/[/TD]
[TD]آمدن پیش از /ق/ (/ɢ/) یا /غ/ (/ʁ/)[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]ن[/TD]
[TD]انقلاب /eɴʁelɒːb/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/ɾ/[/TD]
[TD]آزاد[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ایران /iːɾɒːn/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]/r/[/TD]
[TD]آزاد (؟)[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ر[/TD]
[TD]ترش /torʃ/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[h=4]واج /ذ/[/h]در فارسی دری، واجی بوده با نشان /ذ/ که امروزه اغلب به ز یا د بدل گشتهاست. در گویش معیار کنونی فارسی، /ذ/ = /ز/ = /z/.
قاعدهٔ /ذ/ در دری این بوده که هرگاه /د/ در میان دو واکه باشد، به صورت /ذ/ تلفظ میشود، حتیٰ اگر بعدش واکهای نباشد و نیز همخوانی نیاید (\س از واکه، /ذ/ دارای ساکن باشد.[SUP][۵][/SUP]
[TABLE="class: wikitable"]
واک یا آوای بینالمللی[TH="bgcolor: #F2F2F2"]شرایط احتمالی[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]دبیره[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]نماینده[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2"]نمونه[/TH]
[TR]
[TD][w][/TD]
[TD]همیشه، در افغانستان[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]گواه /gowɒːh/[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][v][/TD]
[TD]به جز حالت ـَوْ مانند «نَوروز» همیشه، در ایران[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]و[/TD]
[TD]گواه /govɒːh/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[h=4]همنشینی[/h]برخی از واجها برای واگویی آسانتر کنار هم نمیآید.
واجها /ن/ و /ک/ کنار هم نمیآید. پس در پارسی /nk/ نداریم ونکه /ng/ داریم. اگر واژهای در فارسی «نْک» داشت، یعنی فارسی نیست یا نادرست است، ب.ن. «بانک» انگلیسی، «انکار» عربی و «پنکه» هندی است. در فارسی واژههای «بانگ» و «انگار» و «پنگ» (خوشهٔ خرما) داریم
نیز واجهای /ش/ و /گ/ کنار هم نیایند. پس در فارسی /ʃg/ نداریم؛ که /ʃk/ داریم. افزون بر این /ژ/ و /ک/ نیز کنار هم نمیآید که در پارسی /ʒk/ نداریم که /ʒg/ داریم. پس «پزشک»، «رشک»، «لشکر» و «اشکنه» درست است و پزشگ و رشگ و لشگر و اشگنه نادرست است. «مژگان» (/moʒgɒːn/) درست و «مژکان» نادرست است.
/چ/ و /ج/ کنار هم نمیآیند، همجنین است /ب/ و /پ/، /ش/ و /ژ/ و هر دو واجی که واجگاه هنباز داشتهباشد.
واج /ن/ پیش از /ب/ و /پ/ میشود /م/، مانند «انبار» و «تنپوش» که میشود امبار و تمپوش.
واج /چ/ اگر پیش از /ت/ یا /د/ بیاید میشود /ش/ و /ج/ اگر پیش از /ت/ یا /د/ بیاید میشود /ژ/. پس «اجتماع» میشود اژتماع و «وجدان» میشود وژدان. «اچتیامال» میشود اشتیامال و «اچدی» میشود اشدی.
/ژ/ پیش از /د/ و /ش/ پیش از /ت/ میآید. در پارسی «اژدها» و «تشت» داریم. «هشدار» میشود هشتار.
اگر /د/ پیش از /ژ/ آمد میشود /ج/ و اگر /ت/ پیش از /ش/ آمد میشود /چ/. /ت/ پیشداز /ژ/ و /د/ پیش از /ش/ نمیآید.
[h=2]واجآرایی[/h]
آرایش واجیای که در زبان فارسی روا است، یکی از بهترین و آسودهترینها است. این واجآرایی کم مانند و شاید بیتا، از نگر واگویی آسان است و برآمد یک دگرش تاریخی در روند سادهسازی زبان است. این آرایش دات هایی دارد، مانند:
هر هجا با یک همخوان آغاز شده، آنگاه با یک واکه پی میآید؛(آبراه اینگونه نیست) نون میتواند با یک همخوان دیگر، و درهجای پایانی واژه تا دو هجای دیگر دنبال شود؛ پس در هر تکواژ:
- هر هجای آغازی( آباد این جنین نیست) یا میانی، دو تا سه واج دارد. هجای پایانی نیز میان دو تا چهار واج را دارا است.
- هر هجا باید با همخوان آغاز میگردد( باره ی پیشین را نگاه کنید).
- واج دیم هر هجا باید واکه باشد(در باره ی آبدار چه می شود) .
- واج سیم هجا دلبخواهی است و باید همخوان باشد.
- در هجای پایانی، واج چهارم نیز به ریخت همخوان میتواند باشد( 100% هست).
- هیچگاه دو واکه پشت هم نمیآید( در یک هجا بیش از یک واکه نمی آید).
- هیچگاه سه همخوان در پی هم نمیآید. در واژههای آموده نیز بیشتر با زدودن یک هجا واگفته میشود، مانند زیستشناسی /zistʃenɒːsi/ ← زیسشناسی /zisʃenɒːsi/؛ شل میگردد، مانند پرتگاه /pærtɡɣɒːh/ (البته واج /ɡɣ/ را نمیدانم هنوز آمده یا نه، ولی کران نمایی «واکدار کامی انسایشی» یا »voiced velar affricates« است.) یا چندین ایستار دیگر که نگارنده ازش ناآگاه است( مهادهایی که آمد دربارهٔ یک واژه رواست و واژه های آموده از اینمهادها پیروی نمی کنند مانند مهاد بازوات (قاعدهٔ تشدید) که در واژه های آموده روا نیست مانند بررسی).
[TABLE="class: wikitable"]
نشانهٔ آوایی[TH="bgcolor: #F2F2F2, align: center"]نشانهٔ فارسی[/TH]
[TH="bgcolor: #F2F2F2, align: center"]نمونه[/TH]
[TR]
[TD]/ː/ یا دوبار نوشتن[/TD]
[TD]ـّ[/TD]
[TD]اره /æɾɾe/ یا /æɾːe/[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[h=2]واژههای همآوا[/h]در زبان فارسی، واژههای بسیاری هست که چندجور نوشته و یکجور خوانده میشود.بیشتر اینها تازی است.
ب.ن. واژهٔ فارسی گذاشتن با گزاشتن (گزاردن) همآوا است، نیز واژههای عربی حیاط و حیات (زیستن) نیز اینچنین اند.
پارسیگر