10-14-2013, 11:20 AM
این خداباوران بیشترشون بی خاصیت هستن.
دهن ما رو سرویس کردن همه دارید میبینید.
بحث هم بحث خدا نیست، بلکه خودیت و ضعف های خودشونه که در قالب خدا بروز میکنه.
بحث حقیقت جویی و راستی و نیکی درونی نیست.
بحث اینه که طرف از ترس تنهایی و ضعیف بودن خودش هم که شده میخواد خدا رو باور کنه.
الان منم احتمال وجود خدا رو درنظر میگیرم، ولی احساس ضرورت و نیاز نمیکنم و نمیام بگم حتما هست، نمیام به دیگران تحمیلش کنم، نمیگم حکومت مذهبی باشه، ...، بلکه بر اساس همین واقعیت و اینکه نمیشه این مسئله رو ثابت کرد و مطلق دونست زندگی میکنم. واقعیتگرا و عملگرا هستم.
چرا باید دروغ بگم؟
وقتی خودم شک دارم، وقتی نمیتونم حتی به خودم ثابت کنم، به دیگران غیرش رو بگم؟
درواقع منم دوست دارم خدایی باشه. البته بازم نه هر خدایی. دوست دارم خدایی که خودم بهش علاقه و امید و اعتماد میتونم داشته باشم باشه، که لزوما خدای مذاهب نیست.
ولی میدونم، و تجربه های زندگی بهم ثابت کردن، که خواست و احساسات من چیزی رو ثابت نمیکنن.
واقعا نمیتونم بگم خدا هست.
خدا هم اگر باشه خودش میدونه اینو و از من لابد این انتظار رو نداره.
مگه خدا عاجزه که نیاز داشته باشه من همینطوری روی هوا بهش ایمان بیارم و تبلیغش رو بکنم؟
هیچ منطقی نداره این کار.
منکه دیگه خسته شدم.
دهن ما رو سرویس کردن.
آخه این چه خداییه به چه دردی میخوره که بعضیا دارن!!
فقط دهن ما رو سرویس میکنه و انتظارات غیرمنطقی داره.
منکه چنان خدایی رو باور هم بکنم، چون منطق نداره از دید من و برام قابل درک نیست، نمیتونم بهش اعتماد و امیدی داشته باشم؛ همون که نباشه بهتره مثل اینکه!
دهن ما رو سرویس کردن همه دارید میبینید.
بحث هم بحث خدا نیست، بلکه خودیت و ضعف های خودشونه که در قالب خدا بروز میکنه.
بحث حقیقت جویی و راستی و نیکی درونی نیست.
بحث اینه که طرف از ترس تنهایی و ضعیف بودن خودش هم که شده میخواد خدا رو باور کنه.
الان منم احتمال وجود خدا رو درنظر میگیرم، ولی احساس ضرورت و نیاز نمیکنم و نمیام بگم حتما هست، نمیام به دیگران تحمیلش کنم، نمیگم حکومت مذهبی باشه، ...، بلکه بر اساس همین واقعیت و اینکه نمیشه این مسئله رو ثابت کرد و مطلق دونست زندگی میکنم. واقعیتگرا و عملگرا هستم.
چرا باید دروغ بگم؟
وقتی خودم شک دارم، وقتی نمیتونم حتی به خودم ثابت کنم، به دیگران غیرش رو بگم؟
درواقع منم دوست دارم خدایی باشه. البته بازم نه هر خدایی. دوست دارم خدایی که خودم بهش علاقه و امید و اعتماد میتونم داشته باشم باشه، که لزوما خدای مذاهب نیست.
ولی میدونم، و تجربه های زندگی بهم ثابت کردن، که خواست و احساسات من چیزی رو ثابت نمیکنن.
واقعا نمیتونم بگم خدا هست.
خدا هم اگر باشه خودش میدونه اینو و از من لابد این انتظار رو نداره.
مگه خدا عاجزه که نیاز داشته باشه من همینطوری روی هوا بهش ایمان بیارم و تبلیغش رو بکنم؟
هیچ منطقی نداره این کار.
منکه دیگه خسته شدم.
دهن ما رو سرویس کردن.
آخه این چه خداییه به چه دردی میخوره که بعضیا دارن!!
فقط دهن ما رو سرویس میکنه و انتظارات غیرمنطقی داره.
منکه چنان خدایی رو باور هم بکنم، چون منطق نداره از دید من و برام قابل درک نیست، نمیتونم بهش اعتماد و امیدی داشته باشم؛ همون که نباشه بهتره مثل اینکه!