10-08-2013, 10:40 PM
Russell نوشته: اینجا دو مطلب هست، اول اینکه در برسی برای پیدا کردن ایراد اینکه چقدر حل ان سخت است مهم نسیت، این میشود همان اندیشیدن آرزومندانه
دوم اینکه من هم گفتم مساله بیشتر فرهنگی ست (بعید است تفاوت شیوهیِ رانندگی ایرانی با غیرایرانی طبیعی و ژنتیکی باشد).چنانچه اعراب حوزهیِ خلیج فارس را که آخر پولدار هستند را خود مهربد بارها گفته که بیفرهنگ میداند.
موقع بدیهایمان که میشود اینها مشکل همهگانیست، ولی خوبیهایِ این قوم آریایی در جهان بیهمتاست و اصلا ما نه بردهداری کردهایم و نه تجاوز به خاک دیگران کردهایم و... تازه منشور حقوق بشر هم نوشتهایم و... ، اینها همه ناشی از این است که بخاطر ملیگرایی یا گارد در برابر دشمنان و اسلامگرایان و... نقد و تحلیل درستی نکردهایم از خودمان.
فرهنگ تا آنجا که من میدانم در تعریفش اصلا جیزی ست که ژنتیکی نیست و یکسری رفتار و آئین و... است که از نسلی به نسل بعد میرود.حالا اینکه این چطور اینجور شده چندان مهم نیست ولی اینکه این میراث ما هم گند و گه زیاد دارد و این سخن از بازگشت به خویشتن و اینها یک بدیش همین است که راه نقد را میبندد.پول هم در بلند مدت باعث تغییر میشود ولی تنها عامل نیست، اگر تنها پول است یعنی آنچه از فرهنگ ایران هم بوده همه حاصل پول بده و اگر فرهنگ امروز ایران چون دلیلش نبود پول است سرزنش دارد چگونه فرهنگ والای (؟) ایرانیان قبل از اسلام جای افتخار دارد و چرا اعراب که به ما حمله کردند و مال ما را بردند و ما ندار شدیم و آنها دارا این فرهنگ والای ما به آنها متقل نشده و همچنان ما مدعی هستیم از آنها آدم حسابیتریم؟
یکبار دیگر به زبان ساده:
١. سرایداشت همبستگی یکسویه با فرهنگ دارد (ولی فرهنگ هیچ همبستگیای نداشته, یا همبستگیِ ناچیزی با سرایداشت دارد): از سرایداشت به فرهنگ میشود رسید, ولی از فرهنگ بسختی میتوان به سرایداشت رسید.
٢. در ایران دشواریهایِ فرهنگی پُرشماری هست, ولی پرداختن به آنها هیچ گرهی از کار هیچکس نمیگشاید (بجز عقدهگشایی و کینهجویی برخی, از نژادپرستی پنهان؟ در ایرانیگری).
٢. در ایران دشواریهایِ فرهنگی پُرشماری هست, ولی پرداختن به آنها هیچ گرهی از کار هیچکس نمیگشاید (بجز عقدهگشایی و کینهجویی برخی, از نژادپرستی پنهان؟ در ایرانیگری).
در عربستان هم شیخهایِ پولدار داریم, ولی همه عربها که پولدار یا بی نیاز نیستند.
سپس اگر همگی بی نیاز هم بودند, بایستی اسلام را ریشهکن کنند (اسلام هومن و فرهنگستیز), پس از آن
زبان عربی ناکارآمد را هم با یک چیز درخور جایگزین کنند (یا از بیخ بدگرانند), آنگاه نیز میتوانیم بینندهیِ شکوفایی فرهنگ آنها باشیم.
این راهکاریست درست و آروینسته (با نگرش به روندی که همهیِ کشورهای اروپایی گذراندهاند),
ولی بجای آن ما میبینیم که برخی مانند شما یا امیر از نام "ایرانی" بد اشان میاید و به
"بیوطنی" میبالند و اینجا به نگر میاید بیشتر بدنبال سرکوب ایراندوستان میباشند تا چیز دیگر,
هنگامیکه هر کشوری در کنار نکوهش و سرزنش رفتارهای نادرست خود (negative reinforcement), نیاز (بسیار بیشتری) به نازش و بالش به دستآوردهای خود (=positive reinforcement) هم دارد, کسانیکه
تنها به یکی از ایندو میپردازند بروشنی آماج دیگری را دنبال میکنند; در دیدگاه درست ما باید جاییکه سزاوار نازش هستیم به خود امان نازیده و خودستاییم (کوروش بزرگ, مزدک بامدادان, بابک خرمدین, ...) و
گه گاه, تنها به چیزهاییکه براستی آزارنده هستند و شایستهیِ نکوهش نیز بپردازیم (زیرا نکوهش همیشه چندین برابر دردناکتر از ستایش است), که در اینجا دشواری مهادین ایران همان سرایداشت (خود وابسته به اسلام, سپس در تراز کمتری وابسته به زبان پارسیک) است و بس.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns