09-30-2013, 01:40 PM
سامان نوشته: خوب ما به سادگی در این خصوص با هم اختلاف داریم. من حق دارم به این نتیجه برسم كه شمایی كه مرگ یك انسان را در برابر افشا گری خودتان بی اهمیت میدانید، خودخواه و سنگدل هستید.
گفتیم که, نوشتن ما دادگاهی کردن دیگران نیست.
اگر کسی آن بیرون از روی سخن روشنگرانهیِ من برود بیگناهی را بکشد هم خود وی گناهکار است, نه من که تنها سخن و باورم را بیان کردهایم.
سامان نوشته: شما هم حق دارید منی كه معتقدم در موقع گفتن باید رعایت مسائلی به جز صرف افشای بدی را هم كرد، بی اخلاق بدانید.
نیکی و راستی سودی دیرنده و پاینده دارند, "مراعات احساسات ظریف و شکنندهیِ دیگران" سودی گذرا و زیانی بس بلند-زمان.
برای نمونه, شما شاید به اینکه خداباوران از احساس خوبی که خداباوری و بودن خدایی گرم و مهربان آن بالا در آسمان به ایشان میدهد ارج نِهید و به ایشان نگویید خدا نیست (بگذارید خوش باشند), در اینجا شما
سودی گذرا به دست آوردهاید: خداباوران در باورشان خوشان زندگی خودشان را میکنند بی آنکه از دریافتِ نادرستیِ باورهایشان آزرده شوند.
ولی زیانی بسیار بزرگ به هومنی هم رسانیدهاید, چرا؟ چون خداباوری مردم را تنبل میکند, آنها را به زندگی پس از مرگ میباوراند و انگیزهیِ آنها در شناخت و کنجکاوی و سروری یافتن بر سرنوشت خود را میخاموشاند.
نمونهوار اگر مردم کمتری خداباور باشند, ما زودتر به نامیرایی مادی دست میابیم, زیرا بیشینگان میدانند که خدایی نیست و زندگیِ پس از مرگی نیست و پس کسی بجز هومن
سرور خود او نیست. اگر به مردم خداباور میبود, هنوز اگر کسی چنگار میگرفت میگفتند «مرگ حق است و خواست خداست» و بسادگی با پذیرش ناتوانی, کاری نمیکردند و خوشنود هم
میماندند, ولی زمانیکه دانستند چنگار خواست خدا نیست (زیرا خدایی نیست) و در ریشه چیزی بیشتر از یک لغزش ژنتیکی کودنانه نیستند, آنگاه میکوشند با دانش و کوشش خودشان آنرا از میان بردارند و سرور و نویسندهیِ سرنوشت خود باشند.
پس راستی گرچه در آغاز میتواند آزارنده باشد, ولی در بلند-زمان همیشه مایهیِ فزونی بهزیستی و آسودگی میشود.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns