09-28-2013, 10:18 PM
رفتار آریان ها با این مردمان بومی مانند رفتار غالب با مغلوب بوده , به خصوص که آریان ها آنها را از خود پست تر می دانسته اند , بنابراین در ابتدا هیچ نوع حقی برای آنها قائل نبودند بلکه با انها دائما جنگ می کردند و هرجا آنها را می یافتند می کشتند ولی بعد ها که خطر بومی ها برای آریان ها رفع شد و آریان ها کارهای پر زحمت را از قبیل زراعت و تربیت حشم و خدمت در خانواده ها از دوش خود برداشته به آنها محول نمودند . بومی ها طرف احتیاج شدید واقع شده دارای حق گردیدند.
مانند حق غلام و کنیز در سابق که در تحت حمایت ارباب ها زندگانی می نمودند. از این زمان اختلاط آریان ها با بومی ها شروع شد .
ترتیب برقرار شدن آریان ها در ایران بعضا از داستان های قدیم ما و تا اندازه ای نیز از مقایسه طرز مهاجرت و برقرار شدن سایر مردمان هند و اروپایی در ممالک مفتوحه به دست آمده است.
آریان ها به ایران برای تاخت و تاز نیامده بودند بلکه میخواستند در این مملکت برقرار شوند و با این مقصود به هر جا وارد میشوند می بایست اراضی را از بومی ها انتزاع نمایند.
برای رسیدن به مقصود هر جا وارد می شدند پس از جنگ با بومی ها قلعه ای بنا می کردند.
درون قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده قسمتی را به ساکن خانواده ها تخصیص می دادند و قسمت دیگر را به حشم.
در این محوطه شب ها آتشی با دو مقصود روشن می کردند : اولا برای اینکه خانواده ها از آن سهمی برند و دیگر از این جهت که اگر بومی ها شبیخون زدند پاسبانان آتش را تیزتر کنند تا مردان قلعه برای جنگ بیرون آمده دشمن را از اطراف قلعه برانند.
مذهب آریان ها
راجع به مذهب آریان های ایرانی باید در نظر داشت که مدت ها مذهب آنها با مذهب هندی ها یکی بوده, چنانکه به زبان واحدی هم تکلم می کردند ولی در قرون بعد , جدایی مذهب بین آنها روی داد.
کی این جدایی روی داده محققا معلوم نیست ولی از کتیبه ای که در بوغاز (گُ اِ ی) در آسیای صغیر به دست آمده و تاریخ آن تقریبا از 1350 ق. م است استنباط میشود که در این زمان جدایی هنوز روی نداده بود , چه نجبای میتانیان که آریانی بوده اند به خداهای هندی قسم یاد کرده اند.
چون تاریخ نوشته شدن وِدا کتاب مقدس هندی ها از قرن چهاردهم بالا نمی رود و از قرن هشتم پایین تر نمی آید, پس تاریخ جدایی بین این دو قرن نهم و چهاردهم باید باشد. اما اینکه مذهب آریان های ایرانی چه بوده, از مطالعات محققین در مذهب هندی ها و مقایسه نتیجه آن با نتیجه مطالعات در اَوِستا این عقیده حاصل میشود:
آنها معتقد بودند به یک عده از وجود های خیر و خوب که گنج ها و ذخایر طبیعت را به انسان می رساندند. در میان این ذخایر مهمتر از هر چیز روشنایی و باران بود و نیز اعتقاد داشتند به وجود های بد و تیره که با وجودهای خوب در جنگ بوده و نمی خواستند انسان سعادتمند باشد. شب و زمستان و خشک سالی و قحطی و امراض و مرگ و بلیات را از وجود های بد می دانستند.
معلوم است که وجودهای اولی را می پرستیدند و حمد و ثنای آنها را می گفتند یا می خواندند و برای نیاز می دادند. در صورتی که ارواح بد را دشمن می داشتند و برای محفوظ ماندن از شر آنها باورادی متوسل می شدند که بعد ها باعث ترقی سحر و جادوگری شد و زرتشت برضد این خرافات قیام کرد.
بعضی از محققین بر این عقیده اند که پرستش (وَرَثرَغنا) رب النوع رعد و (میثرَ) رب النوع آفتاب در این زمان در مذهب آریان های ایرانی داخل بود. آفتاب را چشم آسمان می دانستند و رعد را پسر آن.
به عبارت دیگر باید گفت که آریان های ایرانی , مانند آریان های هندی عناصر را می پرستیدند ولی بعد به تدریج ترقی کرده , به درجه پرستش خدای یگانه رسیده اند و با پدید آمدن زرتشت اعتقاد به خدای یگانه پایه محکمی یافته چنانکه در جای خود بیاید.
آریان های ایرانی وقتی که به ایران امدند از حیث تمدن پست تر از همسایه های خود یعنی بابل و آسور بودند و چنانکه بیاید چیزهای زیاد از آنها اقتباس کردند ولی در اخلاق بر آنها برتری داشتند.
چه معتقدات مذهبی آنها سعی و عمل یعنی کوشش و کار کردن را با راستی و درستی تشویق می کرد و ایرانی های قدیم دروغ را یکی از بزرگترین ارواح بد می دانستند.
مانند حق غلام و کنیز در سابق که در تحت حمایت ارباب ها زندگانی می نمودند. از این زمان اختلاط آریان ها با بومی ها شروع شد .
ترتیب برقرار شدن آریان ها در ایران بعضا از داستان های قدیم ما و تا اندازه ای نیز از مقایسه طرز مهاجرت و برقرار شدن سایر مردمان هند و اروپایی در ممالک مفتوحه به دست آمده است.
آریان ها به ایران برای تاخت و تاز نیامده بودند بلکه میخواستند در این مملکت برقرار شوند و با این مقصود به هر جا وارد میشوند می بایست اراضی را از بومی ها انتزاع نمایند.
برای رسیدن به مقصود هر جا وارد می شدند پس از جنگ با بومی ها قلعه ای بنا می کردند.
درون قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده قسمتی را به ساکن خانواده ها تخصیص می دادند و قسمت دیگر را به حشم.
در این محوطه شب ها آتشی با دو مقصود روشن می کردند : اولا برای اینکه خانواده ها از آن سهمی برند و دیگر از این جهت که اگر بومی ها شبیخون زدند پاسبانان آتش را تیزتر کنند تا مردان قلعه برای جنگ بیرون آمده دشمن را از اطراف قلعه برانند.
مذهب آریان ها
راجع به مذهب آریان های ایرانی باید در نظر داشت که مدت ها مذهب آنها با مذهب هندی ها یکی بوده, چنانکه به زبان واحدی هم تکلم می کردند ولی در قرون بعد , جدایی مذهب بین آنها روی داد.
کی این جدایی روی داده محققا معلوم نیست ولی از کتیبه ای که در بوغاز (گُ اِ ی) در آسیای صغیر به دست آمده و تاریخ آن تقریبا از 1350 ق. م است استنباط میشود که در این زمان جدایی هنوز روی نداده بود , چه نجبای میتانیان که آریانی بوده اند به خداهای هندی قسم یاد کرده اند.
چون تاریخ نوشته شدن وِدا کتاب مقدس هندی ها از قرن چهاردهم بالا نمی رود و از قرن هشتم پایین تر نمی آید, پس تاریخ جدایی بین این دو قرن نهم و چهاردهم باید باشد. اما اینکه مذهب آریان های ایرانی چه بوده, از مطالعات محققین در مذهب هندی ها و مقایسه نتیجه آن با نتیجه مطالعات در اَوِستا این عقیده حاصل میشود:
آنها معتقد بودند به یک عده از وجود های خیر و خوب که گنج ها و ذخایر طبیعت را به انسان می رساندند. در میان این ذخایر مهمتر از هر چیز روشنایی و باران بود و نیز اعتقاد داشتند به وجود های بد و تیره که با وجودهای خوب در جنگ بوده و نمی خواستند انسان سعادتمند باشد. شب و زمستان و خشک سالی و قحطی و امراض و مرگ و بلیات را از وجود های بد می دانستند.
معلوم است که وجودهای اولی را می پرستیدند و حمد و ثنای آنها را می گفتند یا می خواندند و برای نیاز می دادند. در صورتی که ارواح بد را دشمن می داشتند و برای محفوظ ماندن از شر آنها باورادی متوسل می شدند که بعد ها باعث ترقی سحر و جادوگری شد و زرتشت برضد این خرافات قیام کرد.
بعضی از محققین بر این عقیده اند که پرستش (وَرَثرَغنا) رب النوع رعد و (میثرَ) رب النوع آفتاب در این زمان در مذهب آریان های ایرانی داخل بود. آفتاب را چشم آسمان می دانستند و رعد را پسر آن.
به عبارت دیگر باید گفت که آریان های ایرانی , مانند آریان های هندی عناصر را می پرستیدند ولی بعد به تدریج ترقی کرده , به درجه پرستش خدای یگانه رسیده اند و با پدید آمدن زرتشت اعتقاد به خدای یگانه پایه محکمی یافته چنانکه در جای خود بیاید.
آریان های ایرانی وقتی که به ایران امدند از حیث تمدن پست تر از همسایه های خود یعنی بابل و آسور بودند و چنانکه بیاید چیزهای زیاد از آنها اقتباس کردند ولی در اخلاق بر آنها برتری داشتند.
چه معتقدات مذهبی آنها سعی و عمل یعنی کوشش و کار کردن را با راستی و درستی تشویق می کرد و ایرانی های قدیم دروغ را یکی از بزرگترین ارواح بد می دانستند.