نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مردان فریب خورده
#18

«گناهانِ زنان»

یک کپه‌ کتان بخوبی اتوکشیده در کمد جای گرفته‌‌. رویِ کبابهای تفت خورده یکدست و زیبا قهوه‌ای شده. یک حلقه‌ تار مو بدقت در جای خود روی پیشانی افتاده. صورتیِ رنگِ ناخن بدقت با صورتیِ رژ لب همخوانی میکند. رختها, تازه و پاکیزه, در نسیم بیرون میلرزند. پنجره‌ها تا آنجایی صیقل خورده‌اند که به رهگذران چشمک میزنند. شوهر سر ساعت برای کار بیرون رفته. بچه‌ها دارند بیرون زیر آفتاب بازی میکنند. همه چیز عالی است, و جهان زن صد در صد در نظم میباشد. در چنین زمانهایی حس شادی و سرخوشی به اوج خود میرسد. و تنها برای اطمینان از دیرندگی این سرخوشی, زن بتندی یک نان دیگر میپزد, کائوچوی کنار پنجره‌یِ نشیمنگاه را آب میدهد, یا اینکه به بافتن ژاکتی برای جوانترین فرزند اش میآغازد.

کسانیکه کار نمیکنند, از چیزهای بسیاری متفاوتی در برابر آنهاییکه کار میکنند خوشی میبرند. یک زن روی کاناپه‌یِ محصور از روزنامه‌ها, دراز نمیکشد. ایده‌یِ یک مرد از بیکاری چیزی سراسر دگرسان است (و برای همین زن به چشم وی بسیار پرتکاپو میاید). یک زن نمیخواهد خانه بماند که تنها استراحت کرده باشد (استراحت از چه آخر؟) – ولی زن به لذت معتاد است و نیاز به گرفتن آن دارد. و اینها چه هستند؟ نان پختن, اتو کردن رختها, دوختن لباس, شستشوی پنجره‌ها, فردادن موهایش, لاک زدن ناخن‌هایِ پاها و هـتّـا گاهی – و در آینده به این برمیگردیم – یک خرده تندنویسی و تایپ کردن. و برای مطمئن شدن از اینکه کسی نمیفهمد همه‌یِ اینها برای او خوشی‌‌آور هستند, آنها را "خانه‌داری" مینامد. او خودش را در لذت‌هایِ "پاک‌سازی" غرق میکند تا تنها همسرش را خوشحال کرده باشد! و اگر یکی از خوشی‌هایِ کودکانه‌یِ او نشستن پشت میز در دفتری بیرونی و ترجمه‌یِ اندیشه‌هایِ آماده-شده (آماده-شده از آنجاییکه بدست مردها فراهم آمده‌اند) به رسانه‌یِ دیداری بود, خوب, بیاییم نام آنرا "کار ذهنی خلاق" بگذاریم. به این گونه است که زن و هم‌مسلکان وی خودشان را در یک مهمانی بزرگ, همیشگی و زنده در جهانی شاد و آزاد, به دور از هرگونه مسئولیتی رها میکنند. آنها جهانی را فرو‌گرفته‌اند که مردان جرات رویاپردازی‌اش را ندارند, جهانی که مرد میاندیشد در میان هیپی‌ها و بیکاره‌ها یافت شود, جایی شاید در جزایر دریای جنوبی – ولی نه هرگز اینقدر نزدیک به خانه‌اش.

البته, هیچ چیزی برای مخالفت با این خوشی‌هایِ خُرد و کوچک نبود اگرکه مردان آنها را همان چیزی که هستند میدیدند. ولی جای افسوس دارد که زندگی خودشان را در این باور که مال زنها بدتر است, تباه میکنند. پنداشت این برای یک مرد سراسر نشدنیی است که همچو کارهایی مایه‌یِ شادی برای جنس مخالف میباشند. میبایستی پی ببرند که این در سرشت زن است که از سرگرمی‌ها در پست‌ترین و یکنواخت‌ترین ترازشان خوشی ببرد, چنین کودنیِ بی مرزی فرایِ توان دریافتِ مرد است.
نه هتّا روانشناسان این را میگیرند, گرچه همه‌یِ زندگیشان را در واکاوی مغز زنانه میسپرانند. با مرد بودن, باید مغز زنان را بسیار گیرا‌تر از خودشان بیابند. ولی این هرگز هتا برای یک دقیقه هم به ذهن اشان نمیرسد که این باصطلاح ذهن زنانه نادریافتنی است, چرا که بسادگی هوشمندی‌ای پشت آن نیست; اینکه کار زنانه به چشمان مرد ناخواستنی میاید, از اینرو که ناتوان از پنداشتن کودنی لازم, برای دریافت خوشی‌آوریِ آن است.

متخصصان یافته‌اند که بیشتر دختران دانش‌آموز در موضوعاتی که نیازی به اندیشیدن ندارند و میتوانند حفظ شوند, چیزهایی (داشتن یک حافظه‌یِ خوب, چنانکه بخوبی شناخته شده میتواند نشانه‌یِ واپس ماندگی مغزی هم باشد), همچون زبان خوب هستند, یا آنهایی که مانند ریاضیات, قانون‌هایِ خشکی را دنبال کنند, هنگامیکه موضوعات دیگر (فیزیک, شیمی, زیست‌شناسی) فرایِ آنها میرود. از این نمیتوان گفت که دخترها کم‌هوش هستند, بساکه تنها یک "هوش زنانهگونه"ای آنجا هست: که این گونه‌یِ 'هوشمندی' یک کودنی پرورش یافته (نه ذاتی) میباشد. آخرین اندیشه‌یِ بدیعی که یک دختر بچه‌یِ معمعولی دارد, نزدیک‌هایِ پنج سالگی اش میباشد. پس از آن, مادر سراسر خرفت او به اینکه همه‌یِ جوانه‌هایِ هوشمندی را خفه کرده باشد رسیدگی میکند.

بیشتر مردان هرگز ژرفای کودنی همسرانشان را نخواهند پذیرفت. میپذیرند که زنها آنچنان زرنگ نیستند, ولی به آنها "شهود" یا غریزه را بجایش میدهند. و دوست دارند آنرا یک غریزه‌یِ زنانه هم بجای حیوانی بنامند. شوربختانه, این غریزه‌یِ زنانه چیزی بیشتر از یک نام زیبا برای احتمالات آماری نیست. زنان درباره‌یِ هر چیزی دخالت کرده و نظر میدهند, و از آنجاییکه بی اندازه کودن‌اند, نمیگیرند که دارند تنها سبکسری خودشان را آشکار میکنند. مطابق با قانون میانگین‌ها, پیشبینی‌های آنها هر از گاهی اینجا و آنجا درست خواهد درآمد. در هر ریختی, بیشتر این پیشبینی‌ها منفی یا گنگ هستند. چیزهای پیش‌پا‌افتاده‌ای چون: "این کار آخرعاقبت نداره", یا "این کارو نمیکردم, اگه جای تو بودم" یا "این دوستای تو آخرش تو رو زمین میزنن", که بیمعنی هستند. هر کسی میتواند با امنیت خاطر همچون تعمیم‌هایی از خود بدهد. و اگر, گاهی, زنان روشنتر از مردان میدیدند, تنها از اینرو است که احساسات آنان, بی‌مانند به مردان, هرگز در امور دخالت داده نمیشود.

خنگی زنان چیزی نیست بجز برایند رویکرد آنان به زندگی. پس از پنج سالگی, هر دختری قانع شده که میخواهد ازدواج کند و خانه‌ و فرزندانی از خود داشته باشد; و زمانیکه دخترها ده, پانزده یا بیست ساله هستند, همچنان چیز یکسانی را میخواهند. پس زمانیکه یک زن, هتا یک کودک, تصمیم میگیرد به هزینه‌یِ یک مرد زندگی کند, هوشمندی و خرد چه سودی برای او دیگر خواهد داشت؟ او باید مغزش را برای شوهر آینده اش تهی نگه دارد, اگرنه نمیتواند در برابر گرایش‌ها و تمایلات او بخوبی پاسخگو بوده و مرد را برایشان ستایش کند. در کودکی, چگونه او تصمیم بگیرد که با چه جور مردی ازدواج خواهد کرد؟ چه سودی دارد برود سوسیالیست شود اگر در آینده تصمیم گرفت با یک کارخانه‌دار پولدار ازدواج کند؟ بیانگارید که یک زن گیاهخوار شود (بسکه موجود حساسی است) – چه خواهد شد اگر در آینده با یک گاودار استرالیایی ازدواج کرد؟ چه سودی دارد زن خداناباور شود اگر که قرار است همه‌یِ زندگی اش را در دیوارهای پوشیده از رُز یک کشیش خاخام زندگی کند؟
آیا به ژاکلین بوویر سودی میرساند اگر در جوانی به مفاهیم ایدئولوژیکی برای خود رسیده بود؟ میل به دموکراسی به نخستین ازدواج او با «کِنِدی» کمک کرد, میل به فاشیسم به دومی. ولی از آنجاییکه او یکی از زن‌ترینِ زنان است, به احتمال بالا علاقه‌ای هم به باورهای مرد به هر روی ندارد. ساده شده, او تنها به تحت تاثیر قرار دادن دیگر زنان علاقه‌مند است.

رویهمرفته احتمالا بهتره که یک بانوی آینده‌یِ اجتماع چند تایی هنر دست و پاشکسته, آداب میزبانی و زبانی هم بداند اگر که در موقعیت ناجور نقش بازی کردن خود در برابر چشم همگان گیر افتاد – همسرِ مردی که نقشی در امروز جامعه ایفا میکند – با این همه زن میتواند همیشه بآسانی خودش را از این مخمصه هم برهاند. همه‌یِ کاری که باید بکند تصدیق این است که جایگاه "راستین" یک زن, در خانه و نگهداری از همسر و فرزندان اش است, و جهانیان نگرش وی را همچون یک خود-افتادگی والا پذیرفته و برای وی دست خواهد زند.

کودنی زنان آن اندازه سنگینی میکند که هرکسی که با آنها در تماس بود, بگونه‌ای, به آن آلوده خواهد شد. این آن اندازه آشکار نیست چون همه از آغاز تولد در معرض آن بوده‌اند و در نتیجه, به آن آموخته شده‌اند. در سالهای گذشته مردان یا آنرا نادیده میگرفتند یا به اینکه یک ویژگی بی آزار زنانه است میباوریدند. ولی با افزایش آسودگی و پولِ در دست, نیاز زنان برای سرگرمی رشد کرده است. در پـِیـامد, خرفتی آنان نیز در زندگی همگانی پخش شده و خود را نه تنها در گُلدان‌ها, که درعکس‌های اتاق‌خواب‌ها, پرده‌هایِ زربافت و مهمانی‌هایِ کوکتل و موعظه‌هایِ یکشنبه هم بازتاب داده است. رسانه‌هایِ مردمی هر چه بیشتر در آن تنیده میشوند. برنامه‌هایِ زنان در رادیو و تلویزوین زمینه میگیرند. هتا روزنامه‌هایِ آبرومند سخنچینی‌هایِ روز, تازه‌های تبهکاری, اخبار مُد‌های لباس, طالعبینی و دستورهایِ خوراکی را به چاپ میرسانند. و در دکه‌ها مجله‌هایِ زنان روز به روز پرشمارتر و گرانبهاتر میشوند. گام به گام, نه تنها فضای شخصی مردان که همه‌یِ فضایِ عمومی به این کودنی‌ها آلوده میشود.

گاهنامه‌ها و کتابهایی هستند که با مسائل سیاسی, فلسفی, دانش, اقتصاد و روانشناسی سر و کارند. و آنهایی هستند که با مُد, آرایش, دکوراسیون خانه, سخنچینی‌ روز, آشپزی, تبهکاری و مطالب عشقی سر و کار دارند. مردها تقریبا تنها گونه‌یِ یکم را میخوانند, زنها تنها دومی. هر دو گروه خواندنی‌های دیگری را آنچنان زننده‌ و مایه‌یِ افسردگی میدانند که ترجیح میدهند تا حد مرگ حوصله اشان سر برود تا اینکه به آنها دستی بزنند. این یک واقعیت است که مردان بیشتر به اینکه آیا در مریخ زندگی هست یا استدلال‌هایِ چه سویی در نزاع چین و روسیه درست‌تر میباشد گرایش نشان میدهند تا زنان. زنان تنها میخواهند بدانند که چگونه خرگوش‌هایِ خاکستری گلدوزی کنند یا یک لباس را چجوری قلاب‌دوزی بکنند, یا اینکه آیا بهمان ستاره‌یِ سینما دارد طلاق میگیرد یانه. تنها یک موضوع است که گرایش هر دو جنس را برمی‌انگیزد, و آنهم موضوع زنان است.

طبیعتا برخی مردان از وظیفه‌یِ دشوار خواندن نشریات زنان آزاد نیستند. اگرچه مُد و طراحی لباس در گرایش‌های خود مردان نیستسند, ولی بگونه‌یِ عمده بدست مردان طراحی میشوند. مردان هتا رسانه‌هایِ دیگر را هم برای سرگرمی زنان بر میاندیشند. برای اطمینان داشتن از اینکه کارهایشان نتیجه‌بخش خواهد بود نیز, باید خودشان را به تراز ذهنی زنان فروآورند و بیابند که چه دوست دارند. از آنجاییکه این تقریبا برای مردان نشدنی است, بیشتر زمانها به کارمندان زن خود بجایش تکیه میکنند, که آنها با خوشحالی به ایشان میگویند که زنان چه دوست دارند – ولی از اینسو به آنور دیگر همه چیز وظیفه‌یِ خود مرد است. کار او درآوردن یک الگوی گیرا, پخش هر چه بهتر و بهکرد فروش و بازاریابی است.

مجله‌ها در جهان زنان کارکرد‌هایِ گوناگونی دارند. برخی برای سرگرمی هستند, برخی برای ارضای اشتیاقِ غیبت کردن, برخی نیز به اینکه چه ماسکی به چهره چسبانده شود (Vogue یا Harper's Bazaar). هتا مجله‌هایی هستند که گرایش‌هایِ گوناگون را یکی ساخته‌اند (مانند Cosmopolitan, Mademoiselle و Elle). همه‌یِ این مجله‌ها در یک چیز مشترک هستند: مردان را نادیده میگیرند. مجله‌هایِ مردان در دست دیگر, تقریبا از بیخ درباره‌یِ زنان هستند. اگر مردی در یک نشریه‌یِ زنانه ذکر شود, تنها برای برشمردن گرایش‌هایِ پیش‌انگاشت شده‌یِ وی در زن, خوراک و خانه است: 'این تابستان زیرپوش رنگِ پوست بپوشید – مردان عاشقش‌اند'; 'آرایش طبیعی برای نخستین قرار بهتر است'; 'شمع به کار ببرید – باعث میشود احساس رومانتیک بودن کند'; 'سه نسخه ساده‌یِ برای اینکه او را عاشق خود کنید' – و به پیش. و چون چنین فهرست‌هایِ عمده‌فروشانه‌ای تنها به زنان برای گرفتن و نگهداشتن مرد کمک میکنند, براستی هم چیزی بیشتر از همان نسخه‌پیچی نمیباشند. خوانندگان چنین نوشته‌هایی یا هنوز ازدواج نکرده‌اند و پس دنبال خرید یک کارگر خوب هستند, یا اینکه ازدواج کرده‌اند و میخواهند از چیزیکه پیروز شده‌اند پاسداری کنند. اینها رهنمود‌هایی برای زنان هستند که چگونه بهترینِ بیشترینِ روبات‌هایِ اعتمادکردنی در این جهان را بگیرند, چه که این همان چیزی است که آنها مردان را میبینند. دیدن یک مقاله‌ای که عنوان "تور کردن مرد خوب", "ده راهنما برای شاد کردن روحیه‌یِ مردتان" و یا "اندرزهایی برای نخستین سه سال همسری" خورده باشد, نادر نیست. هیچ چیز ضمنی‌ای هم درباره‌یِ مقاله‌هایِ از این دست نمیباشد: تا آنجاییکه میشود روشن و واضح هستند, همچون راهنمای خرید یک خودرو, یا شستشو و نگهداریِ یک ژاکت کشمیر.

از آنجاییکه گستره‌یِ موضوعات گیرا برای زنان ببایست مرزمند است, ویراستارها پیوسته در نیاز به یک چیز نو میباشند. در نتیجه به موضوعات باصطلاح مردانه روی میاورند, چه که گرایش‌هایِ مردان بسیار پهناور میباشد. اینها از یک دگردیسی کامل میگذرند تا فراخورِ خوانندگان زن خود شوند. قانون اصلی آن ولی ساده است: هر مقاله بایستی با این تاثیرگذاری نوشته شود که گزارشی میباشد درباره‌یِ زنان. برای نمونه, یک بررسی از زندگینامه بهمان قهرمان سنگین‌وزن باید خوانده شود: "زنها مرا تباه کردند". اگر یک آهنگساز در مقاله‌ای مصاحبه میشد, او باید دستکم یکباری بگوید که زنان الهامبخش وی بوده‌اند, که یک ترانه "مانند یک دختر خوشگل میماند" – تنها نه به این زیبایی. با زبردستی, هتا دور از باورترین موضوعات میتوانند برای جلب توجه زنان استتار شوند. فرد میتواند گرایش زنان در بودجه‌یِ دفاع را برانگیزد. با دادن گزارشی ملبس از زندگی خانوادگی وزیر دفاع. بی نیاز از گفتن است که باید فضای بسنده برای عکس از همسر و فرزندان وی آنجا داده شود. زنان مقاله‌های وابسته به کشورهای بیرونی را خواهند خواند اگر که با عبارت "من با یک اسرائیلی (ژاپنی, مصری, شیلی) ازدواج کردم" آغاز شوند, با این شرط که زن نامبرده در مقاله از پس‌زمینه‌یِ همان خوانندگان زن خود آمده باشد.

این اصل میتواند در واقعیت در هر زمینه‌یِ دیگری نیز پیاده‌سازی شود و بویژه در سیاست, از همه موفقیت‌آمیزتر است. موضوعات سیاسی میتوانند به توجه زنان دربیایند اگر که متقاعد شوند در حول و هوش یک زن میباشند. در جنگ ویتنام زمانیکه نشریات نخستین عکس از بانوی سرآوازه Nhu چاپ کردند بود که توجه زنان را به خود گرفت. مشکل کلیسای کاتولیک ایرلند شمالی تنها با پدیداریِ Bernadette Devlin بود که برای آنها گیرا شد. هیچ شماری مقاله‌یِ چاپ شده از مشکلات معاصر در ایران کمکی به دریافت وضعیت این کشور نکردند, مگر تراژدیِ نازایی شهبانو ثریا.

نخستین کنش سیاسی که یک مرد سیاستمدار خواهان قدرت باید بجوید, همسری با یک زن خوش‌عکس میباشد. آدم میتواند تنها حدس بزند که چه برتری‌ای برای‌ اسرائیل یا هند یا گُلدا مایر یا ماهاتما گاندی میتوانست دربر داشته باشد اگر که همسرانشان مطابقِ استانداردهای خشک زنان, زیبا میبودند. عکس آنها میتوانست با شکوه هر چه بیشتر سربرگ مجلات را بیاراید, بجای فره دیبای ایرانی یا Grace Kelly. زنان آنگاه در واکنش, ویژه‌های خبریِ عنوانْ خورده‌یِ 'جواهرات گلدا مایر" یا "چرا گاندی برای مردان جذبه دارد" را میداشتند – و در جایگاه یک اثر جانبی, نیمِ دیگر جهان, یا همان, نیمِ پولدار دیگرِ جهان, هر بار درباره‌یِ وضعیت اسرائیل یادآوری میشد, یا در‌میافتند که در هند هزاران هزار کودک از روی گرسنگی جان میدهند – کودکانی که بآسانی میتوانستند با همه‌یِ پولی که زنان رویِ لاک ناخن و پاک‌کننده‌یِ لاک ناخن هزینه میکنند, نجات یابند.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


پیام‌های این موضوع
مردان فریب خورده - توسط Nevermore - 09-05-2013, 01:56 PM
مردان فریب خورده - توسط undead_knight - 09-16-2013, 12:01 PM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-16-2013, 01:56 PM
مردان فریب خورده - توسط Nevermore - 09-16-2013, 02:13 PM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-17-2013, 03:53 AM
مردان فریب خورده - توسط undead_knight - 09-17-2013, 04:33 AM
مردان فریب خورده - توسط Nevermore - 09-17-2013, 09:53 AM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-17-2013, 10:38 AM
مردان فریب خورده - توسط Nevermore - 09-17-2013, 10:54 AM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-17-2013, 03:38 PM
مردان فریب خورده - توسط مزدك بامداد - 09-17-2013, 03:46 PM
مردان فریب خورده - توسط Nevermore - 09-17-2013, 04:03 PM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-18-2013, 08:10 PM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-19-2013, 03:48 AM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-20-2013, 11:24 PM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-21-2013, 05:18 AM
مردان فریب خورده - توسط Nevermore - 09-21-2013, 09:40 AM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-24-2013, 04:55 AM
مردان فریب خورده - توسط Mehrbod - 09-24-2013, 05:02 AM
مردان فریب خورده - توسط Oghyanoos - 07-30-2015, 06:23 AM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان