09-23-2013, 03:48 PM
[FONT=Times New Roman]جیغ یک گربه ام و زندگی ام در گونی ست
بغض را می کنم و گریه ی من قانونی ست
شب شده می روم از خواب به رؤیایی که...
خواب، خونی و شبم خونی و رؤیا خونی ست!
آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی
گربه ی مرده شدم، گریه ی جفتم بودی
نه لبی مانده به بوسه، نه لبی روی لبی
منم و استرس و خاطره هایی عصبی
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون
تف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری ِ تو با خنده
دشمنانم وسط ِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان که همه بر سر ِ منقل بودند!
چامه از سید مهدی موسوی
پارسیگر
بغض را می کنم و گریه ی من قانونی ست
شب شده می روم از خواب به رؤیایی که...
خواب، خونی و شبم خونی و رؤیا خونی ست!
آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی
گربه ی مرده شدم، گریه ی جفتم بودی
نه لبی مانده به بوسه، نه لبی روی لبی
منم و استرس و خاطره هایی عصبی
مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون
تف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی
خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده
تف شدم بر سر سیگاری ِ تو با خنده
دشمنانم وسط ِ کوچه معطّل بودند
و رفیقان که همه بر سر ِ منقل بودند!
چامه از سید مهدی موسوی
پارسیگر