09-21-2013, 09:40 AM
«فریب دادن بوسیله ی خودخواری»
مردان نکته سنج به خوبی می دانند که زنان فاقد هرگونه عزت نفس اند،چه اگر داشتند، هیچ گاه حاضر نبودند نادیده گرفتنشان را با خوشحالی بپذیرند.چه مایه مردان فراموشکارند که به یاد نمی آورند که تمام استانداردهایی چون: شرف،فخرآوری،غرور و بزرگ منشی، همگی توسط زنان برای مردان تعریف شده اند و آن "مردانگی" مشهور که مردان بسیار به آن می بالند تنها نشانه ای از یک manipulation موفق و کار آمد است.
هر کتاب روانشناسی ای را که ورق بزنیم در می یابیم که توانایی فرزندان برای دست یابی به هر چیزی با کسب اعتماد به نفس افزایش می یابد.در مورد مردان هم همینگونه است اما این اعتماد به نفس چیزی نیست که آنها به تنهایی بتوانند به دست آورند.او(مرد) در جامعه ای زاده می شود که به زودی می فهمد که برای به دست آوردن هر چیزی وابسته به دیگران است،همبودی که در آن توانایی های مرد به تنهایی برای رسیدن به هدف اش بسنده نیست و از همین روی او باید بر روی کمک دیگران حساب باز کند.از آنجاییکه نخستین و مهم ترین منفعت زن در این جامعه، پرورش انسانی است که نه تنها قادر به برآوردن نیاز های خود اش باشد،بلکه بتواند به نیاز های او هم برسد ، مهندترین گام این است که عزت و اعتماد به نفس را در وجود او نهادینه کند.او ابتدا با کم اهمیت جلوه دادن خطرات زندگی آغاز می کند،در صورتی که خود او به خوبی از آنها آگاه است،چشمان مرد را بر روی احتمال مرگ می بندد یا به او قول می دهد که زندگی ای ابدی وجود دارد که برای خوب بودن به او ارزانی می شود،البته خوب با استانداردهای زنانه.زن تلاش می کند تا حس خوش بینی ِ احمقانه ای را به مرد بدهد تا او را برای فرآیند "بهره کشی" آماده کند.
همانطور که پیش از این دیدیم،تشویق یکی از بهترین راه های دادن اعتماد به نفس و در نتیجه افزایش کارآمدی است،با این وجود متدی دیگر وجود دارد که به همان اندازه موثر است:خود خواری* زنان.
مادر خوب همواره در حال مراقبت از فرزاندان اش است، اما هیچ گاه نمی گذارد این مراقبت روند پرورش فرزندان اش را مختل کند.مادر دوست ندارد که همه چیز را بر روی دوش خود اش بگذارد و فرزند پسر را بی اندازه به خود وابسته کند.دست کم از یک مرحله ای از پرورش فرزند به بعد،او کوشش می کند تا حس "برتری" نسبت به مادر را در پسر خود القاء کند.این کار نخستین تجربه ی اعتماد به نفس را به مرد می دهد.مادر حتی ممکن است پارا از این هم فراتربگذارد و عمدا خود را کم هوش تر از آنچه براستی هست نشان دهد تا به پسر خود حس بی نطیری از برتری را اهدا کند. این کار البته برای بارآوردن مرد دلخواه زن ضروری است.
از آنجاییکه ارزشمندی زن در همبود با معیار "هوشمندی" سنجیده نمی شود وبا استانداردهایی کاملا متفاوت سنجیده می شود(در حقیقت هیچ استانداردی هم وجود ندارد،مرد به زن نیاز دارد و همین بس است)، زن ممکن است به اندازه ای وانمود به حماقت کند و یا براستی احمق باشد تا راحتی و بی مسئولیتی را بدست آورد.این حس مشترکی است میان زنان و انسان های ثروتمند.چه کسی اهمیت می دهد که ثروتمندان احمقند یا نه؟به بیان دیگر یک زن می تواند به هر اندازه که می خواهد احمق باشد و در قبال این حماقت مرد از او مراقبت می کند و هیچ گاه از همراهی او باز نمی ایستد.
فرمول این دسیسه زنانه ساده تر از این نمی تواند باشد:نرینه باید کار کند و مادینه هیچ و مردان بسیار خوشبخت اند چراکه مرد هستند،قوی و آزاد هستند در صورتی که زنان از آنجاییکه ضعیف هستند، باید در کنج خانه بنشینند و بار بزرگ کردن فرزندان را بر روی شانه های نحیف شان تحمل کنند.آنها به سادگی برای انجام هیچ کار ارزشمندی ساخته نشده اند.مردان هم این میان نه تنها مشتاق اند که این افسانه را باور کنند،بلکه از آن لذت هم می برند.زنان همواره به دنبال کارهای کوچک و کم مایه میگردند تا فقط آنها را مشغول بدارد.زنان تلویحا به شوهرانشان می گویند که تمام آن کارهای بی ارزش و بی مایه مانند اتو کشیدن،پخت و پز و زیبا آرایی خانه،تمام آن کار های کوچک، همه ی زمان او را در روز می گیرند وبرای راحتی خانواده بی اندازه ضروری اند و مرد هم باید خود را خوشبخت بداند که چنین زن دوست داشتنی ای دارد که تمام این کار های فرومایه را فقط برای راحتی او انجام می دهد و برای شوهر خود جانفشانی می کند.با ماشین هایی که امروزه مردان اختراع کرده اند،کار ِ خانه را براحتی می توان در عرض دو ساعت در روز انجام داد.هر کار دیگری که زنان در طول روز انجام می دهند غیر ضروری و بی هوده است و برای سرگرمی خودشان است.اگر آنها این را "کار" می دانند باید توجه داشت که این ادعا چیزی جز یک دروغ بی شرمانه نیست.کار ِ خانه آن اندازه راحت است که در کلینیک های روانی طبق روال سنتی، ضعیف ترین بیماران(از نظر مغزی) را که توانایی هیچ کار دیگری را ندارند به این کار وا می دارند.[ خواهش می کنم لحظه ای درنگ کنید و با خود بیاندیشید که براستی کار خانه چه تخصصی می خواهد؟چه هوشی می خواهد؟ چه مهارتی می خواهد؟چه میزان خطرناک است؟چه مسئولیت پذیری سنگینی می طلبد؟]
مردان از کودکی به این ادبیات و واژه ها و دروغ و دغل ها خو گرفته اند و هیچ کوششی هم برای پس زدن آنها نمی کنند.مرد نیاز دارد زمانی که از زن حمایت می کند، احساس کند دارد کار بزرگی را انجام می دهد و باز هم نیاز دارد که احساس کند زنان فاقد توانایی برای انجام کار های او هستند.مردان از این حس بسیار تغذیه می کنند و زنان هر چندگاه یک بار با امتحان کارهای مردان و تظاهر به ناتوانی در انجام آن کارها تلاش می کنند تا این فاصله میان مردان و "جنس ضعیفتر" را نگه دارند و حس اعتماد به نفس را دوباره به مردان شان بازگردانند.
تحلیل این چرخه ساده است:زنان قوانینی را پایه گذاری می کنند،مردان را فریب می دهند که تا از این قوانین پیروی کنند و درنتیجه سوار بر جنس نر می شوند.البته به یاد داشته باشید که هیچ گاه این قوانین در مورد خود زنان صدق نمی کند.برای نمونه حس "شرف" ای که در مردان نهادینه شده، سیستمی است ساخته و پرداخته شده توسط زنان برای بهره کشی و آنان با صدای بلند خود را فاقد این حس معرفی می کنند.
زنان با تظاهر به اینکه کارشان تحقیر آمیز و فرومایه است باعث می شوند که مردان باور کنند که هر کار فرو مایه و کثیف و پلشت دیگر در برابر کار زنان شان هیچ است،به بیان دیگر همه ی این کار ها را از سر اجبار انجام می دهند چرا که اگر ایشان نباشند چه کسی این کار ها را بر عهده بگیرد؟در واقع آنها دارند خود را برای خانواده قربانی می کنند.در واقع بسیاری از مردان عمدا در انجام کارهای خانه شلخته و بی نظم هستند و زنان نیز عاشق همین اند،چنین شلختگی ای در چشم ایشان بسیار دوست داشتنی و "مردانه" است.چنین باورهایی مرد را در جایگاهی قرار می دهد که همواره تحت سلطه باشد،او در انجام هر کاری به خود اش اعتماد دارد الا کار های فرومایه خانه داری و در نتیجه از "امن ترین و دلپذیرترین محیط کاری جهان" دور می شود،بدون هیچ غر و لند و زمزمه ی شکایتی.تنها پس از گذشت مدت زمان مشخصی از پروسه ی فریفتن، زمانی که براستی هیچ خطری برای از دست دادن پول و کار و حمایت مرد نیست، زنان به ایشان اجازه می دهند که در کار خانه هم کمک شان کنند و همان اندک بار مسئولیت و رنج ایشان را هم از میان ببرند.
تمام کاری که نیاز است " زن " انجام دهد برای اجتناب از هرگونه رنج و زحمت اینست که آهی از سر عجز و نا توانی بکشد ونشان دهد که " به عنوان یک زن" قادر به انجام آن کار نیست.اگر زن بخواهد راننده ای برای تمام عمر استخدام کند کافی است یک بار ترجیحا در حضور دیگران از رانندگی شوهر اش تعریف کند و بگوید که او بسیار بهتر از خود اش می راند.تمام است او شوفری را برای همه ی عمر مفت استخدام می کند.نگاه کنید به جاده ها و خیابان ها،پر است از خودروهایی که در آنها شوهر- شوفر ها زنان خود را به این سو و آن سو می برند.زنان می گویند که "به عنوان یک زن" هیچ گاه نمی توانند " به تنهایی" به کافه یا رستوران بروند.هیچ توضیح خردمندانه ای برای این ادعا وجود ندارد،زنان چه با پارتنرشان و چه تنها زمانی که به کافه می روند یکسان با ایشان برخورد می شود.اگر هدف جلوگیری و دوری از متلک پرانی مردان است، پس چرا زنان این اندازه خود نمایانه لباس می پوشند؟خیر هدف این نیست،او با این توجیه نوکری دست و پا می کند که او را تا در ورودی رستوان با خودرو می برد،بر سر تصاحب میز برای او می جنگد،سفارش خوراک اش را می دهد، او را سرگرم می کند و آخر سر هم مهم ترین وظیفه ی خویش را به جای آورد و هزینه ی غذا را می پردازد.
شگفت آور ترین نتیجه ی این خود خواری زنان زندگی پر زرق و برق برخی از زنان امروزی است،زندگی در ویلایی رویایی،با چشم اندازی بی نظیر،در بر گرفته شده توسط فرزندان و احتمالا زنان های شبیه به خودشان، بی نیاز از انجام هرگونه کار دستی و بدنی، در حال لذت بردن از تی وی ست ها و اتومبیل های لوکس.با تمام این اوصاف زن به شوهر اش که احتمالا یک وکیل زبده و یا مهندسی زبر دست است می گوید که او چه مرد خوشبختی است و چه زندگی پر بهره و افتخار آمیزی را رهبری می کند، در حالیکه که او " به عنوان یک زن" مجبور است تا کنج خانه بنشیند و گونه ای از زندگی را تجربه کند که برای یک انسان ارزشمند نیست و همه ی این رنج ها را هم به خاطر او(مرد) تحمل می کند و مرد بینوا هم به آسانی این دروغ ها را باور می کند.
دیکشنری زنانه
خود خواری همیشگی زنان در حضور مردان سبب شده که ایشان زبان رمز آلودی را انتخاب کنند که زنان دیگر می فهمند اما برای مردان غیر قابل فهم است،چراکه مردان تنها به معنی ظاهری عبارات توجه می کنند.
coded:مرد من باید بتواند از من مراقبت و محافظت کند.
decoded:مرد من باید قادر باشد که من را از تمامی زحمت ها و سختی ها رها کند(غیر از این مرد باید از زن در برابر چه محافظت کند؟دزدان؟بمب اتم؟)
coded:من مردی را می خواهم که به من احساس امنیت بدهد(امنیت به معنی امنیت مالی).
decoded:نگرانی های مالی مرد بر عهده خود اش است و باید نزد خود نگه دارد و به من ارتباطی ندارد.
coded:مرد من باید به گونه ای باشد که من بتوانم به او تکیه کنم.
decoded:برای اینکه مردی کاندیدای انتخاب من باشد،باید بسیار هوشمند تر،مسئولیت پذیر تر؛دلیر تر ،فنی تر و قوی تر از من باشد.در غیر اینصورت به چه دردی می خورد پس؟
coded:البته که اگر شوهر من بخواهد،من حاضرم شغلم را به خاطر او رها کنم.
decoded:به محض اینکه او به اندازه ی کافی پول در آورد،من دیگر سر کار نمی روم.
coded:تنها چیزی که من در زندگی می خواهم،خوشحال کردن شوهر ام است.
decoded:من هرکاری را که در توانم هست انجام می دهم تا جلوگیری کنم از اینکه شوهرم بفهمد چه مایه از او بهره می کشم.
coded:من هیچ گاه او را با مشکلات پیش پا افتاده درگیر نمی کنم.
decoded:من هر آنچه در توانم هست را به کار می گیرم تا حواس او از انجام کا خود اش پرت نشود.
coded:من همیشه آنجا هستم، فقط به خاطر او.
decoded:نیاز نیست هیچ مرد دیگری برای من کار کند.
coded: در آینده من باید زندگی خود را وقف خانواده کنم.
decoded:اگر گمان می کنید من غیر از این کار(کار در خانه) کار دیگری انجام خواهم داد، سخت در اشتباهید.همه ی کارهای دیگر وظیفه ی اوست.
coded:من چندان به آزادی زنان باور ندارم.
decoded:هنوز آنقدر ها هم احمق نشده ام که چنین شرایطی را رها کنم.ترجیح می دهم مردان به جای من کار کنند.
coded:پس از همه ی اینها باید توجه داشت که ما در زمانه ی برابری زندگی می کنیم.
decoded:اگر او گمان می کند تنها به این دلیل که برای من پول در می آورد می تواند به من دستور دهد،کور خوانده.
coded:من در انجام اینگونه کارها بسیار دست و پا چلفتی هستم.
decoded:این کاری است که او باید انجام دهد و گرنه پس به چه دردی می خورد؟
coded:او تقریبا در هر زمینه ای صاحب نظر است.
decoded:او حتی می تواند به عنوان یک "دایرةالمعارف" هم به من خدمت کند.
coded:اگر یک زوج عاشق یکدیگر باشند،هیچ نیازی نیست که به سرعت ازدواج کنند.
decoded:اون یه ذره کله شقه.اما من به زودی رام اش می کنم.
coded:من عاشق اونم.
decoded: اون یه "خر حمال" عالی است.
البته که زنان تنها زمانی از این زبان بهره می برند که مردی دور و برشان باشد،اگر نه زمانی که دور و بر هم نشسته اند کاملا نرمال درباره ی مردان سخن می گویند،نرمال یعنی به گونه ای که انگار مردان لوازم خانه هستند.
زمانی که زنان دور هم نشسته اند و درباره ی خصوصیات مرد آینده شان سخن می گویند،هیچ اشاره نمی کنند که باید بتوانند به مرد آینده شان تکیه کنند یا اینکه مرد باید بتواند از آنها مراقبت کند.چنین مزخرفاتی در جا باعث خنده ی زنان دیگر می شود.به احتمال بسیار زیاد در حضور زنان دیگر می گویند که مردی می خواهند که فلان شغل را داشته باشد،شغل مترادف است با درآمد مالی،حقوق بازنشستگی داشته باشد،مال و اموالی داشته باشد که پس از بیوه شدنشان به آنها برسد و ...
*1:self-abasement
مردان نکته سنج به خوبی می دانند که زنان فاقد هرگونه عزت نفس اند،چه اگر داشتند، هیچ گاه حاضر نبودند نادیده گرفتنشان را با خوشحالی بپذیرند.چه مایه مردان فراموشکارند که به یاد نمی آورند که تمام استانداردهایی چون: شرف،فخرآوری،غرور و بزرگ منشی، همگی توسط زنان برای مردان تعریف شده اند و آن "مردانگی" مشهور که مردان بسیار به آن می بالند تنها نشانه ای از یک manipulation موفق و کار آمد است.
هر کتاب روانشناسی ای را که ورق بزنیم در می یابیم که توانایی فرزندان برای دست یابی به هر چیزی با کسب اعتماد به نفس افزایش می یابد.در مورد مردان هم همینگونه است اما این اعتماد به نفس چیزی نیست که آنها به تنهایی بتوانند به دست آورند.او(مرد) در جامعه ای زاده می شود که به زودی می فهمد که برای به دست آوردن هر چیزی وابسته به دیگران است،همبودی که در آن توانایی های مرد به تنهایی برای رسیدن به هدف اش بسنده نیست و از همین روی او باید بر روی کمک دیگران حساب باز کند.از آنجاییکه نخستین و مهم ترین منفعت زن در این جامعه، پرورش انسانی است که نه تنها قادر به برآوردن نیاز های خود اش باشد،بلکه بتواند به نیاز های او هم برسد ، مهندترین گام این است که عزت و اعتماد به نفس را در وجود او نهادینه کند.او ابتدا با کم اهمیت جلوه دادن خطرات زندگی آغاز می کند،در صورتی که خود او به خوبی از آنها آگاه است،چشمان مرد را بر روی احتمال مرگ می بندد یا به او قول می دهد که زندگی ای ابدی وجود دارد که برای خوب بودن به او ارزانی می شود،البته خوب با استانداردهای زنانه.زن تلاش می کند تا حس خوش بینی ِ احمقانه ای را به مرد بدهد تا او را برای فرآیند "بهره کشی" آماده کند.
همانطور که پیش از این دیدیم،تشویق یکی از بهترین راه های دادن اعتماد به نفس و در نتیجه افزایش کارآمدی است،با این وجود متدی دیگر وجود دارد که به همان اندازه موثر است:خود خواری* زنان.
مادر خوب همواره در حال مراقبت از فرزاندان اش است، اما هیچ گاه نمی گذارد این مراقبت روند پرورش فرزندان اش را مختل کند.مادر دوست ندارد که همه چیز را بر روی دوش خود اش بگذارد و فرزند پسر را بی اندازه به خود وابسته کند.دست کم از یک مرحله ای از پرورش فرزند به بعد،او کوشش می کند تا حس "برتری" نسبت به مادر را در پسر خود القاء کند.این کار نخستین تجربه ی اعتماد به نفس را به مرد می دهد.مادر حتی ممکن است پارا از این هم فراتربگذارد و عمدا خود را کم هوش تر از آنچه براستی هست نشان دهد تا به پسر خود حس بی نطیری از برتری را اهدا کند. این کار البته برای بارآوردن مرد دلخواه زن ضروری است.
از آنجاییکه ارزشمندی زن در همبود با معیار "هوشمندی" سنجیده نمی شود وبا استانداردهایی کاملا متفاوت سنجیده می شود(در حقیقت هیچ استانداردی هم وجود ندارد،مرد به زن نیاز دارد و همین بس است)، زن ممکن است به اندازه ای وانمود به حماقت کند و یا براستی احمق باشد تا راحتی و بی مسئولیتی را بدست آورد.این حس مشترکی است میان زنان و انسان های ثروتمند.چه کسی اهمیت می دهد که ثروتمندان احمقند یا نه؟به بیان دیگر یک زن می تواند به هر اندازه که می خواهد احمق باشد و در قبال این حماقت مرد از او مراقبت می کند و هیچ گاه از همراهی او باز نمی ایستد.
فرمول این دسیسه زنانه ساده تر از این نمی تواند باشد:نرینه باید کار کند و مادینه هیچ و مردان بسیار خوشبخت اند چراکه مرد هستند،قوی و آزاد هستند در صورتی که زنان از آنجاییکه ضعیف هستند، باید در کنج خانه بنشینند و بار بزرگ کردن فرزندان را بر روی شانه های نحیف شان تحمل کنند.آنها به سادگی برای انجام هیچ کار ارزشمندی ساخته نشده اند.مردان هم این میان نه تنها مشتاق اند که این افسانه را باور کنند،بلکه از آن لذت هم می برند.زنان همواره به دنبال کارهای کوچک و کم مایه میگردند تا فقط آنها را مشغول بدارد.زنان تلویحا به شوهرانشان می گویند که تمام آن کارهای بی ارزش و بی مایه مانند اتو کشیدن،پخت و پز و زیبا آرایی خانه،تمام آن کار های کوچک، همه ی زمان او را در روز می گیرند وبرای راحتی خانواده بی اندازه ضروری اند و مرد هم باید خود را خوشبخت بداند که چنین زن دوست داشتنی ای دارد که تمام این کار های فرومایه را فقط برای راحتی او انجام می دهد و برای شوهر خود جانفشانی می کند.با ماشین هایی که امروزه مردان اختراع کرده اند،کار ِ خانه را براحتی می توان در عرض دو ساعت در روز انجام داد.هر کار دیگری که زنان در طول روز انجام می دهند غیر ضروری و بی هوده است و برای سرگرمی خودشان است.اگر آنها این را "کار" می دانند باید توجه داشت که این ادعا چیزی جز یک دروغ بی شرمانه نیست.کار ِ خانه آن اندازه راحت است که در کلینیک های روانی طبق روال سنتی، ضعیف ترین بیماران(از نظر مغزی) را که توانایی هیچ کار دیگری را ندارند به این کار وا می دارند.[ خواهش می کنم لحظه ای درنگ کنید و با خود بیاندیشید که براستی کار خانه چه تخصصی می خواهد؟چه هوشی می خواهد؟ چه مهارتی می خواهد؟چه میزان خطرناک است؟چه مسئولیت پذیری سنگینی می طلبد؟]
مردان از کودکی به این ادبیات و واژه ها و دروغ و دغل ها خو گرفته اند و هیچ کوششی هم برای پس زدن آنها نمی کنند.مرد نیاز دارد زمانی که از زن حمایت می کند، احساس کند دارد کار بزرگی را انجام می دهد و باز هم نیاز دارد که احساس کند زنان فاقد توانایی برای انجام کار های او هستند.مردان از این حس بسیار تغذیه می کنند و زنان هر چندگاه یک بار با امتحان کارهای مردان و تظاهر به ناتوانی در انجام آن کارها تلاش می کنند تا این فاصله میان مردان و "جنس ضعیفتر" را نگه دارند و حس اعتماد به نفس را دوباره به مردان شان بازگردانند.
تحلیل این چرخه ساده است:زنان قوانینی را پایه گذاری می کنند،مردان را فریب می دهند که تا از این قوانین پیروی کنند و درنتیجه سوار بر جنس نر می شوند.البته به یاد داشته باشید که هیچ گاه این قوانین در مورد خود زنان صدق نمی کند.برای نمونه حس "شرف" ای که در مردان نهادینه شده، سیستمی است ساخته و پرداخته شده توسط زنان برای بهره کشی و آنان با صدای بلند خود را فاقد این حس معرفی می کنند.
زنان با تظاهر به اینکه کارشان تحقیر آمیز و فرومایه است باعث می شوند که مردان باور کنند که هر کار فرو مایه و کثیف و پلشت دیگر در برابر کار زنان شان هیچ است،به بیان دیگر همه ی این کار ها را از سر اجبار انجام می دهند چرا که اگر ایشان نباشند چه کسی این کار ها را بر عهده بگیرد؟در واقع آنها دارند خود را برای خانواده قربانی می کنند.در واقع بسیاری از مردان عمدا در انجام کارهای خانه شلخته و بی نظم هستند و زنان نیز عاشق همین اند،چنین شلختگی ای در چشم ایشان بسیار دوست داشتنی و "مردانه" است.چنین باورهایی مرد را در جایگاهی قرار می دهد که همواره تحت سلطه باشد،او در انجام هر کاری به خود اش اعتماد دارد الا کار های فرومایه خانه داری و در نتیجه از "امن ترین و دلپذیرترین محیط کاری جهان" دور می شود،بدون هیچ غر و لند و زمزمه ی شکایتی.تنها پس از گذشت مدت زمان مشخصی از پروسه ی فریفتن، زمانی که براستی هیچ خطری برای از دست دادن پول و کار و حمایت مرد نیست، زنان به ایشان اجازه می دهند که در کار خانه هم کمک شان کنند و همان اندک بار مسئولیت و رنج ایشان را هم از میان ببرند.
تمام کاری که نیاز است " زن " انجام دهد برای اجتناب از هرگونه رنج و زحمت اینست که آهی از سر عجز و نا توانی بکشد ونشان دهد که " به عنوان یک زن" قادر به انجام آن کار نیست.اگر زن بخواهد راننده ای برای تمام عمر استخدام کند کافی است یک بار ترجیحا در حضور دیگران از رانندگی شوهر اش تعریف کند و بگوید که او بسیار بهتر از خود اش می راند.تمام است او شوفری را برای همه ی عمر مفت استخدام می کند.نگاه کنید به جاده ها و خیابان ها،پر است از خودروهایی که در آنها شوهر- شوفر ها زنان خود را به این سو و آن سو می برند.زنان می گویند که "به عنوان یک زن" هیچ گاه نمی توانند " به تنهایی" به کافه یا رستوران بروند.هیچ توضیح خردمندانه ای برای این ادعا وجود ندارد،زنان چه با پارتنرشان و چه تنها زمانی که به کافه می روند یکسان با ایشان برخورد می شود.اگر هدف جلوگیری و دوری از متلک پرانی مردان است، پس چرا زنان این اندازه خود نمایانه لباس می پوشند؟خیر هدف این نیست،او با این توجیه نوکری دست و پا می کند که او را تا در ورودی رستوان با خودرو می برد،بر سر تصاحب میز برای او می جنگد،سفارش خوراک اش را می دهد، او را سرگرم می کند و آخر سر هم مهم ترین وظیفه ی خویش را به جای آورد و هزینه ی غذا را می پردازد.
شگفت آور ترین نتیجه ی این خود خواری زنان زندگی پر زرق و برق برخی از زنان امروزی است،زندگی در ویلایی رویایی،با چشم اندازی بی نظیر،در بر گرفته شده توسط فرزندان و احتمالا زنان های شبیه به خودشان، بی نیاز از انجام هرگونه کار دستی و بدنی، در حال لذت بردن از تی وی ست ها و اتومبیل های لوکس.با تمام این اوصاف زن به شوهر اش که احتمالا یک وکیل زبده و یا مهندسی زبر دست است می گوید که او چه مرد خوشبختی است و چه زندگی پر بهره و افتخار آمیزی را رهبری می کند، در حالیکه که او " به عنوان یک زن" مجبور است تا کنج خانه بنشیند و گونه ای از زندگی را تجربه کند که برای یک انسان ارزشمند نیست و همه ی این رنج ها را هم به خاطر او(مرد) تحمل می کند و مرد بینوا هم به آسانی این دروغ ها را باور می کند.
دیکشنری زنانه
خود خواری همیشگی زنان در حضور مردان سبب شده که ایشان زبان رمز آلودی را انتخاب کنند که زنان دیگر می فهمند اما برای مردان غیر قابل فهم است،چراکه مردان تنها به معنی ظاهری عبارات توجه می کنند.
coded:مرد من باید بتواند از من مراقبت و محافظت کند.
decoded:مرد من باید قادر باشد که من را از تمامی زحمت ها و سختی ها رها کند(غیر از این مرد باید از زن در برابر چه محافظت کند؟دزدان؟بمب اتم؟)
coded:من مردی را می خواهم که به من احساس امنیت بدهد(امنیت به معنی امنیت مالی).
decoded:نگرانی های مالی مرد بر عهده خود اش است و باید نزد خود نگه دارد و به من ارتباطی ندارد.
coded:مرد من باید به گونه ای باشد که من بتوانم به او تکیه کنم.
decoded:برای اینکه مردی کاندیدای انتخاب من باشد،باید بسیار هوشمند تر،مسئولیت پذیر تر؛دلیر تر ،فنی تر و قوی تر از من باشد.در غیر اینصورت به چه دردی می خورد پس؟
coded:البته که اگر شوهر من بخواهد،من حاضرم شغلم را به خاطر او رها کنم.
decoded:به محض اینکه او به اندازه ی کافی پول در آورد،من دیگر سر کار نمی روم.
coded:تنها چیزی که من در زندگی می خواهم،خوشحال کردن شوهر ام است.
decoded:من هرکاری را که در توانم هست انجام می دهم تا جلوگیری کنم از اینکه شوهرم بفهمد چه مایه از او بهره می کشم.
coded:من هیچ گاه او را با مشکلات پیش پا افتاده درگیر نمی کنم.
decoded:من هر آنچه در توانم هست را به کار می گیرم تا حواس او از انجام کا خود اش پرت نشود.
coded:من همیشه آنجا هستم، فقط به خاطر او.
decoded:نیاز نیست هیچ مرد دیگری برای من کار کند.
coded: در آینده من باید زندگی خود را وقف خانواده کنم.
decoded:اگر گمان می کنید من غیر از این کار(کار در خانه) کار دیگری انجام خواهم داد، سخت در اشتباهید.همه ی کارهای دیگر وظیفه ی اوست.
coded:من چندان به آزادی زنان باور ندارم.
decoded:هنوز آنقدر ها هم احمق نشده ام که چنین شرایطی را رها کنم.ترجیح می دهم مردان به جای من کار کنند.
coded:پس از همه ی اینها باید توجه داشت که ما در زمانه ی برابری زندگی می کنیم.
decoded:اگر او گمان می کند تنها به این دلیل که برای من پول در می آورد می تواند به من دستور دهد،کور خوانده.
coded:من در انجام اینگونه کارها بسیار دست و پا چلفتی هستم.
decoded:این کاری است که او باید انجام دهد و گرنه پس به چه دردی می خورد؟
coded:او تقریبا در هر زمینه ای صاحب نظر است.
decoded:او حتی می تواند به عنوان یک "دایرةالمعارف" هم به من خدمت کند.
coded:اگر یک زوج عاشق یکدیگر باشند،هیچ نیازی نیست که به سرعت ازدواج کنند.
decoded:اون یه ذره کله شقه.اما من به زودی رام اش می کنم.
coded:من عاشق اونم.
decoded: اون یه "خر حمال" عالی است.
البته که زنان تنها زمانی از این زبان بهره می برند که مردی دور و برشان باشد،اگر نه زمانی که دور و بر هم نشسته اند کاملا نرمال درباره ی مردان سخن می گویند،نرمال یعنی به گونه ای که انگار مردان لوازم خانه هستند.
زمانی که زنان دور هم نشسته اند و درباره ی خصوصیات مرد آینده شان سخن می گویند،هیچ اشاره نمی کنند که باید بتوانند به مرد آینده شان تکیه کنند یا اینکه مرد باید بتواند از آنها مراقبت کند.چنین مزخرفاتی در جا باعث خنده ی زنان دیگر می شود.به احتمال بسیار زیاد در حضور زنان دیگر می گویند که مردی می خواهند که فلان شغل را داشته باشد،شغل مترادف است با درآمد مالی،حقوق بازنشستگی داشته باشد،مال و اموالی داشته باشد که پس از بیوه شدنشان به آنها برسد و ...
*1:self-abasement