09-08-2013, 09:42 PM
Unknown نوشته: اهمیت بحثی که که مطرح می کنم، از آنجاست که بیشترین کسی هر شخص برایش اهمیت قائل است، "خود" اوست و طبیعتا نمی خواهد که او تلاش کند، و دسترنج را کسی دیگر بگیرد. حال به همان مسئله شکافت نگاه کنید. پس از عمل جراحی، دو شخص خواهیم داشت، که هر کدام خودشان را "شما" می داند. آن که نیمکره راست را گرفته، راستی بنامیم، و دیگری را چپی. پیش از عمل جراحی، شما برای رفاه کدام یکی بیشتر سرمایه گذاری خواهید کرد؟ دو حالت بیشتر ندارد، یا شما پس از عمل جراحی، یکی از آندو خواهید بود، یا اینکه هیچدام از آندو شما نیستید، که این یعنی این عمل به مرگ شما منجر شده است. این گزینه هم که ذهن شما به صورت شکافته، نیمی در این بدن باشد و نیمی در آن بدن، چندان معقول نیست. فرض بگیریم که پس از این عمل، شما خود را راستی می بینید، و چپی را شخصی دیگر. آیا این بدین معنا نیست که در عمل همیسفرکتومی ای که نیمکره راست برداشته شود، شما خواهید مرد؟راستش من گمان میکنم دشواریِ اصلی در خودِ مساله به گونهای پنهان شده که نشود آن را دید. در واقع مسالهی نخستین این که چگونه میتوان بدون تلفیقِ این دو هویت به هم پیوندزده خودآگاهیِ مستقل و معتبری داشت؟ در کنارِ همهی ویژگیهایی که شما برای هویت قائل شدید، مهمترین و نخستین ویژگیِ هویت یگانگیاش در هر لحظه است (این تعارضی با ویژگیِ ثبات ندارد و از آن جداست). یعنی ورودیها باید به یک ذهن داده شوند و خروجیها هم از یکی خارج شوند و در این میان اگر فرآیندِ پردازش متفاوت باشد، حداقل مکانیزمی برای تلفیق باید باشد و این هم اگر وجود باشد چندان چیز غریبی نخواهد بود، چنانکه همین الان هم هویتهای چندگانه در یک مغز و ذهن وجود دارند.
کسشر هم تعاونی؟!