09-07-2013, 10:58 AM
حکایت عجیبی است دورویی فمینست ها.از سویی خشتک مردان عالم را بر مناره کرده اند که حق ندارید زنان را کنترل کنید و افسانه هایی درباره ی سلطه ی مردان سر می دهند.از سوی دیگر همه شان در پی مردان این چنینی می گردند.
نقل قول:[h=1]مستندی درباره فمن: آمازونهای تحقیر شده[/h]
یک فیلم مستند در فستیوال فیلم ونیز، انگاره ابتکار فمینیستی “فمن” را درهم ریخت. این مستند که “اوکراین فاحشهخانه نیست” نام دارد، وحشت فعالان فمن از مردی را نشان میدهد که تاکنون در مقام مشاور آنها معرفی شده است. پردهها فرو میافتند. اکنون از عبارات “بردهها” و “سندروم استکهلم” سخن میرود.
کیتی گرین (سمت چپ) سازنده مستند “اوکراین فاحشهخانه نیست” در کنار فعالان “فمن” در فستیوال ونیز
آمازونهای فمینیست “زیبا”، “متکی به خود” و “نترس” که با سینههای برهنه علیه سرکوب زن، فحشا، خشونت مردانه و رژیم مستبد میجنگند، انگاره و تصویر رسمی گروه فمن است؛ اما نمایش یک فیلم مستند در فستیوال ونیز که دوربین را روی روابط درونی گروه اوکراینی فمن متمرکز کرده است ، این تصویر را ویران میکند.
در این فیلم نشان داده میشود که رئیس این گروه یک مرد به شدت زورگو و مستبد است که به عوامل خود در مواردی پول میدهد، آنها را تحقیر میکند و در وابستگی احساساتی و عاطفی نگه میدارد. مستند “اوکراین فاحشهخانه نیست”، توسط یک زن فیلمساز ۲۸ ساله استرالیایی به نام کیتی گرین (Kitty Green) تهیه شده است. او سال هاست که چند تن از زنان فمن را همراهی کرده و از بیشتر اکسیونهای آنها برای سایت اینترنتی فمن فیلمبرداری کرده است. کیتی درچارچوب این رابطه، اعتماد چند تن از اعضای رهبری مثل اینا شفچنکو را جلب کرده و به مرور شناخت بیشتری نسبت به ساختار این گروه کسب کرده است.
آنچه کیتی در درون این گروه یافت، در تضاد کامل با ایدئولوژی رسمی فمن است. در فیلم گرین به تدریج روشن میشود که همه این کنشگران که به گونه شگفتآوری حرفهای سادهلوحانه میزنند، از یک مرد وحشت دارند. این مرد ویکتور سِویازکی (Viktor Swjazkij) است که تا کنون در رسانهها زیر عنوان “مشاور” گروه فمن و گاه به نام “تئوریپرداز پشت صحنه” ظاهر شده است. تصویر او هم در این فیلم چیز دیگری است. گرین فقط چهره رسمی فمن را درهم نمیریزد، آنرا ویران میکند.
[h=2]انتخاب برمبنای ظاهر[/h] ویکتور سِویازکی
در این فیلم مستندهایی به نمایش گذاشته میشود که در آنها ویکتور سِویازکی نه فقط عملیات را با رهنمودهای دقیق ریز شده، هدایت میکند، بلکه هرگام جداگانه و هر جمله و گزاره را نظامیوار دیکته میکند. او میغرد، کنشگران خود را تحقیر میکند، به خاطر بزدلیهایشان به آنها ناسزا میگوید و دلارهایی را که دریافت کردهاند، به یادشان میآورد. زن ها در برابر دوربین اعتراف میکنند که تاچه حد وابسته و وحشتزده هستند، و تا چه حد ساختار درونی قدرت با ایدئولوژی رسمی آنها در تضاد است. یکی از آنها در توصیفات خود، عبارات “برده” و ” سندروم استکهلم” را به کار میبرد.
آنها در ابتدا سعی میکنند که نقش سِویازکی را پنهان کنند. به محضی که تلفن میزند و غرولند میکند، فوراً مصاحبه را قطع میکنند، اما بالاخره حقایق را بیرون میریزند، اینکه ویکتور دخترها را برمبنای زیبایی ظاهرشان انتخاب میکند تا تصاویر بهتری ارائه دهد؛ اینکه زنانی که برای برهنه شدن در پهنه عمومی آمادگی نداشتند، از گروه حذف شدهاند. یک کنشگر میگوید که درآمد اصلی اش را با رقص در یک بار لختیها کسب میکند، دیگری خودش را در قالب یک هنرپیشه میبیند و از طرفداران اینترنتیاش با آب و تاب تعریف میکند. هر دوی آنها تناقضی در این وضعیت نمیبینند.
[h=2]پدرخوانده[/h] در پایان ویکتور سِویازکی در برابر دوربین ظاهر میشود و توضیح میدهد که زنان برای اینکه کنشگر واقعی بشوند، خیلی ضعیف، خیلی مردد، و خیلی وقتناشناس هستند. او بایستی ابتدا این اصول را به آنها یاد بدهد. سِویازکی خود را پدرخوانده این گروه معرفی میکند و درباره تناقضات آشکاری که گوشزد میشود، چنین توضیح میدهد: “همه کتاب های تاریخی مملو از پارادوکسهای تاریخی هستند. مارکس و لنین هم از همان بورژوازی برخاسته بودند که قصد برچیده شده آن را داشتند.