08-24-2013, 10:43 AM
undead_knight نوشته: در واقع تلاش برای اندیشیدن بدون زبان و کنار گذاشتن ابزارهای زبانی یک قدم به عقبه.زبان راهکار انسان برای دسته بندی داده ها و بسیاری از مفاهیم و اندیشه های انتزاعی هست.آنچه بیان داشتید؛ سودمندی های زبان در ارتباط با دیگر آدمیان را نمایان می سازد که سال ها اجتماعی بودن آدمیان، موجب شده سود بردن از زبان، حتی در اندیشیدن فردی هم استفاده شود!
زبان با سملولیک کردن جهان برای ما و مغزمون باعث شده که تفاوت ما با سایر نخستیان غیر قابل تصور باشه.
در واقع زبان به قدری مهمه که حتی بدون واژگانی برای رنگ یا اعداد ما اونها رو نمیفهمیم!
ولی اگر نیازی نباشد آنچه پیرامون مفاهیم گوناگون ادراک می نماییم را برای دیگران توصیف کنیم؛ در هنگام اندیشیدن فردی، دیگر سود بردن از زبان، کاری اضافی می نمایاند.
در آنچه به عنوان درک مستقیم مفاهیم، هنگام اندیشیدن مطرح نمودم؛ شاید نیاز به توضیحات بیشتری در این جستار داشته باشد.
در این شیوه ی اندیشیدن؛ دسته بندی داده ها، توصیف ارتباط مفاهیم و تمایز میان آنها دیگر وجود ندارند؛ پس این شیوه در اساس، تمایز فراوانی با اندیشیدن زبانی دارد.
سیستم روانی مغز شما، مفاهیمی را که در گذشته دریافته اید(شامل خاطرات،تجربیات و...) را تحلیل و پردازش نموده و در زمان حال هم در لحظه ی آنی این پردازش
نسبت به ورودی داده های حس های پنج گانه در حال انجام است. در این شرایط سیستم روانی شما قدرت پاسخگویی در آنِ واحد را در هنگام اندیشیدن برایتان فراهم می آورد و اگر بخواهید
همچنان از زبان سود برید؛ چونان است که با یک شیوه طولانی و زمان بر(سود بردن از زبان) کارایی سیستم پرقدرت روانی خود را کند نموده باشید!
هنگامی که شما مفاهیم گوناگون را بر حسب واژگان و قواعد دستوری زبان ادراک می کنید؛ در بنیاد پردازش های سیستم روانی شما، ابتدا مفاهیم اداراک شده؛ و سپس بر اساس ساختار دستوری
و واژگانی زبان مورد نگرتان قابل فهم و قابل بیان می شوند.(یک پروسه زمان بر و محدود)
اینکه گمان می برید بدون زبان، اندیشیدن عمیق امکان پیر نیست؛ به خاطر آنست که سیستم روانی مغزتان همواره از این شیوه برای اندیشیدن سود برده و اکنون جایگزینی آن با روشی کاملا
متفاوت بسی غریب و مشکل می نمایاند؛ که پیش تر یکی از اصلی ترین دلایل آن را نگاشتم.
undead_knight نوشته: در زبان این قبیله شمارش وجود نداره و فقط مقادیر کم و زیاد فهمیدنی هستند و رنگ ها هم اسم خاصی ندارند مثلا رنگ های محدودی رو "میشناسند" مثل "خون-مانند"مشکل افراد این قبیله هم به همان موضوع سود بردن از زبان در برقراری ارتباط با دیگر افراد مربوط می باشد. در زبان این قبیله هر رنگ نام مخصوص خود را ندارد؛ ولی افراد آن قبیله با دیدن رنگ های زرشکی، قرمز، اناری و سایر رنگ های این چنینی؛ تفاوت آنها را برای خودشان در نمی یابند؟!
در واقع زبانشون باعث شده که تتلاش های برای آموزش شمردن بهشون ناکام بمونه!(حداقل تا اونجایی که من به خاطر میارم)
undead_knight نوشته: وقتی برای چیزهایی چنین ابتدایی ما نیاز به زبان داریم چطور میشه اصلا خردگرا بود؟!در صورتی که خرد برخلاف رنگ ها یا اعداد توضیح دادن رابطش با چیزهای ملموس نیازمند تفکرات انتزاعی هست که تماما زبانی هستند!اگر مقصودتان از تفکرات انتزاعی ارتباط مفاهیم مختلف با یکدیگر و تحلیل و پردازش آنها با هم باشد؛ چونان که پیش تر نگاشتم، نیازی به زبان نداریم.
مفاهیم پیچیده و ارتباط میان آنها، از نگر توصیف زبانی پیچیده و گسترده داراک می شوند؛ هنگامی که شما در اساس با شیوه ای که بیان داشتم به اندیشیدن بپردازید؛ در "لحظه" می توان اندیشید!
undead_knight نوشته: همینکه بخواید جمله ای مثل "او فکر میکند" رو تصور کنید به مشکل برمیخورید!ما حتی موقع فکر به "او"معمولا شکل یک انسان رو تصور نمیکنم و با استفاده از زبان کارمون راه میافته.تصور کردن، با آنچه مقصود من است، متفاوت است!
چندی پیش مستندی هم تماشا کرده بودم؛ که در آن مردی به طور استثنایی محاسبات چند رقمی ریاضی را فورا به درستی محاسبه می نمود و هنگام پاسخ به مصاحبه کننده در توصیف این
توانایی خود؛ چنین بیان داشت که در محاسبات ذهنی اش، هرگز همچون دیگر آدمیان از روش زبانی برای درک اعداد سود نمی برده است؛ بلکه به طور مستقیم و با سود بردن از پیش پردازش
ناخودآگاهش چنین محاسباتی را انجام می دهد.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...