04-12-2013, 04:31 PM
mosafer نوشته: ولی من سوال نکردم انتقاد هم نبود بیشتر برداشت از برخی مردان اینجاست
شما از پیکهای ارسالی من طبیعتا برداشتی از شخصیت من میکنید
برداشتی که من شاید مستقیم بهش اشاره هم نکنم ولی احتمال داره همونی باشه که شما اندیشیدید
این مصداق میخواد از بین پستها؟
خودتون هم میدونید اینجا حس انزجار و نفرت از زن به وضوح دیده میشه
پس لطفا بهانه ی مصداق رو نکنید برای رد کردنش
(مگر نه جناب مهربد؟)
من هم میخواهم شما بدانید برداشتتان اشتباه است (حداقل در مورد من).
mosafer نوشته: رسیدید به اونی که باید اول میرسیدیدخب بگذارید از خودم دفاع کنم: من هیچ نفرتی از زنان ندارم و در تعامل و رابطهی دوستانه با آنها نیز تا کنون مشکلی نداشتهام.مادر و مادربزرگم را خیلی دوست میدارم . یکبار عاشق شدهام(االبته احتمالا هرگز دوباره عاشق نشوم) دوست دختر بیش از چندتایی داشتهام (چون وقتی در یک رابطه قرار میگیرم به کس دیگری فکر نمیکنم ) که مطمئنم همهی آنها از من راضی هستند و همچنان مرا دوست میدارند و من هم خاطراتِ خوشی از آنها دارم، بغیر از دوست دخترهایم با کسی سکس نکردهام و کم پیش آمده که صرفا به خاطر جذابیتهای جنسی به دختری نزدیک شوم یا به فکر رابطه با او شوم و... . هماکنون هرگز در ارتباط و دوستی با دختری با پیشداوری وارد نمیشوم. همهی اینها کافی نیستند برای اینکه نشان دهند که من از زنان بیزار نیستم یا ضدزن نیستم؟
وقتی شما دفاع می کنید باید فقط از شخص خودتون دفاع کنید
و این پیکها به معنای این است که شما جزو چنان مردانی نیستید؟
شما نمیدانید معنای ضدزن و نفرت از آنها چیست و همینطوری میگویید شما از زنان بیزار هستید.حال من یک سوال از شما دارم : اگر من از دوستی و همنشینی با دوستانِ پسر خود بهرههای بسیار بیشتری بردهام و وقتی میبینم آنها در دوستیهای خود بسیار بیشتر از زنان به مسئولیتپذیر هستند و رفتارِ انگلوار ندارند تقصیر من است ؟ اینکه زنان (نتوانستهاند) چیزی بیش از سکس و چیزهایی مثل گردش و تفریح برایم فراهم کنند تقصیر من است و من وقتی اینها را بازگو میکنم میشوم زنستیز؟ من دوستانِ مردی داشتهام که در روشن کردنِ اندیشهام و در مطالعاتم بسیار به من یاری رساندهاند : مردانی که در فلسفه ، در ریاضیات ، در تاریخ و... هرکدام از آنها برای خود دانشمندی بودهاند به طوری که هرگاه به یادشان میافتم خود را بسی خوششانس میدانم از اینکه آنها در مسیر زندگیام بودهاند.حال تقصیرِ من است که اگر بهرههای دانشیک و ماندگار همهی زنانی که با آنها اشنا شدهام را جمع بزنم به اندازهی یک مرد هم نمیرسد ؟ مردان در دوستیهای خود به هم بسی بهرهها میرسانند و رفاقت برای آنها معانی و مسئولیتهایی در بر دارد . زنان اما فکر میکنند همینکه با منِ نوعی دوست شدهاند و مرا از لحاظِ جنسی تامین میکنند و با من به پارتی و مهمانی میآیند تا چشم دگر مردان را کور کنند از سرم هم زیاده است و نیازی نیست کارِ دیگری در رابطهی دوستیمان بکنند.من هم دوست دارم رابطههای دوستیِ من و دختران بیش از اینها باشد ولی هرگز خودشان از این فراتر نرفتهاند.از این گذشته رفتارِ انگلگونهی آنها بسیاری از اوقات موجب انزجار بوده است.بارها سعی کردهاند من برایشان پروژههای دانشگاهیشان را انجام دهم، بارها به خانهام آمدهاند بدونِ اینکه یکبار مرا به خانهی خودشان دعوت کنند، در بیرون رفتنها همیشه من هستم که باید خرج کنم و... .
بگذارید یک مثال از زاویهای دگر برایتان بزنم : مادر من دیپلمهی انسانی است ، خانه دار و از یک خانواده متوسط ، پدرم اما پنجمِ ابتدایی را تمام نکرده رفت دنبالِ کار(به دلیلِ مسائلِ مالی خانوادهاش) اما از آن زمان تا روزِ مرگش (که آن هم به سببِ شغلِ طاقتفرسایش بود) هرگز کتاب و مطالعه را فراموش نکرد.اطلاعاتِ تاریخی بسیار دقیق و جامعی داشت (چه تاریخِ جهان و چه تاریخ ایران)، داروین و فروید و تولستوی میخواند ، اهلِ موسیقی بود و همیشه سعی میکرد فرزندانش را اهلِ مطالعه و تعقل بار آورد.بخشی از درآمدش را همیشه صرفِ کتاب میکرد. مادرم اما با اینکه دیپلمه بود و وقت زیادی هم در خانه داشت هرگز به مطالعه و کتاب علاقهمند نبود و نیست و هرچه ما سعی کردیم حداقل عادت روزنامهخوانی را در او ایجاد کنیم نشد و همیشه خود را درگیرِ همین کارهای روزمره و خالهزنکی میکند و با انها خوش است . حال تقصیرِ من چیست که وقتی در همهی زنان تقریبا چنین چیزهایی را میبینیم و آنها را بازگو میکنیم بشویم ضدزن؟
شما باید قدری به درونِ جامعه ی زنان نیز بنگرید و ببینید این چیزهایی که ما میگوییم واقعیت دارند یا خیر و اگر واقعیت نداشتند بعد بیایید سخنانِ ما را زیرسوال ببرید.
mosafer نوشته: از این جملتون من چنین برداشتی کردم که در سکس لذت براتون مهمتر از زن هستیعنی من باید توضیح بدهم که منظورم این بودم که یکی از خوشیهایی که میتواند از زنان نصیبِ مردان شود همین سکس است(و از مردان به زنان). قرار است از سکس به عرفان و خدا برسیم مگر؟ برای لذت است دیگر.زنان اما ابزارِ لذت نیستند.
mosafer نوشته: همینطور که در پایان همین پیک تان اشاره میکنید که :
mosafer نوشته: وقتی عذاب یک "زن" برای به لذت رسیدن شما باعث میشه که شما دست به هر کاری بزنید چه برداشتی میشه کرد جز نفرت؟شاید هم انتقاد هست، انتقاد ِ ؟شما گویا تمامِ شوخیها و کنایهها را جدی انگاشته و میخواهید از آنها علیه ما استفاده کنید.جالب انکه من هرچه سعی کردم با اغراق نشان که شوخی است ، بازهم شما نگرفتید.
کلا بعضی ها عاشق سکس خشن هستند
از نظر روانشناسی نمیدونم در زمره ی چه گروهی هستند ولی از نظر من بیمارهستند
حالم بد شد از این گفتگوی آخر،لطفااگر قرار هست از لذت بردنتون که ختم میشه به عذاب فرد مقابلتون ،صحبت کنید ادامه ندید بحث رو
ممنون
کسشر هم تعاونی؟!