04-11-2013, 02:12 PM
Mehrbod نوشته: گفتیم که, یک چیزی مانند خطای چشم هم از آگرتش[1] (واژهیِ نو را برای همین میسازند که این گنگیها از میان روند) میاید, ولی ارزش شناختشناسیک[2] ندارد.اینها بازی با بار اثبات است،مشخص است که هر کس باید از تئوری اخلاقی خود و چرایی آن دفاع کند.شما منتهی با یک «بنداشت» گفتن از بحث اخلاقشناسی (meta-ethics) شانه خالی میکنی !!
در اینجا بر دوش شماست بگویید این حس درونی ارزش شناختشناسیک دارد, نه اینکه چون ما یک حس درونی آنجا داریم بگوییم پس هست.
همین را در گفتمان «خودآگاهی» هم با شما داشتیم که میگویی چون ما «حس خودآگاهی» و «خواست آزاد» داریم, پس هر دو هستند.
اتفاقا این بحث استفاده ایزاری دفاعیات مطرح شده برایش بر پایه خرد است (درست یا نادرست باشند)،به همین خاطر این اتهام از ابتدا مضحک است.
از آن جالبتر اینست که شما هم در چپاندن بنداشت خود ناچار هستید به شهود/ common sense و... ما را حواله بدهی،آنجا شما در برج اخلاق ننشتهای گویا.
نکته دیگر هم اینکه من درباره "اختیار" توضیح دادم چه نوع اختیاری مد نظر من است و بطور واضح گفتن اختیار ضد علیت منظور نیست.شما هستی که با کاهشگرایی و ناموجود گرفتن هر چه که (فعلا) قادر به درک آن نیستیم به common sense متوسل میشوید.اساسا دوستان یا واقعا پوزیتیویست هستند بمعنی واقعی کلمه (که با سخنان فایدهگرایانه جور در نمیاید اصلا) یا ما را در بحث فلسفی دست انداختهاند !!
Mehrbod نوشته: Via Negativa برای عمل کاربرد دارد, نه برای نگرههایِ[3] فلسفی و اندیشیک.
سودگرایی و فرهشت[4] مهاد[5] فرابرنهادگی[6] - Supervenience Principle میتواند بسادگی توضیح دهد که اخلاقیات پدیدهای مادی[7] و رایانیدنی[8] (براه نگرهیِ
بازیها) است.
کتابی که اینجا معرفی کردم نیز از دیدگاهی که من در این جستار داشتم به اخلاقیات مینگرد: NonZero
اینکه اخلاقیات و دگردوستی همان خودخواهی و خوددوستی ما هستند که با افزایش پیچیدگیِ زیرساختارهایِ همبودین[9] از ما فراتر و بالاتر میروند, چیزی مانند
این سخنی که اینجا داشتیم: مفهوم میهن دوستی و patriotism
در این دیدگاه, نگرش تو که میگویی ما باید فراتر از مرزهای ملیتی به جهان بنگریم میشود همان اخلاقیات فرارفتهای که اگر به گذشته برگردیم میبینم چنین روندی را سپرانده:
هرکس برای خودش؟
هر کس برای تیرهیِ خودش.
...
هر کس برایِ دین خودش.
...
هر کس برای شهر خودش
...
هر کس برای کشور خودش.
...
هر کس برای گویالِ[10] خودش: چیزیکه هماکنون مینزدیکیم[11].
...
هر کس برای جهانِ ِخودش؟
در این نگاه, همچنان زیرساختار همهیِ اینها به "سودگرایی" میترزباند[12], ولی با افزایش پیچیدگیِ اندرکنشها[13] شمار بازیهایِ
ناتهی-برایند (non-zero-zum) نیز بهمینسان بیشتر میشود: ما با دگرخواهی به سود بیشتری برای خودمان میرسیم تا با خودخواهی.
خیر ،توضیح کامل داده میشود که اینطور نیست.اساسا اینها 180 درجه در تضاد با آنچه نسیم طالب میگوید (درست یا نادرست) است و اصل سخن اتفاقا در جبه گیری در برابر این ساینتیسم(از نگر نویسنده) است.نسیم خودش را پاره میکند که بگوید در تئوری و عمل تفاوتی نیست وقتی ما یک پدیده را نمیتوانیم بشناسیم.به خود اسپاگتی این واضح است که شکاکیت در برابر این سخنانت است.
من این کتاب رابرت رایت را نخواندهام هنوز (جای دیگر دربارهاش از مطالب دیگران خواندهام) و در آینده میخوانم،البته با نگاه تئوری بازی درباره منشا اخلاق هم مخالفتی ندارم که خیلی هم جالب میدانمش.ولی خیلی بامزه است که تو منرا اینجا مرا به دفاع از اختیار و چه میدانم مادیگرا نبودن و حسی بودن و ... متهم میکنی،بعد مرا به رابرت رایت حواله میدهی
من چیزی نمیگویم برو خودت سرچ کن ببین من به کس و شعرهای ماورایی معتقدم یا این رفیق شما که آویزان بنیاد تمپلتون است و خدا را در حال تکامل میبیند !!
این سخنانت درباره اخلاق بیش از اینکه به رابرت رایت یا چه میدانم تئوری بازی مربوط باشد بتمام معنا نوعی فایدهگراییست که بحثش متفاوت است.
کتاب The Moral Landscape سم هریس دفاعیه و توضیحی کامیست در همین باره که حداقل یک دفاع اخلاقشناسی نصفه نیمه هم از آنچه میگوید میکند بجای حمله به بقیه و متهم کردنشان به سکونت در کاخ اخلاق !!
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound