04-08-2013, 12:17 PM
با عرض پوزش بابت تاخیر،با خوندن بحث اخیرت با فاکس عزیز دیدم بد نیست یک ری استارتی به اینجا بدیم:))
نکته:پذیرش ارزش یابی اخلاقی نیت با پذیرش اینکه بعضی نیت ها رو میشه مورد ارزش گذاری اخلاقی قرار داد یکسان نیست.و اینکه چیزی رو نشه ارزش گذاری اخلاقی کرد هم طبیعتا به این معنا نیست که وجود نداره!
بنابراین نظرم رو بار دیگه تکرار میکنم و امیدوارم همین دیدگاه نقد بشه:من وجود چیزی به نام نیت رو میپذیرم.اگر نیت رو بشه ارزش گذاری اخلاقی کرد،تنها بخشی از نیت ها رو میشه از دید اخلاقی سنجید و نیاتی هستند که "موجود" و در عین حال سنجش پذیر از دید اخلاقی نیستند:)
نیت هایی رو میشه ارزش گذاری اخلاقی کرد که ما به ازای بیرونی داشته باشند،ما به ازا نه به این معنا که به فعل تبدیل بشند بلکه به این معنا که بلقوه ما به ازای بیرونی داشته باشند.
پس "نیت بد"قابل ارزش گذاری اخلاقی نیست(هرچند موجود) چون بیش از اندازه ذهنی هست.
دادگاه و زندگی روزمره هم نمونه های خوبی نیستند چون هم از جهتی روی "وجود"نه ارزش گذاری اخلاقی تاکید میکنند و از جهت دیگه اینکه سود های عملی دارند و از دید عملگرایانه ممکن هست چیز غیر اخلاقی رو هم با ارجاع به مفاهیم ذهنی تائید کنند.
مخالفش هم که Ethical subjectivism هست.
خیر "دزدیدن" ما به ازای بیرونی داره،فحش کاملا قابل مشاهده و بررسی هست:)
اینکه چیزی ما به ازای بیرونی داشته باشه به این معناست که شناخت ما ازش بر اساس یک ویژگی قابل مشاهده(دیداری،شنیداری و...)در جهان و موجودات اطرافمون باشه.
ما میتونیم "پول"، "دزدی"، "فحش" و... رو به راحتی نمونه های بیرونیش رو مشخص کنیم ولی "بدی" و "خوبی" خودشون ما به ازای بیرونی ندارند.
برای نمونه برای اینکه پول ما به ازای بیرونی داشته باشه لزومی نداره به یک کاغذ تقلیلش بدیم بلکه ما پول رو با نشون دادن کارکردش و نمونه هاش(کاغذی، مجازی و...) شناسایی میکنیم که همگی عینی هستند.
آیا ما میتونیم با مفاهیمی مثل بدی هم همین کار رو بکنیم؟!نباید این اشتباه رو کرد که مثلا کشتار، دزدی و... رو مثال زد چون خود بدی بر خلاف نمونه هاش یا حتی پول به یک نمونه عینی در جهان اشاره نمیکنه بلکه به یک مفهوم اشاره میکنه که سراسر ذهنی هست.
نقل قول:چرا دیگه تلاش برای قتل برپایه نیت در همون سیستم قضایی هم استواره،چیزی که تو میگی مثل اینه که یکی نفر کنار ما نشسته ،من به تو میگم این میتونه انگیزههایِ بدی داشته باشه (بر هر اساسی) تو هم بگی چنین چیزی وجود نداره چون ما به ازای بیرونی نداره، بعد چند دقیقه بعد طرف بلند بشه یک نفر رو بکشه،یعد تو بگی الان ما به ازای بیرونی داره و نیت معنی پیدا میکنه !!گیر دادی که اثبات کنی من نیت رو قبول ندارم و رفتارگرا هستما:))
یعنی دانش من نیست که با ما به ازای بیرونی بروز میشه،بلکه کلا یک چیزی ناموجود بوده از لحظهای که ما به ازای بیرونی برای ما پیدا کرد موجود هم میشه !!
برای همینه که میگم این رفتارگرایی هست،من اگر فلج بشم وجود من رو هم منکر میشه !!
نکته:پذیرش ارزش یابی اخلاقی نیت با پذیرش اینکه بعضی نیت ها رو میشه مورد ارزش گذاری اخلاقی قرار داد یکسان نیست.و اینکه چیزی رو نشه ارزش گذاری اخلاقی کرد هم طبیعتا به این معنا نیست که وجود نداره!
بنابراین نظرم رو بار دیگه تکرار میکنم و امیدوارم همین دیدگاه نقد بشه:من وجود چیزی به نام نیت رو میپذیرم.اگر نیت رو بشه ارزش گذاری اخلاقی کرد،تنها بخشی از نیت ها رو میشه از دید اخلاقی سنجید و نیاتی هستند که "موجود" و در عین حال سنجش پذیر از دید اخلاقی نیستند:)
نیت هایی رو میشه ارزش گذاری اخلاقی کرد که ما به ازای بیرونی داشته باشند،ما به ازا نه به این معنا که به فعل تبدیل بشند بلکه به این معنا که بلقوه ما به ازای بیرونی داشته باشند.
پس "نیت بد"قابل ارزش گذاری اخلاقی نیست(هرچند موجود) چون بیش از اندازه ذهنی هست.
دادگاه و زندگی روزمره هم نمونه های خوبی نیستند چون هم از جهتی روی "وجود"نه ارزش گذاری اخلاقی تاکید میکنند و از جهت دیگه اینکه سود های عملی دارند و از دید عملگرایانه ممکن هست چیز غیر اخلاقی رو هم با ارجاع به مفاهیم ذهنی تائید کنند.
نقل قول:حالا من اصلا نمیدونم چرا اینجا رسیدیم،همونطور که گفتم مفاهیکی مثل اعتماد، دوستی، خیانت،نگاه ابزاری اینها مفاهیمی موجود هستند از نگاه من حداقل اونقدر محکم و دارای معنی و کاربردی هستند که وزن زیادی دارند که برای کنار گذاشتنشون نیاز به دلیل باشه.گفتم منکر شدن اونها مثل اینه که بگیم پول باید یک ما به ازای بیرونی در اقتصاد داشته باشه (که قطعا هیچ ربطی به چند تیکه کاغذ چاپ شده نداره) یا ما برای زبان ما به ازای بیرونی بخوایم برای مطالعه یا استفاده ازش در یک شاخه دیگه.خب من که وجود مفهوم رو رد نمیکنم،کل بحث ما در مورد اخلاقیات هست که بیخود من رو انکار کننده وجود میبینی نه مخالف ارزش گذاری اخلاقی:)
نقل قول:حالا اصلا من ربط واقعگرایی اخلاقی رو که آوردی اینجا نفهمیدم،واقعگرایی اخلاقی یک دیدگاه اخلاقشناسی درباره خود گزارههایِ اخلاقیه من حداقل ندیدم ربطی به چنین چیزی برای معنادار بودن گزاره داشته باشه؟!چرا اتفاقا خیلی ربط داره،نتیجه واقع گرایی اخلاقی این هست که درستی و نادرستی یک گزاره اخلاقی(که بحث ما روی نمونه هاش هست) بر اساس ویژگی های بیرونی جهان تعیین میشه و ربطی به باور ذهنی(شخصی؟) نداره:)
مثلا من اگر بگم دزدیدن پول بده یا فحش (زبانی) بده باید در اینجا درباره ماهیت متافیزیکی پول و زبان بحث کنم؟!
مخالفش هم که Ethical subjectivism هست.
خیر "دزدیدن" ما به ازای بیرونی داره،فحش کاملا قابل مشاهده و بررسی هست:)
اینکه چیزی ما به ازای بیرونی داشته باشه به این معناست که شناخت ما ازش بر اساس یک ویژگی قابل مشاهده(دیداری،شنیداری و...)در جهان و موجودات اطرافمون باشه.
ما میتونیم "پول"، "دزدی"، "فحش" و... رو به راحتی نمونه های بیرونیش رو مشخص کنیم ولی "بدی" و "خوبی" خودشون ما به ازای بیرونی ندارند.
برای نمونه برای اینکه پول ما به ازای بیرونی داشته باشه لزومی نداره به یک کاغذ تقلیلش بدیم بلکه ما پول رو با نشون دادن کارکردش و نمونه هاش(کاغذی، مجازی و...) شناسایی میکنیم که همگی عینی هستند.
آیا ما میتونیم با مفاهیمی مثل بدی هم همین کار رو بکنیم؟!نباید این اشتباه رو کرد که مثلا کشتار، دزدی و... رو مثال زد چون خود بدی بر خلاف نمونه هاش یا حتی پول به یک نمونه عینی در جهان اشاره نمیکنه بلکه به یک مفهوم اشاره میکنه که سراسر ذهنی هست.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-