03-22-2013, 02:26 PM
Russell نوشته: آفرین،همین است دقیقا،این مثال مغالطه است !!
ما دایم از حق انتخاب صحبت میکنیم،مثال درستش میشود کسی که در جایی نشسته و ما برویم آنجا سخنرانی راه بیاندازیم و طرف را نگه داریم بزور که به سخنرانی گوش دهد.
ما هم البته فرض گرفتهایم که میدانیم طرف چیزی نمیخواهد را نمیخواهد، که بدور ریختن این فرض در مثالها خودش مغالطه دیگریست.
من چکار کنم برادر تو تا اینجا سه هار تا پندارهیِ جورواجور را به پندار پوچ خودت بجای
"وسوسه" جا زدهای و میگویی کار ما نااخلاقی است, نام این هم بجز سفستهیِ پهلوان پنبه نیست.
برای بار سوم:
وسوسه (temptation) ≠ متقاعد کردن (persuasion) ≠ فریفتن (deception) ≠ کلاهبرداری (fraudulence)
اکنون باز بیا بگو نه شما میخواهید کلاهبرداری کنید یا نمیدانم زور کنید, پس نااخلاقیه!!
شاید یکبار باید وسوسه را تعریف کنی ببینیم این چیه که تو به پندار خودت داری نااخلاقی میبینی!؟
Russell نوشته: چرا هست !!
البته شما هم بلدید موقع سخن راندن از "بهره کشی" و ایراد از سرمایهداری به این «کاخ اخلاقی» کانتی سر بزنید،ولی اینجا که میرسد چنین خویشکاری نداریم !!
من براستی پیوند این دو را نمیگیرم, نکند بهرهکشی (exploitation) هم مترادف شد با "وسوسه کردن"؟ همینجور پیش برود نیمی از واژگان واژهنامه میشوند "وسوسه کردن"!!
.Unexpected places give you unexpected returns