03-17-2013, 12:41 PM
نقل قول:هیچکدام به اندازه تهوع سارتر غامض و پیچیده نیستند . چنان که خواننده گاهی به راستی دچار تهوع میشود .پیشنهاد هم نمیشود خواندنش جز برای کسانی که از استعارههای مبهم و نامفهم و همچنین نگاه تلخ و گزنده لذت میبرند (چند مقاله و کتاب خوب در تفسیر و توضیح این کتاب دیدهام که اگر یافتم میآورمشان). وگرنه فقط برای اینکه بخوانیدش تا خوانده باشیدش، باید قدری مازوخیسم داشته باشید . اصولا زمانی که ادبیات با فلسفه آمیزش میکند، چه ادبیات فلسفی زاده شود و چه فلسفه ادبی زاده شود، شما جز سردرد چیزی نصیبتان نمیشود (اگرچه من به فلسفه ادبی تقریبا علاقه دارم) . در نظر داشته باشید که سارتر خیلی بیشتر از کامو فیلسوف است و اساسا کسی کامو را به عنوان فیلسوف نمیشناسد . پس سارتر خیلی بیشتر از کامو به مفاهیم، عبارات و استعارههای فلسفی چنگ میزند . چرا که هدفی فلسفی دارد . کامو اما در سطحی که بتواند رمان را خود را فلسفی بیان کند ، فیلسوف است! اگرچه در بین آثارش ، نوشتههای فلسفی هم به چشم میخورند ، اما همچنان خیلی بیشتر از اینکه فیلسوف باشد، یک رماننویس است.من کلا از هر کتابی لذت میبرم چون حتی خوندنم هم به صورت دیالتیک انجام میدم:))به نطر من کامو رو در درجه اول نباید حتی یک نویسنده در نطر گرفت با توجه به پیشینه ای که داشته کامو رو میشه یک خبرنگار(از نوع اصیل) دید حتی لحنش هم معمولا اینطور هست،معمولا بی طرفانه، بیتفاوت و وفادار به حقیقت عریان(بهترین جایی هم برای اثباتش همون بیگانه هست)
یعنی به جای تحلیل(به روش فلسفی) یا تشبیه(به روش ادبی) به شکل گزارش گونه به جنبه های کمتر دیده شده یک چیز میپردازه:)
نقل قول:بله، بهر صورت شما هیچ جوری نمیتوانید با موضوع مرگ مواجه شوید جز اینکه یک نگاه فلسفی داشته باشید . این دو کتاب هم به این دلهرهانگیزترین موضوع فلسفی (در واقع مادر تمام فلسفه ها همانا مرگ است )میپردازند که در نوع خودش بسیار عالمانه هستند . اما آنموقع که از کتابهای کامو لذت میبردم از بیگانه بیشتر لذت میبردم . شاید به خاطر اینکه جوانتر بودم و کمتر در اندیشه و هراس از مرگ (البته الان هم جوانم، بانوان دچار سوتفاهم نشوند!!!). یک چیز دیگر آنکه به نظرم سیزیف جالبتر است و بعد از بیگانه از همه بیشتر این یکی را دوست داشتم . بهرحال به عنوان کسی که با نیهیلیسم دسته و پنجه نرم میکرد، از اینکه خود و همهی آدمیان را در معرض خودکشی قرار دهم باید لذت میبردم. علاوه بر آن سیزیف نوعی ارتباط پنهانی و ویژه با اندیشههای پیشینِ من در مورد تناسخ داشتتحمل آبزوردیسم از نهیلیسم به مراتب سخت تره معمولا افراد یا به آغوش نهلیسم برمیگردند یا دست به دامن ماورا میشند.
یاد یک جمله ای (البته با تلخیص) از کامو افتادم اینجا"تراژدی ساخت یک کمپ در زمین دشمن(مرگ)است و زندگی بزرگترین تراژدیست"از یک نگاه شبه فرویدی میشه گفت آبزورد تلاش میکنه بین نیروی مرگ و زندگی تعادل برقرار کنه:)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-