03-15-2013, 09:19 PM
نقل قول:او به مردم همانند چیزها نگاه می کرد،مرد جوانی که عصبی به نطر میرسید و یک کارمند دادگاه به خاطر آن نگاه از او متنفر بودند.
نقل قول:مرد جوان از او خواست سیگارش را روشن کند و با او وارد یک گفتگو شد و حتی کمی او رو هل داد، تا به ورونسکی این احساس را بدهد که او یک چیز نیست؛بلکه یک انسان است ولی ورونسکی به او طوری زل زده بود که گویی یک چراغ بود.مرد جوان اخمی کرد به خاطر اینکه حس میکرد زیر فشار این به رسمیت شناخته نشدن دارد کنترلش را از دست میدهد.
نقل قول:ورونسکی هیچ چیز و هیچ کس را نمیدید.او احساس یک پادشاه را داشت، نه به این خاطر که باور داشت اثری روی آنا گذاشته است(هنوز این را باور نداشت)بلکه به خاطر اثر آنا روی خودش به او شادمانی و غرور میداد.
آنا کارنینا
تولستوی
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-