02-27-2013, 10:03 PM
ابو شكاك رو به امام نقی كرد و با فریاد پرسید: ای جانشین خدا بر روی زنان! اگر شما راست می گویید و بر حقید چرا شك را شرك٬ شرك را كفر و كفر را سزاوار قتل می دانید؟ شما كه برحقید پس این ترس از چیست؟ بگذارید كه همه آزادانه بیاندیشند و در فیس بوق به بحث بپردازند تا خود آنها سرشان به سنگ خورده و حقانیت شما معلوم شود!
امام شمشیر مبارك از نیام كشید و سر آن كافر شكاك را زد و فرمود:
حال برخیز و خود را زنده كن! دیدی حق باخدا و نماینده اوست؟
نقل است از آن روز به بعد همه ایمان آوردند كه حق با امام است و به این نتیجه رسیدند كه اگر به جای تمام مغزهای دنیا، تنها یک مغز از جانب خدا كار كند كافیست!
یکی از اهالی سامرا بسیار عصبانی جهت شکایت نزد امام نقی(ع) آمد. حضرت در همان ابتدا فرمودند: اگر اعتراضت نامربوط باشد نصف خواهی شد!
مرد گفت: "باشد یابن رسولولا. آمده ام که از افزایش بی سابقه فقر، طلاق، بیکاری و فساد و زورگیری شکایت کنم. از اینکه ارزش دینار سامرا هر روز نصف دیروز است و اعتبار پاسپورت سامرا از غایط شتر شما شمقدر(س) بی ارزش تر است...." که ناگهان از وسط به دو نیم شد.
آنگاه حضرت(ع) خطاب به صحابه فرمودند: گفتم که اگر نامربوط باشد نصفش می کنم. هرگاه کسی در منزلش شراب خورد، یا عده ای به رقص و شادی مشغول بودند، یا کسی با نامحرم حرف زد، یا حجاب دختری ناقص بود به ما مربوط است. اینها که این ملعون گفت چه ربطی به حکومت اسلامی داشت؟!
اصحاب نعره زنان خشتکها به دهان گرفته و دور دوتکه ی لَش آن ملعون بزم و هلهله برپا داشتند.
سیره نقوی، تبیین وظایف حکومت اسلامی
در همین راستا:
یه حُسنی كه شیطون لای رانِ نقی داشت این بود كه آن وجود مبارك دیگه شبا بلند نمیشد هنُّ هن تا پای چاه بره درد دلشو با چاه در میون بزاره. همونجا گوشه ی خونشون یه كنج دنجی پیدا میكرد و با شلر (شیطون لای ران) درد دل میكرد.
اینطوری دیگه لازم نبود هرروز صب اونو مست و پاتیل از سر چاه كشونكشون بیارن خونه.
روزی امام نقی در حضور تعدادی از اصحاب به آنها گفت: امروز میخواهم درسی به شما بدهم و ایمان شما به زندگی پس از مرگ را به یقین تبدیل کنم. سپس یک کلاغ، یک طاووس، یک کبوتر و یک خروس را کشته و در هم آمیخته و هر تکّه از مخلوط را بر سر کوهی قرار دادند. آن معصوم نزد یاران برگشتند و بانگ بر آوردند: ای طاووس به سمت من بیا. امام این جمله مبارک را ۳ بار تکرار کرد اما هیچ اتفاق خاصی نیفتد. حضرت لختی خشتک مبارکشان را خاراندند و رو به یاران گفتند: نِوِر مایند! زندگی پس از مرگ زیاد هم مهم نیست، بگذارید درس گذشت و فداکاری را به شما یاد دهم. نقل است آن امام بزرگوار با وجود سن و سال بالاتر نسبت به طاووس و مرتبه ی بلند امامتشاشان با پاهای خسته و پینه بسته درحالیکه زیر لب اجداد دروغگویشان را به باد فحش ناموسی گرفته بودند به سمت طاووس رهسپار شدند.
امام و دشواریهاى امامت
ابوگیر مستراحی خدمت امام رسید و عرض کرد: یا نقی! از چه روست که مومنانِ هر امّت، صرفاً بزرگان دین خودشان را در خواب می بینند؟ اگر دین پدیده ای جهانشمول است چرا مثلا مسیحیان شما را در خواب نمی بینند یا متقابلا مسلمانان، حضرت مریم را در خواب نمی بینند؟
امام در جوابی کوتاه فرمودند: اگه در موقع خواب به جای دیازپام، ویاگرا بخورید انشاالله حضرت مریم را هم در خواب خواهید دید!
امام در مدت زمان امامتش تا می توانست به جان و مال و کشور و آزادی مردم تجاوز کرد به طوری که اعتراض مردم ، سامرا را فراگرفت و موج دین گریزی افزایش یافت.
امام به منظور جلوگیری از اسلام ستیزی فرمود : اسلام واقعی این نیست.
از فردای آن روز مردم تا می توانستند به جان و مال و کشور و آزادی یکدیگر تجاوز کردند به طوری که اعتراض امام را در برگرفت و فرمود : نامردها ، من فقط گفتم اسلام واقعی این نیست، نگفتم که اجراش کنین !
ابولاشی سراسیمه خدمت امام نقی رسید و گفت:
عرضم به درزت، میزان خمس و زکات و سهم الامام دیار ایران به پایین ترین حد در ۱۴قرن گذشته رسیده
است، چه کنیم؟
امام دستش را در جیب سوراخ دشداشه اش کرد و با چهره خندان همیشگی فرمود:
غم به خود راه مده، یکی از آل ماله را با خود بردار و به نزد ایرانیان برو و از روی آیه های قرآن به آن ها نشان بده که کورش کبیر پیامبر الله بوده و نامش نیز در قرآن آمده است. بگو که خون آریایی که از کوروش به آن ها رسیده بنابر احادیث جدم علی امیرالمونین پاکترین خون دنیاست. حدیث "اگر علم در ثریا باشد، مردانی از پارس به آن خواهند رسید" را برایشان بخوان و فراموش نکن که به آن ها یادآوری کنی که ما ائمه و جدمان عرب نیستیم. و سپس ضریحی بساز و در دیار آنها بچرخان.
امام نقی(ع) فرمودند: این درست نیست که بگویید "من می اندیشم پس هستم". بلکه بسیارند کسانی که فقط ایمان دارند، آن ها هم هستند!
سیره نقوی، در باب دفاع از مومنین حقیقی
امام شمشیر مبارك از نیام كشید و سر آن كافر شكاك را زد و فرمود:
حال برخیز و خود را زنده كن! دیدی حق باخدا و نماینده اوست؟
نقل است از آن روز به بعد همه ایمان آوردند كه حق با امام است و به این نتیجه رسیدند كه اگر به جای تمام مغزهای دنیا، تنها یک مغز از جانب خدا كار كند كافیست!
یکی از اهالی سامرا بسیار عصبانی جهت شکایت نزد امام نقی(ع) آمد. حضرت در همان ابتدا فرمودند: اگر اعتراضت نامربوط باشد نصف خواهی شد!
مرد گفت: "باشد یابن رسولولا. آمده ام که از افزایش بی سابقه فقر، طلاق، بیکاری و فساد و زورگیری شکایت کنم. از اینکه ارزش دینار سامرا هر روز نصف دیروز است و اعتبار پاسپورت سامرا از غایط شتر شما شمقدر(س) بی ارزش تر است...." که ناگهان از وسط به دو نیم شد.
آنگاه حضرت(ع) خطاب به صحابه فرمودند: گفتم که اگر نامربوط باشد نصفش می کنم. هرگاه کسی در منزلش شراب خورد، یا عده ای به رقص و شادی مشغول بودند، یا کسی با نامحرم حرف زد، یا حجاب دختری ناقص بود به ما مربوط است. اینها که این ملعون گفت چه ربطی به حکومت اسلامی داشت؟!
اصحاب نعره زنان خشتکها به دهان گرفته و دور دوتکه ی لَش آن ملعون بزم و هلهله برپا داشتند.
سیره نقوی، تبیین وظایف حکومت اسلامی
در همین راستا:
یه حُسنی كه شیطون لای رانِ نقی داشت این بود كه آن وجود مبارك دیگه شبا بلند نمیشد هنُّ هن تا پای چاه بره درد دلشو با چاه در میون بزاره. همونجا گوشه ی خونشون یه كنج دنجی پیدا میكرد و با شلر (شیطون لای ران) درد دل میكرد.
اینطوری دیگه لازم نبود هرروز صب اونو مست و پاتیل از سر چاه كشونكشون بیارن خونه.
عیب شلر جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی
عسر جاودانه ی كاشف النقیٰ آندولسی
عسر جاودانه ی كاشف النقیٰ آندولسی
روزی امام نقی در حضور تعدادی از اصحاب به آنها گفت: امروز میخواهم درسی به شما بدهم و ایمان شما به زندگی پس از مرگ را به یقین تبدیل کنم. سپس یک کلاغ، یک طاووس، یک کبوتر و یک خروس را کشته و در هم آمیخته و هر تکّه از مخلوط را بر سر کوهی قرار دادند. آن معصوم نزد یاران برگشتند و بانگ بر آوردند: ای طاووس به سمت من بیا. امام این جمله مبارک را ۳ بار تکرار کرد اما هیچ اتفاق خاصی نیفتد. حضرت لختی خشتک مبارکشان را خاراندند و رو به یاران گفتند: نِوِر مایند! زندگی پس از مرگ زیاد هم مهم نیست، بگذارید درس گذشت و فداکاری را به شما یاد دهم. نقل است آن امام بزرگوار با وجود سن و سال بالاتر نسبت به طاووس و مرتبه ی بلند امامتشاشان با پاهای خسته و پینه بسته درحالیکه زیر لب اجداد دروغگویشان را به باد فحش ناموسی گرفته بودند به سمت طاووس رهسپار شدند.
امام و دشواریهاى امامت
ابوگیر مستراحی خدمت امام رسید و عرض کرد: یا نقی! از چه روست که مومنانِ هر امّت، صرفاً بزرگان دین خودشان را در خواب می بینند؟ اگر دین پدیده ای جهانشمول است چرا مثلا مسیحیان شما را در خواب نمی بینند یا متقابلا مسلمانان، حضرت مریم را در خواب نمی بینند؟
امام در جوابی کوتاه فرمودند: اگه در موقع خواب به جای دیازپام، ویاگرا بخورید انشاالله حضرت مریم را هم در خواب خواهید دید!
امام در مدت زمان امامتش تا می توانست به جان و مال و کشور و آزادی مردم تجاوز کرد به طوری که اعتراض مردم ، سامرا را فراگرفت و موج دین گریزی افزایش یافت.
امام به منظور جلوگیری از اسلام ستیزی فرمود : اسلام واقعی این نیست.
از فردای آن روز مردم تا می توانستند به جان و مال و کشور و آزادی یکدیگر تجاوز کردند به طوری که اعتراض امام را در برگرفت و فرمود : نامردها ، من فقط گفتم اسلام واقعی این نیست، نگفتم که اجراش کنین !
گفتا ز اسلام چه نالیم که از ماست که بر ماست
ابولاشی سراسیمه خدمت امام نقی رسید و گفت:
عرضم به درزت، میزان خمس و زکات و سهم الامام دیار ایران به پایین ترین حد در ۱۴قرن گذشته رسیده
است، چه کنیم؟
امام دستش را در جیب سوراخ دشداشه اش کرد و با چهره خندان همیشگی فرمود:
غم به خود راه مده، یکی از آل ماله را با خود بردار و به نزد ایرانیان برو و از روی آیه های قرآن به آن ها نشان بده که کورش کبیر پیامبر الله بوده و نامش نیز در قرآن آمده است. بگو که خون آریایی که از کوروش به آن ها رسیده بنابر احادیث جدم علی امیرالمونین پاکترین خون دنیاست. حدیث "اگر علم در ثریا باشد، مردانی از پارس به آن خواهند رسید" را برایشان بخوان و فراموش نکن که به آن ها یادآوری کنی که ما ائمه و جدمان عرب نیستیم. و سپس ضریحی بساز و در دیار آنها بچرخان.
امام نقی(ع) فرمودند: این درست نیست که بگویید "من می اندیشم پس هستم". بلکه بسیارند کسانی که فقط ایمان دارند، آن ها هم هستند!
سیره نقوی، در باب دفاع از مومنین حقیقی
.Unexpected places give you unexpected returns