02-11-2013, 01:06 PM
Anarchy نوشته: خب دلایل خودتون برای اینکه ذهن رو دارای بعد غیرمادی میدونید بگید تا نقدش کنیم!!
به عقیده من هرچیزی برای فعالیت نیازمند موجود برتریست که نیاز های اونو رفع کنه و همینجور موجود برتر نیازمند برتر و همینجور ادامه پیدا میکنه که هنوز هم انتهای این پیوسته گی نامشخص مانده.
Russell نوشته: خوب این اشتباه است دیگر،دانشمندی که چیزی را به ماورا(الطبیعه) نسبت دهد اساسا کاری که انجام میدهد دانش نیست.دانشمند میتواند بگوید هنوز علت طبیعی چیزی را در نیافته ولی نمیتواند بگوید علت چیزی ماورایی است.ماورالطبیعه با نادانسته و ناشناخته کاملا متفاوت است.
حوزه های دانشی که با مغز (ذهن) سر و کار دارند میشوند روانشناسی و عصب شناسی که هیچکدام درشان ماورا ندارند.
نخست اینکه مثال دیوار یکمقدار ناجور است که اتفاقا آجرها+مقداری ملات خودشان میشوند دیوار و میاستند لازم به دیوار دیگری ندارند.
اما ایراد اصلی در این است:
Homunculus argument - WiKi
(دوستان اگر ترجمه فارسی استاندارد یا لینک فارسی از آن دارند اضافه کنند)
یعنی شما میگویید ذهن نیازمند یک چیزیست که بشود ذهن ولی آن یکچیز هم خودش میشود ذهن ِ ذهن و خودش یک چیز دیگر میخواهد که به آن تکیه کند برای ذهن بودن و این تا بینهایت میرود همینجور بدون اینکه هیچ توضیح پذیری از پدیده ذهن بما ارائه کند.
البته شماهم بیراه نمیگید اما یه مثال ساده براتون دارم :
فرض کنید یه رباط بسیار هوشمند و فوق پیچیده ساختید.بعد اون رباط بخواد درباره ذهن خودش از شما سوال کنه
شما هرچقدر هم سعی در شناساندن ذهن به رباط کنید باز هم بی فایدس زیرا در برنامه ریزی رباط این وارد نشده.
البته نمیشه این مثال رو بطور کامل برای انسان در نظر گرفت اما میشه از روی اون برداشت هایی داشت.
فکر نمیکنم انسان توانایی درک این مسئله که ذهن ماهیت اصلیش چیست رو بتونه پیدا کنه تا وقتی به خودش اعتماد داره و فکر میکنه دچار اشتباه نمیشه
Alice نوشته: دشواری و کژدریافت باستانیان هم "چیز" دانستن «ذهن» بود ؛ گمان میکردند کهاول اینکه من نمیدونستم واسه ذهن چه لفظی رو به کار ببرم واسه همین چیز رو انتخاب کردم ...حالا شما به بزرگی خودت ببخش!!
ذهن لابد مانند دست و پا یک چیز است ! ولی "ذهن" از بیخ و بُن یک روند مادی،
برآمده از کار و کنش ِ انبوه گرههای نورونی است ، یک "پدیده" است نه یک "چیز" !
برای نمونه «اندیشه» را یک چیز میدانستند و زمانیکه کسی میمرد و پیکرهی او
را میشکافتند ، چیزی با نام "اندیشه" را در کالبدش نمیافتند و خاستگاه ِ اندیشه
را به سوی روح پاس میدادند !
«اندیشه» همان چرخهی کارمایه (انرژی) و دادهپردازی ِ کهربایی در میان یاختههای
مغزیست ؛ هماینک رایانهها میتوانند تندتر از ما بیندیشند و یا برای نمونه چندی پیش
رایانه استاد شترنگ جهان را شکست داد ! تنها نکتهی درخور نگرش "انبوه یاختهی های
مغزی" و پیوند اینهاست که ویژگیهای فراهنجار ویری (ذهنی) و خود ویر (ذهن) را پدید
میاورد ، ذهن ما هم بروی سختافزار یا مغزمان استوار است که آن هم در درازنای فراگشت
ژنها از یاختههای آغازین پدید آمده ؛ همچنانکه در «بازی زندگی» جان کانوی چینشهای
پیچیده از بی سامانی آغازین پدید میاید !
پس با دریافت دگرسانی ِ Physical Phenomen و Physical Object پرسمان شما در اینجا
پاسخ داده میشود !
بعد به فرض اینکه همه چیز ذهن مادیه ، پس فرق ما با یک رباط پیشرفته که در حال حاضر ساخته شده و تقریبا تمام عملیات های ذهنی انسان رو قادر به انجام دادنه ، چیه؟
و به همه دوستان :
اون نیرویی که باعث شده فکر کنید ذهن یک چیز مادیست ، چیست؟!
یعنی خودتون باعث شدید که خودتون فکر کنید ذهن مادیست؟!
(منظور از مادی یعنی کلا تفکر درباره ذهن)
پس اگر منبع همه خودمون و خودمون هستیم چرا نمیشه جواب این سوال رو بدست اورد؟
چقدر تعداد انسانهای گوسفندی که فقط زندگی را میکنند زیاد شده ...