01-26-2013, 02:16 PM
mamad1 نوشته: بابا مهربد برای چی انچه واسه خودت نمی پسندی واسه دیگران می پسندی؟
یه کمی غیر اخلاقی نیست؟
شاید نااخلاقی باشد، ولی زبانزد زیبای «آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران مپسند» همیشهی همیشه مانند هر زبانزد دیگری درست نیست.
نخست اینکه ما یک دگرسانی میان "پسندیدن" و "پذیرفتن" داریم، بگوییم من میتوانم نوشیدن چای هنگام ناشتایی (صبحانه) را نپسندم، ولی آنرا بآسانی بپذیرم:
پذیرش و پسندش همبستگی دارند، ولی وابستگی ندارند: ما گاهی چیزهایی که نمیپسندم
را نمیپذیریم (= کشتار، دزدی، ..)، گاهی نمیپسندیم ولی میپذیریم (ننوشیدن چای هنگام ناشتا، همجنسگرایی، ..).
را نمیپذیریم (= کشتار، دزدی، ..)، گاهی نمیپسندیم ولی میپذیریم (ننوشیدن چای هنگام ناشتا، همجنسگرایی، ..).
در اینجا پرسشها این بودند:
پیک آغازین از سوی Ouroboros
12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جانتان را به خطر بیاندازید؟
نه، هرگز!
گفتآورد پیک آغازین از سوی Ouroboros
13. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمانهای خود جان دیگران را به خطر بیاندازید؟
با شرمندگی آری! هرچند اگر آرمانهای نامبرده تنها و تنها برای خودم نباشند (کِی ولی هستند؟).
پس بترتیب:
من نوشیدن چای هنگام ناشتا را برای خود میپذیرم و نمیپسندم ، ولی برای دیگران میپذیرم (و پسند و ناپسند ندارم).
من خودکشی را برای خودم میپذیرم و نمیپسندم، ولی برای دیگران میپذیرم و نمیپسندم.
من جان دادن در راه آرمانها را برای خودم نمیپذیرم و نمیپسندم، ولی برای دیگران میپذیرم، ولی [بیشتر زمانها] نمیپسندم.
من خودکشی را برای خودم میپذیرم و نمیپسندم، ولی برای دیگران میپذیرم و نمیپسندم.
من جان دادن در راه آرمانها را برای خودم نمیپذیرم و نمیپسندم، ولی برای دیگران میپذیرم، ولی [بیشتر زمانها] نمیپسندم.
گزاره سوم میتواند نااخلاقی باشد یا نباشد درست نمیدانم، ولی چیزی که در ذهن من
هنگام پاسخ دادن بود، با یک همانندی با اینکه دوست من میخواهد خودکشی کند، چه میکنم این بود:
1- نخست میکوشم دوستم را به زندگی امیدوار کرده و خودکشیای که برای او نمیپسندم را متنفی کنم.
2- اگر دوستم پذیرفت که هیچ، اگر نه:
3- گرچه کار او را نمیپسندم، ولی چون هر کس را آزاد در زندگی میدانم و خودکشی را حق هر آدمی میدانم (میپذیرم)،
پس بجایش میکوشم به او کمک کنم تا هومرگی (humarg=euthanasia، مرگ آسان و بیدرد) خوب داشته باشد.
2- اگر دوستم پذیرفت که هیچ، اگر نه:
3- گرچه کار او را نمیپسندم، ولی چون هر کس را آزاد در زندگی میدانم و خودکشی را حق هر آدمی میدانم (میپذیرم)،
پس بجایش میکوشم به او کمک کنم تا هومرگی (humarg=euthanasia، مرگ آسان و بیدرد) خوب داشته باشد.
اکنون در نمونه جان دادن و فداکاری خود در راه آرمانهای زندگی، آنچه من میبینم اینه:
1- میکوشم به دیگران بگویم که جان دادن در راه آرمانها ارزش ندارد.
2- نمیکوشم دیگران را به جان دادن در راه آرمانهایشان تشویق کنم.
3- اکنون اگر کسی هنوز میخواست در راه آرمانهایش جان بدهد، از آنجاییکه چنین رفتاری را ناچاروار میپذیرم (و گاه ناچار بایسته میبینم، و در یک شرایط
بسیار ویژهای شاید خودم هم اینکار را بکنم) پس بجایش میکوشم این جان دادن در راهی درست و سودمند برای بشریت هزینه شود.
2- نمیکوشم دیگران را به جان دادن در راه آرمانهایشان تشویق کنم.
3- اکنون اگر کسی هنوز میخواست در راه آرمانهایش جان بدهد، از آنجاییکه چنین رفتاری را ناچاروار میپذیرم (و گاه ناچار بایسته میبینم، و در یک شرایط
بسیار ویژهای شاید خودم هم اینکار را بکنم) پس بجایش میکوشم این جان دادن در راهی درست و سودمند برای بشریت هزینه شود.
اینجا من رویکردهای "عملی" و "نگرهای (اخلاقیات ناب)" را با یکدیگر آمیخته شده آوردم.
.Unexpected places give you unexpected returns