12-23-2012, 02:46 PM
گفتگوی بین ریتن میر(شوهر شارلوت)و ویلبورن(معشوق شارلوت)
ویلبورن گفت:"یعنی تو دلت می خواهد که شارلوت پیش تو برگردد؟یعنی اگر برگردد اورا به خانه راه می دهی؟"بعد اینقدر لازم نبود که به صورت آن یکی نگاه کند تا بفهمد چه دسته گلی به آب داده،پس به سرعت گفت:"عذر می خواهم .حرفم را پس می گیرم.این حرف به قدری گزنده است که هیچ مردی تحمل آن را ندارد که جواب بدهد."
ریتن میر گفت:"پروردگارا .به خداوندی خدا حق دارم توی صورت تو بکوبم."بعد با لحن حیرت زده و ناباورانه گفت:"آخر چرااو را به خانه راه ندهم؟می شود دلیل انرا بفرمایید؟آقا را باش،یعنی ناسلامتی پزشک است،مگر قرار نیست که دکترها راجع به ساخت و کار غده های بدن آدم همه چیز را از بر باشند؟"
بعد نا گاه ویلبورن صدای خود را شنید که با ناباوری،آرام و حیرت زده حرف میزند...ویلبورن گفت :"چه عرض کنم .پیش خود م گفتم اگر او را به خانه راه ندهی شاید دلت خنک شود." (صفحه 67)
نخلهای وحشی،ویلیام فاکنر
ویلبورن گفت:"یعنی تو دلت می خواهد که شارلوت پیش تو برگردد؟یعنی اگر برگردد اورا به خانه راه می دهی؟"بعد اینقدر لازم نبود که به صورت آن یکی نگاه کند تا بفهمد چه دسته گلی به آب داده،پس به سرعت گفت:"عذر می خواهم .حرفم را پس می گیرم.این حرف به قدری گزنده است که هیچ مردی تحمل آن را ندارد که جواب بدهد."
ریتن میر گفت:"پروردگارا .به خداوندی خدا حق دارم توی صورت تو بکوبم."بعد با لحن حیرت زده و ناباورانه گفت:"آخر چرااو را به خانه راه ندهم؟می شود دلیل انرا بفرمایید؟آقا را باش،یعنی ناسلامتی پزشک است،مگر قرار نیست که دکترها راجع به ساخت و کار غده های بدن آدم همه چیز را از بر باشند؟"
بعد نا گاه ویلبورن صدای خود را شنید که با ناباوری،آرام و حیرت زده حرف میزند...ویلبورن گفت :"چه عرض کنم .پیش خود م گفتم اگر او را به خانه راه ندهی شاید دلت خنک شود." (صفحه 67)
نخلهای وحشی،ویلیام فاکنر