12-20-2012, 08:32 AM
درود و شادباشE303
خوب در این باره من تفسیری ندارم. E530 E01a
یعنی برای تفسیر باید همه ی زندگی چامه سرا را دانست و کمابیش با چامه ها و شعرهای چامه سرا آشنا بود. ولی خوب من بیشتر با سهراب سپهری آشنا هستم . پس احساساتم را می نویسم.
از یك دیدگاه من نیز می لنگم، چون که چامه سرا خانم است و من مرد. نمی گویم که مغزهایمان ناهمسان و متفاوت است بلکه هورمون هایی که در بدن ها دو جنس کار می کند و به هر حال ریخت پیکرها ناهمسان است و چون پای احساسات به میان آمد پس سراسر نمی توانم بگویم كه درست می گویم. با این که روزی یکی دو ساعت می ورزشم (با خواست پروانه از پیشگاه مهربد) ولی برای پیکر من کسی تره هم خورد نمی کند، و من خودم برای در آغوش گرفتند پیکر یک زن شاید خودکشی هم بکنم، ولی گمان کنم تور ما پاره بوده و هیچ ماهی در آن تازگی ها گیر نکرده است. بهر حال فروغ مرده و شاید اکنون پیکر او دیگر خاک شده و شاید چیزی از آن نمانده باشد.
خوب به چامه بپردازیم
نخست فرنام آن، آیه های زمینی این نام درست در روبرو آیه های آسمانی قرار می گیرد. آن سو همه چیز پاک و عالی این سو شیطانی و ناپاک. در دوره ای چامه سرایان از تازی نامه تقلیدهایی داشته اند، برای نمونه دکتر شفیعی کدکنی نیز چامه دارد که چنین آغاز می شود :
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
می توانید آن را با اقرا باسم ربک الذی خلق هم سنجی کنید. که البته ناهمسانی آن بسیار پیداست. آن جا آغازی برای بردگی و بندگی است، این جا آغازی برای دیدن عشق و زیبایی چون رو به آزادی دارد و یا شاید حس و حال آزادی در آن پنهان باشد.
در این جا نیز چامه سرا آغاز این چامه نیز را همان گونه برگزیده است می توان آن را با سوره تکویر
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿۱﴾آنگاه كه خورشید تاریك شود، مقایسه کرد.
ولی این بر پاد آن یکی است در تازی نامه می گوید که این ها پیش درآمد برای قیامت و روز عدل است ولی در این جا فروغ از بی رحم که هنوز شاید ادامه پیدا کند سوگوار و نالان است. افزون بر این در کتاب شناخت محمد، به این آیه استناد شده و در آن گفته شده که این یکی از نشانه بیماری صرع لوب گیجگاهی است که محمد دچار آن بوده است. زیرا که در آن به کسانی که وی را باور نکرده اند تاخته و گفته :
و همسخن شما دیوانه نیست 22 وقطعا آن [فرشته وحى] رادرافق رخشان دیده 23
دکتر سینا درباره این افق رخشان سخن سنگینی گفته است.
بهر حال چون این چامه به نام آیه های زمینی است بنابراین نمی تواند به پاکی و دادگری بپردازد و همان پلیدهای ادامه پیدا می کند در حالی که فریادهای سرگردان و بینوای شاعر راه به جایی نمی برد .
البته با پرش بسیار، چون برای هر خط آن می توان یك دو سه برگی نوشت . ولی من خواستم كه تنها آغازگر آن باشم
خوب در این باره من تفسیری ندارم. E530 E01a
یعنی برای تفسیر باید همه ی زندگی چامه سرا را دانست و کمابیش با چامه ها و شعرهای چامه سرا آشنا بود. ولی خوب من بیشتر با سهراب سپهری آشنا هستم . پس احساساتم را می نویسم.
از یك دیدگاه من نیز می لنگم، چون که چامه سرا خانم است و من مرد. نمی گویم که مغزهایمان ناهمسان و متفاوت است بلکه هورمون هایی که در بدن ها دو جنس کار می کند و به هر حال ریخت پیکرها ناهمسان است و چون پای احساسات به میان آمد پس سراسر نمی توانم بگویم كه درست می گویم. با این که روزی یکی دو ساعت می ورزشم (با خواست پروانه از پیشگاه مهربد) ولی برای پیکر من کسی تره هم خورد نمی کند، و من خودم برای در آغوش گرفتند پیکر یک زن شاید خودکشی هم بکنم، ولی گمان کنم تور ما پاره بوده و هیچ ماهی در آن تازگی ها گیر نکرده است. بهر حال فروغ مرده و شاید اکنون پیکر او دیگر خاک شده و شاید چیزی از آن نمانده باشد.
خوب به چامه بپردازیم
نخست فرنام آن، آیه های زمینی این نام درست در روبرو آیه های آسمانی قرار می گیرد. آن سو همه چیز پاک و عالی این سو شیطانی و ناپاک. در دوره ای چامه سرایان از تازی نامه تقلیدهایی داشته اند، برای نمونه دکتر شفیعی کدکنی نیز چامه دارد که چنین آغاز می شود :
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
می توانید آن را با اقرا باسم ربک الذی خلق هم سنجی کنید. که البته ناهمسانی آن بسیار پیداست. آن جا آغازی برای بردگی و بندگی است، این جا آغازی برای دیدن عشق و زیبایی چون رو به آزادی دارد و یا شاید حس و حال آزادی در آن پنهان باشد.
در این جا نیز چامه سرا آغاز این چامه نیز را همان گونه برگزیده است می توان آن را با سوره تکویر
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿۱﴾آنگاه كه خورشید تاریك شود، مقایسه کرد.
ولی این بر پاد آن یکی است در تازی نامه می گوید که این ها پیش درآمد برای قیامت و روز عدل است ولی در این جا فروغ از بی رحم که هنوز شاید ادامه پیدا کند سوگوار و نالان است. افزون بر این در کتاب شناخت محمد، به این آیه استناد شده و در آن گفته شده که این یکی از نشانه بیماری صرع لوب گیجگاهی است که محمد دچار آن بوده است. زیرا که در آن به کسانی که وی را باور نکرده اند تاخته و گفته :
و همسخن شما دیوانه نیست 22 وقطعا آن [فرشته وحى] رادرافق رخشان دیده 23
دکتر سینا درباره این افق رخشان سخن سنگینی گفته است.
بهر حال چون این چامه به نام آیه های زمینی است بنابراین نمی تواند به پاکی و دادگری بپردازد و همان پلیدهای ادامه پیدا می کند در حالی که فریادهای سرگردان و بینوای شاعر راه به جایی نمی برد .
البته با پرش بسیار، چون برای هر خط آن می توان یك دو سه برگی نوشت . ولی من خواستم كه تنها آغازگر آن باشم