09-23-2012, 01:50 AM
بخشی از مقاله خلقیات ما ایرانیان از جمالزاده
صفات پسندیدهء ایرانیان
...
در اینصورت اگر بحق یا ناحق معایبی برای ما میشمردند نباید یاد برآشفته و متألم باشیم.ما باید فکر کنیم که تمام بیگانگانی که با ما ایرانیان رفتوآمد و سروکار و نشست و برخاست و آشنائی پیدا کردهاند تقریبا همه بالاتفاق و یکزبان گفته و نوشتهاند که ما ایرانیان مردمی بااستعداد و تمدنمنش و خونگرم و باعاطفه هستیم و در معاشرت با دیگران دارای خاصیتهای ممتاز بسیار مطلوب و دلپسندی هستیم که عموما ستودهاند و رویهمرفته ما را کاملا«مدنی»دانستهاند و ما را تیزهوش و سریع الانتقال و حاضرجواب و خوشمشرب و خوشمزه و خوشزبان و خوشسلیقه و باذوق و خوشصحبت و خوشمعاشرت شناختهاند و تقریبا همه بدون استثناء تصدیق نمودهاند که ایرانی آدمی است بلندنظر و مبادی آداب و مهماننواز و دست و دلباز و عموما آبرومند که با سیلی صورت خود را گلگون نگاه میدارد و خلاصه آنکه مردم ایران را با قابلیت و استعداد و صاحب لیاقت میدانند و سرباز ایرانی را از لحاظ قناعت و باندک راضی بودن و بقبول سختی و مشقت و حتی بشجاعت و ازخودگذشتگی میستایند و روستائیان ایرانی را یعنی اکثریت کامل ساکنین آب و خاک این کشور را زحمتکش و قانع و وفاپرور و خوشباطن و باایمان و اهل رضا و توکل میدانند.
دانشجویان ما در مدارس فرنگستان عموما بالاتر از حد متوسط هستند و حتی عدهء نسبة قابل توجهی از آنها از جمله دانشجویان ممتاز بحساب میآیند و هزار و چهار صد سال پیش در حق ما گفتهاند که«اگر علم در ثریا باشمردمی از مردم پارس برآن دست خواهند یافت».
و استقبالی که مردم ایران و بخصوص روستائیان از«سپاه دانش» کردند بخوبی علاقه و عشق ایرانیان را بعلم و دانش میرساند.همین اواخر در یکی از روزنامههای ایران میخواندم که یک نفر رعیت آخوند کوری را برای درس دادن به بچههایش اجیر نموده است و میگفته است که گرچه ما خود قدرت و استطاعت نداریم که گوشت بخوریم و این آخوند از ما گوشت تقاضا میکند و از هرکجا شده است برای او گوشت تهیه میکنیم که حتی المقدور بماند و بچههای من بیمعلم و بیدرس نمانند.
آیا همین بیگانگان بصد زبان از سلیقهء ایرانیان بتحسین و تمجید سخن نزدهاند.آیا در کتاب نمیخونیم که«حقا که ایرانیها طبع شاعرانه دارند.از سردر خانه و پردهء اطاق و آئینهء خلوتشان گرفته تا شانهء ریش و طاس حمام و تختهء بازی و سفره نان و فرش زیر پایشان و حتی قاشق آش و شربتشان هریک آیت و نمونه است از ذوق و شوق این مردم یک لاقبا که با شکم گرسنه و جیب خالی تکیه بر اریکه استغنا زده قدم را از کنگرهء عرش پائینتر نمیگذارند و سلطنت را در پاکبازی و سبکباری دیده پشمین- کلاه خویش را بصد تاج خسروی نمیفروشند.»
پروفسور براون که ایران و ایرانی را بهتر از هرکس میشناخت گفته است که در همین زمانهای اخیر ایرانیان در دو مورد چنان شجاعت و فداکاری و ایمان و جاننثاری از خود بمنصهء ظهور رسانیدند که کاملا زنده بودن و حقجوئی و جوانمردی آنها را باثبات رسانید یکی در موقع ظهور باب1و دیگری در موقع انقلاب مشروطیت.
تمام مورخین طرز رفتار و بزرگواری اولین پادشاهان ایران را با دشمنان مغلوب و منکوب خود ستوده و میستایند و حتی دشمنان ما یکی از ارکان اساسی تربیت ایرانیان قدیم را راستگوئی و احترام براستی شمردهاند و ادبیات فارسی ما که هزار سال عمر دارد یکی از شامخترین کاخهای معنوی دنیا بحساب میآید که هرروز قدر و مقام آن بهتر و بیشتر روشن میشود.
در بیست و چند قرن پیش از این یونانیان دشمن خونی ما ایرانیان بودند و با وجود این مورخ بزرگ آنها هرودوت که او را ابو المورخین خواندهاند بیست و چهار قرن پیش در حق ایرانیان چنین گفته است:
«ایرانی مجاز نیست از چیزی که عملش قبیح و غیر مجاز باشد سخن براند و در نظر آنها هیچ چیز شرمانگیزتر از دروغ گفتن نیست و از دروغ گذشته قرض کردن هم در نزد آنها بغایت زشت و مکروه است و (1)حکیم و دانشمند بسیار معروف فرانسوی ارنست رونان در کتاب پرارج خود«حواریون»شهامت و از جانگذشتگی هواداران سید علی محمد باب را در موقعی که بامر ناصر الدین شاه آنها را بقتل میرسانیدند با ایمان و رشادت فوق العادهء هواداران حضرت مسیح در آغاز ظهور مسیحیت مقایسه نموده است.
برای این زشتی علتی که بیان میکنند این است که میگویند آدم مقروض گاهی مجبور میشود دروغ بگوید».
صفات پسندیدهء ایرانیان
...
در اینصورت اگر بحق یا ناحق معایبی برای ما میشمردند نباید یاد برآشفته و متألم باشیم.ما باید فکر کنیم که تمام بیگانگانی که با ما ایرانیان رفتوآمد و سروکار و نشست و برخاست و آشنائی پیدا کردهاند تقریبا همه بالاتفاق و یکزبان گفته و نوشتهاند که ما ایرانیان مردمی بااستعداد و تمدنمنش و خونگرم و باعاطفه هستیم و در معاشرت با دیگران دارای خاصیتهای ممتاز بسیار مطلوب و دلپسندی هستیم که عموما ستودهاند و رویهمرفته ما را کاملا«مدنی»دانستهاند و ما را تیزهوش و سریع الانتقال و حاضرجواب و خوشمشرب و خوشمزه و خوشزبان و خوشسلیقه و باذوق و خوشصحبت و خوشمعاشرت شناختهاند و تقریبا همه بدون استثناء تصدیق نمودهاند که ایرانی آدمی است بلندنظر و مبادی آداب و مهماننواز و دست و دلباز و عموما آبرومند که با سیلی صورت خود را گلگون نگاه میدارد و خلاصه آنکه مردم ایران را با قابلیت و استعداد و صاحب لیاقت میدانند و سرباز ایرانی را از لحاظ قناعت و باندک راضی بودن و بقبول سختی و مشقت و حتی بشجاعت و ازخودگذشتگی میستایند و روستائیان ایرانی را یعنی اکثریت کامل ساکنین آب و خاک این کشور را زحمتکش و قانع و وفاپرور و خوشباطن و باایمان و اهل رضا و توکل میدانند.
دانشجویان ما در مدارس فرنگستان عموما بالاتر از حد متوسط هستند و حتی عدهء نسبة قابل توجهی از آنها از جمله دانشجویان ممتاز بحساب میآیند و هزار و چهار صد سال پیش در حق ما گفتهاند که«اگر علم در ثریا باشمردمی از مردم پارس برآن دست خواهند یافت».
و استقبالی که مردم ایران و بخصوص روستائیان از«سپاه دانش» کردند بخوبی علاقه و عشق ایرانیان را بعلم و دانش میرساند.همین اواخر در یکی از روزنامههای ایران میخواندم که یک نفر رعیت آخوند کوری را برای درس دادن به بچههایش اجیر نموده است و میگفته است که گرچه ما خود قدرت و استطاعت نداریم که گوشت بخوریم و این آخوند از ما گوشت تقاضا میکند و از هرکجا شده است برای او گوشت تهیه میکنیم که حتی المقدور بماند و بچههای من بیمعلم و بیدرس نمانند.
آیا همین بیگانگان بصد زبان از سلیقهء ایرانیان بتحسین و تمجید سخن نزدهاند.آیا در کتاب نمیخونیم که«حقا که ایرانیها طبع شاعرانه دارند.از سردر خانه و پردهء اطاق و آئینهء خلوتشان گرفته تا شانهء ریش و طاس حمام و تختهء بازی و سفره نان و فرش زیر پایشان و حتی قاشق آش و شربتشان هریک آیت و نمونه است از ذوق و شوق این مردم یک لاقبا که با شکم گرسنه و جیب خالی تکیه بر اریکه استغنا زده قدم را از کنگرهء عرش پائینتر نمیگذارند و سلطنت را در پاکبازی و سبکباری دیده پشمین- کلاه خویش را بصد تاج خسروی نمیفروشند.»
پروفسور براون که ایران و ایرانی را بهتر از هرکس میشناخت گفته است که در همین زمانهای اخیر ایرانیان در دو مورد چنان شجاعت و فداکاری و ایمان و جاننثاری از خود بمنصهء ظهور رسانیدند که کاملا زنده بودن و حقجوئی و جوانمردی آنها را باثبات رسانید یکی در موقع ظهور باب1و دیگری در موقع انقلاب مشروطیت.
تمام مورخین طرز رفتار و بزرگواری اولین پادشاهان ایران را با دشمنان مغلوب و منکوب خود ستوده و میستایند و حتی دشمنان ما یکی از ارکان اساسی تربیت ایرانیان قدیم را راستگوئی و احترام براستی شمردهاند و ادبیات فارسی ما که هزار سال عمر دارد یکی از شامخترین کاخهای معنوی دنیا بحساب میآید که هرروز قدر و مقام آن بهتر و بیشتر روشن میشود.
در بیست و چند قرن پیش از این یونانیان دشمن خونی ما ایرانیان بودند و با وجود این مورخ بزرگ آنها هرودوت که او را ابو المورخین خواندهاند بیست و چهار قرن پیش در حق ایرانیان چنین گفته است:
«ایرانی مجاز نیست از چیزی که عملش قبیح و غیر مجاز باشد سخن براند و در نظر آنها هیچ چیز شرمانگیزتر از دروغ گفتن نیست و از دروغ گذشته قرض کردن هم در نزد آنها بغایت زشت و مکروه است و (1)حکیم و دانشمند بسیار معروف فرانسوی ارنست رونان در کتاب پرارج خود«حواریون»شهامت و از جانگذشتگی هواداران سید علی محمد باب را در موقعی که بامر ناصر الدین شاه آنها را بقتل میرسانیدند با ایمان و رشادت فوق العادهء هواداران حضرت مسیح در آغاز ظهور مسیحیت مقایسه نموده است.
برای این زشتی علتی که بیان میکنند این است که میگویند آدم مقروض گاهی مجبور میشود دروغ بگوید».
Qui Tacet Consentire