09-18-2012, 11:54 PM
Ouroboros نوشته: شاید چون آنها ناچار بودهاند با هزار برابر کنترلی که به من و شما روا میرود سر بکنند و بر دشواریهایی به مراتب درجات برجستهتر فائق آیند؟ شاید چون مذهب و قانون و خانواده و جامعه چند صد سال است بطور سیستماتیک از فکر کردن زنان جلوگیری کرده؟ شاید چون فرهنگ حاکم زنان اهل اندیشه را «زشت» و «غیرسکسی» و اینها برچسب میزند و مایهی گیسخند میداند؟
Ouroboros نوشته: زیستشناسی روز میگوید چنین تفکیکی نه در آخر شدنیست نه لازم. چه ژنتیکی باشد و چه فرهنگی، هر دو به یک اندازه قابل/غیرقابل تغییر هستند. همین اثربخشی محیط هم خارج از حوزهی اختیار خود شخص است، و در دورهای از زندگی پدید میآید که او کمترین حق انتخاب را دارد. اگر به موقع بنجبیم و این فرهنگی که در آن به دختر از بدو تولد عروسک میدهند و به پسر تفنگ را منقرض بکنیم شاید در یکی دو نسل با دخترانی همپای پسران علاقهمند به موضوعات علمی روبرو بشویم. وانگهی ما نمیدانیم، و کل ماجرا هم همینست، زیرا هیچ روش دیگری بجز مردسالاری(در بعضی کشورها زیر قلاده، در بسیاری دیگر افسارگسیخته)در این مورد آزمایش نشده که دوستان اینچنین نتیجهگیریهایی کردهاند...
امیر جان ما با دادههای که در دست داریم حق داریم برای زندگی خودمان و رویکردهای گوناگونی که در برابر دختر و پسر میگیریم نتیجهگیری و فرجامیابی کنیم.
درباره ریشهیابی اینها هم که با دقت هر چه بیشتر هر جا که نیاز بود گفتیم اینها نادانشیک و مرزمند و آروینیک و شخصی هستند و نباید به آنها تکیه آنچنانی کرد.
روی هم رفته اگر ما این سخنان را نزنیم و این پرسمانها را به خودآگاهی دختر و پسر نکشانیم، اگر براستی دشواری
راهکارپذیر باشد هم راهکار آن یافت نخواهد شد. جدای آن رویکرد دیگری من نمیدانم بجز گفتمان و بحث پیرامون این دگرسانیها.
من سخنان شما درباره مردسالاری را هم بیخود میدانم و خودش در زمینه یکی از تئوریهای توطئه نما میرود! اینکه مردان از چند ده هزار سال
پیش با توطئهچینی و patriarchy توانستهاند زنها را در بند کرده و نمیدانم آنها را به بردگی جنسی و .. بکشانند همگی سخنانی کودکانه هستند.
زمانیکه به تاریخ مینگریم و یا به شرایط کار و زندگی در هزارههای پیشین میرویم، میبینیم که مردها اگر نه بدبختتر از زنها، که به همان اندازه
زندگی ندارانه و سختی را میگذراندهاند. امروز زمانیکه ما واژه «کار» را به زبان میاوریم، یک میز و لپتاپ و نمیدانم دفتر و شرکت و اینها به
ذهن میاید، ولی هزار سال پیش کار چیزی بیشتر از کار کردن در سنگ معدن و ماهیگیری و شخم زدن و درو کردن و شکار رفتن و اینها
نبوده، و من درنمیابم شما چگونه از روی این کارها و این رنجی که مردها در این هزارهها کشیدهاند میگویید که مردسالاری بوده!
آری گاه و بیشتر زمانها یک پادشاه و اربابی هم آنجا بوده و گاه بسیار کمتر شهبانویی هم آن بالا مینشسته - در ایران اسپاگتی را شکر این شهبانو را سند شده
داریم - و اینها از دسترنج دیگران خورده و بهرهکشی میکردهاند. این چه پیوندی به 99.9999% مردان دارد که بایستی کار رنج آور را انجام داده و در جنگها
پیشگام شده و برای زن و بچه فداکاری میکردند؟ نقش زنان را اگر نیک بنگریم میبنییم که بسیار سادهتر بوده و هرگز این اندازه مانند مردان با جان خود هم بازی نمیکردهاند.
در اینباره اینجا پیشتر نوشته بودم: آیا زنان براستی میخواستند بیرون رفته و کار کنند؟
اکنون شما یکراست آمده و میگویید ما مردها سلطهجو و بهرهکش و نمیدانم چی و چی هستیم! همه اینها به کنار، کدامیک از ما در زندگی هیچکدام این کارهایی که
شما میگویید را اصلا کرده!؟
من به یاد نمیاورم نه به کسی تجاوز کرده باشم، نه سلطهجویی کرده باشم و نه حق بانویی را
خورده باشم! ساختار همبودی که در آن زندگی میکنم هم براستی اینها را ندارد و زن و مرد حقوقی
یکسان و برابر در برابر قانون دارند، ولی همانند هم و در یکسو دستکم امروز در تکاپو و کنشورزی نیستند.
از سوی دیگر، اگر این همه کردار گذشتگان در رفتار امروز این اندازه مهند است، چرا پس به ژنتیک و "میهنپرستی" و
اینها که میرسد باید همه اینها را فراموشیده و بشویم آدمهایی نو که باید از نو همه چیز را بیاغازند؟ ولی به جامعه و رفتار
دختر و پسر که میرسد آنچه نیاکان ما ده هزار سال پیش گویا میکردهاند میشود یک چوب که هی توی سر ما بزنند؟
پس روی هم رفته:
1. چیزی بنام patriarchy و مردسالاری نداشته و نداریم.
2. زنان امروز غربی (نه همه ایرانیها) به اندازه بسنده و بیشتر آزادی دارند؛ کوشش ما کشاندن این نکته به خودآگاهی زنان و پیریزی کردن نُرم و هنجارهای
نوینی است که زنان بجای سوء استفاده از زیباییهای جنسی و ناز کردن و بخور و بخواب و .. به دانش و خردگرایی روی آورده و رویکرد خود در زندگی را بدگرانند.
3. ما اینجا ریشهیابی و فرجامیابی هم از زن و مرد نکردیم، تنها دشواریها را نِماردیم (اشاره کردیم).
اینکه اینها ریشه فرگشتیک دارد، همبودین دارد یا چه بدید من تا زمانیکه راهکارپذیر باشد مِهند (مهم) نیست.
2. زنان امروز غربی (نه همه ایرانیها) به اندازه بسنده و بیشتر آزادی دارند؛ کوشش ما کشاندن این نکته به خودآگاهی زنان و پیریزی کردن نُرم و هنجارهای
نوینی است که زنان بجای سوء استفاده از زیباییهای جنسی و ناز کردن و بخور و بخواب و .. به دانش و خردگرایی روی آورده و رویکرد خود در زندگی را بدگرانند.
3. ما اینجا ریشهیابی و فرجامیابی هم از زن و مرد نکردیم، تنها دشواریها را نِماردیم (اشاره کردیم).
اینکه اینها ریشه فرگشتیک دارد، همبودین دارد یا چه بدید من تا زمانیکه راهکارپذیر باشد مِهند (مهم) نیست.
Ouroboros نوشته: یک چیزی که مرا شگفتزده کرده اینست که برخی دوستان مرتبا به «حقوق برابر» برای زنان تاکید میکنند انگار که این اهمیتی خواهد داشت. همین حالا در ایران جایگاه و حقوق زنان چند برابر چیزیست که در قانون برای آنها مشخص شده، اصلا قانون چه اهمیتی دارد؟ «مهربد» میگوید برابری قانونی مهم است، اما تبعیضها و ستمها و تحقیرهای اجتماعی باقی بمانند! هرگز تصور نمیکرد چنین حرفهایی را از دهان چنین آدمی بخوانم!
این هم چیز شگفتانگیزی ندارد. قانون بمانند همان سنجه و متری میماند که در موزه نگه داشته و از روی آن دیگر چیزها را اندازه میگیریم:
در چشم قانون همه باید یکسان و برابر باشند تا هر کس بتواند خود را با قانون سازگاری بدهد. اگرنه اگر قانون هم بخواهد با دیگران
کم و زیاد شود مانند متری خواهد بود که هنگام اندازهگیری کوتاه و بلند میشود! در این ریخت همه کارکرد خود که سنجش باشد را دیگر از دست داده.
Ouroboros نوشته: «مهربد» میگوید برابری قانونی مهم است، اما تبعیضها و ستمها و تحقیرهای اجتماعی باقی بمانند
اینهم که خوب کمی تا اندکی سفسته سخن چسباندن است من در زندگی شخصی میگویم که باید رویکرد پسران در برابر دختر و پسر تا زمانیکه
مانند امروز رفتار میکنند دگرش داشته باشد تا دچار سرخوردگی و آزردگی نشوند. زمانیکه دخترهای امروزی بجای خردگرایی و دانش بدنبال fashion و کفش
خریدن هستند، روشنه که کسی که بخواهد از راه دانش و .. خود را به ایشان نزدیک کند سرخورده خواهد شد. پس باید این واقعیتها را دانسته و رویکرد عملی خود در برابر ایشان را در زندگی بدگراند.
از سوی دیگر، آماج ما میتواند نزدیک کردن هر چه بیشتر رفتار دختر و پسر به هم باشد - چیزیکه من هم خواهانشم. پس در اینجا هم باید به دخترها دریاباند و
فهماند که رفتار کنونیاشان پذیرفتنی نیست و ناز و غمزه آمدن و کفش خریدن و اینها چیزهایی cute و ناز نیستند. اگر میخواهند احترام ما را داشته باشند،
باید همانگونه که ما کار میکنیم و در راستای گسترش خردگرایی و دانش میکوشیم کار کنند، اگر نه احترام ارزان بدست نمیاید و من یکی هرگز به چنین جنسی با این رفتار احترام نخواهم گذاشت.
این دو میشوند دو رویکرد که در راستای هم پیش میروند. زمانیکه دخترها دست از این بازیها برداشتند و نقش درست و اخلاقی در همبود یافتند، آنگاه
خود به خود این تحقیرهایی که میگویید هم برداشته میشوند. اگر نه تحقیر و خوار کردن هم گاه کارکرد دارد و بسته به جایگاه میتواند خواستنی و خوب باشد.
ستم هم که از دید قانون بیشتر میرود و چنانکه بالا گفتیم، با قانون برابر ستمی به زنان نمیرود. ستم دیگری هم به ذهن من نمیاید.
.Unexpected places give you unexpected returns