09-09-2012, 10:48 PM
Ouroboros نوشته: فروید خواب را زبان تکلم ناخودآگاه تلقی میکرده نه من! حال اگر منکر نقش خواب در این رابطه بشوید، به بخشی بسیار مهم و اساسی از نظریهی او خدشه وارد میشود. همچنین بخش بزرگی از کار درمانی او نیز بیاعتبار خواهد شد، چراکه مبتنی بر تفسیر خواب بوده(او از این طریق به «درمان» بیماران میپرداخته).آری درست است؛ ولی چه ارتباطی به پرسش من دارد؟ گفتم که در برخی از درمانها ممکن است او در تفسیر رفتارهای ناخودآگاه در خواب اشتباه کرده باشد و چه بسا برخی از درمان هایش به شکست خورده باشند. ولی این دلیلی بر اشتباه بودن نگرشش مبنی بر نقش خواب در نمایش رفتارهای ناخودآگاه نمی باشد. چرا شما علاقه مندید موضوع را تنها سیاه یا سفید ببینید؟!
Ouroboros نوشته: اینکه ناخودآگاه به راستی وجود دارد یا نه، آنچناکه فروید میگفته هست یا نه، اگر هست آیا به راستی نقشی چنان برجسته در رفتار آدمی دارد یا نه مانده تا اثبات بشودآه...!
شما در وجود خودِ ناخودآگاه هم مشکل دارید؟!
البته مقصود من از واژه ناخودآگاه که با مقصود موردنظرِ فروید نزدیک است چنین می باشد:
نقل قول:تعریف من از این واژه: هر پدیده و فرایند غیر ارادی و یا ناآگاهانه در وجود آدمی. همچون کارکرد ماهیچه قلب،رویا دیدن.
Ouroboros نوشته: ولی مفهوم دانش تعریف شده است، توسط محدودیتهای طبیعی و عینی واقعا موجود نه گفتمانهای هیجانانگیز آکادمیک. بر ماست که اگر قصد طرح نظریههای علمی داریم، تحت آن تعاریف و استاندهها باشیم.چشم به راه چنین پاسخی بودم، که خودتان هم بدان اذعان نمودید!:e057:
محدودیت های طبیعی و عینی چگونه برایتان حاصل شده اند؟! خلاف این است که بر اساس ادراکات خود از جهان پیرامونتان و سپس سنجش خرد(شناسایی حقایق) برایتان حاصل گشته اند؟ آیا تمام این ادراکات را حقایقی مسلم و ثابت می دانید؟ اگر این ادراکات برای برخی افراد متفاوت بود، چه باید کرد؟
با این نگرش شما، پس اگر مفهوم دانش ثابت و تعریف شده(؟!) است، نمی باید در نظریه ها و حتی اثبات های دانشیک هم شک برد و آنها را رد کرد؛ زیرا متدولوژی سود برده شده برای آنها همواره ثابت و محدود می باشد! لطفا دقت فرمایید که آنچه شما در یک پژوهش با آزمایش های گوناگون،چند باره و شرایط کنترل شده آزمایشگاهی انجام می دهید در اساس مهم نیست! بلکه آنچه شما به عنوان پژوهشگر از تحلیل و بررسی آن آزمایش ها ادراک می کنید، مهم می باشد.برای همین برخی در یک پژوهش تنها به ده نمونه آزمایشی بسنده می کنند و برخی دیگر به صد نمونه. برخی کلا نسبت به روانکاوی ناباورند(مانند شما) و برخی (همچون من) برای آن اعتباری نسبی درنظر می گیرند.
از این رو، به خاطر اینکه بیشتر ادراکات ما دارای اعتباری نسبی می باشند؛ من باورمندم که در ابتدا باید برای ''دانش'' مفهومی فلسفی از لحاظ نوع و کیفیت ادراکات خود از جهان هستی، به شکلی بنیادین و ریشه ای درنظر بگیریم.
امیدوارم توانسته باشم مقصودم را به شما برسانم/
Ouroboros نوشته: خیر روش آزمایش و تعداد اشخاص تحت آزمایش و ... هم آمده، میگویم نمیخوانید همینست دیگر. بعضی آزمایشات کور هستند، اما بسیار محدود، بعضی دیگر گسترده هستند اما نتیجه به آزمایش ربطی ندارد، بعضی دیگر گروههای کنترل شده مورد آزمایش قرار نگرفتهاند و غیره.محتوا و مواردی که در پست قبلیتان نوشته بودید؛ به گونه ای بودند که برای اظهار نظر در مورد آنها لازم است به طور دایم و کامل به عنوان ناظر در انجام پژوهش ها حضور داشته باشید؛ نه اینکه از روی چند خط خلاصه ی نتایج در مورد آنها قضاوت کنید.
حال اگر شما اصرار دارید من خودم آن صفحه را نخوانده به شما معرفی کرده ام؛ دیگر جای سخنی
نمی ماند!
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...