09-03-2012, 10:15 PM
Ouroboros نوشته: فروید حتی از تعریف کردن آنچه نرم است پرهیز میکرد...؟!
Ouroboros نوشته: یک نمونهی خاص محوریت فالوس در شکلگیری شخصیت جنسی انسان است، که فروید از آن برای «تعریف کردن» زن و مرد استفاده میکند، حال آنکه دلیلی برای آن ارائه نمیدهد و میکوشد(مثل همیشه)با رجوع به خود گزاره و رودهدرازی آنرا اثبات بکند، تحت هیچ شرایطی نمیتوان این ادعا را اثبات یا ابطال کرد، و امروز میدانیم که نقش نرینگی در شکلگیری شخصیت انسان اگرنه لاوجود، بسیار ناچیز و یکسره وابسته به شرایط فرهنگیست که شخص در آن بار آمده.در این نمونه که اشاره کردید، به دلیل آنکه به جستارِ مورد نگرم چندان پیوندی نداشته؛مطالعه ای نداشته ام و از این رو نمی توانم نگری ابراز کنم.
Ouroboros نوشته: مثال دیگر وابستگی بنیادین روشمندی فروید به پدیدههایی همچون خواب و تداعی آزاد است، که قابل اندازهگیری و محاسبه و حتی تعریف استانداردی مشخص برای بکارگیری در درمان نیستند.اما فروید برخلاف یونگ چندان وابسته به پدیده خواب در تحلیل هایش نبود.بر چه اساس این سخن را بیان نمودید؟
ضمن اینکه دانش فروید هم بر اساس زمان خودش و تمدن بشر در آن زمان بود. فراموش نکنید که او از پیشگامان روان شناسی بوده است و اگر در تداعی آزاد اندازه گیری دقیقی نبوده و یا تعریف استانداردی درنظر گرفته نشده بوده هم دقیقا به خاطر طبیعت تکامل دانش می باشد و این را ما در سایر شاخه های دانش همچون فیزیک و زیست شناسی هم شاهد بوده ایم.از این رو به باور من، کار فروید هم در نوع خودش دارای اعتباری نسبی و منحصر به خود می باشد.
Ouroboros نوشته: انتقاد بزرگ دیگری که به فروید وارد است منحصر بودن گروه بیمارانیست که او در نوشتهها و مطالعات خود مورد برسی قرار داد، که از نظر شمار، پراکندگی ژنتیکی-نژادی و حتی فرهنگی(اشخاص طبقهی بالای اروپای قرن بیستم)با معیارهای ِ امروز علم برای اثبات سودمندی یک داروی سردرد کافی نخواهد بود، اما او از آنها برای تعریف چگونگی روان انسان، و بعد تعمیم این تعاریف به کل بشریت سود میجست.من تا به حال به این مورد، به شدتی که شما به آن ایراد می گیرید دقت نکرده ام!
مهر بورزید و در جستار ضمیرناخودآگاه، اگر چنین ایرادی را به فروید وارد می دانید؛بن مایه هایی مناسب برای بررسی بیشتر ارایه دهید.
Ouroboros نوشته: ایراد دیگر کار او استفادهی مکرر و بازگشت ِ مداوم به سفسطهی «اثبات از طریق خود گزاره» و رجوع به مرجع بود، برای اثبات ادعایی مثلا مبنی بر «مازوخیسم منتج از سادیسم ِ فاقد قربانیست» شما باید چیزی فراتر از چند مثال کلینیکی بزنید، و دست آخر شاهد بیاورید که چون فلان بیمار و بهمان بیمار ِ سادیست دست آخر فانتزیها و علایق مازوخیستی هم ارائه دادند، ادعای من خودبخود اثبات میشود. در این صد سال هم نه فقط مدارک و اسنادی جدید برای پشتیبانی از این ادعاهای ثقیل ارائه نشده، هر روز دیگر روشهای درمانی مبتنی بر متدولوژی دانشیک پیشرفت کرده و خرافههای فرویدی را به عقب رانده.در این مورد هم آشنایی چندانی ندارم و ناگزیر نمی توانم نگری ابراز کنم. اگر سخن شما صحیح باشد؛پس در این مورد درست می فرمایید.
Ouroboros نوشته: ملاحظه میفرمایید که وقتی از روشمندی دانشیک و تفکر عقلانی فاصله بگیریم، احتمال سقوط در ورطهی خرافه و جهل چه مایه بالا میرود.متحیرم از نقل قولی که از کتاب یونگ آوردید.من پیرامون تعبیر رویاهای او به دلیل تعبیر سمبل های رویاها بدون فرنودهای مناسب نقد اساسی داشتم؛ ولی این دیگر چیزی نیست که بتوان ساده از کنارش گذشت! شوربختانه هر چه تلاش کردم به آن کتاب دسترسی پیدا کنم؛موفق نشدم و برای خود مطالعه کامل آن را لازم می دانم. آیا شما می توانید برای یافتن ترجمه احتمالی آن، و در غیر این صورت انگلیسی آن؛ مرا یاری رسانید؟
Ouroboros نوشته: خود فروید هم پیرامون بسیاری ادعاهای کلیدی خود در اشتباه بوده ارجمند.پیشنهاد می کنم درباره فروید، گفتگو را در جهت جستارِ ضمیرناخودآگاه و نگرش هایش پیرامون آن ادامه دهیم.
Ouroboros نوشته: کلا روانکاوی هیچ ارزش درمانی ندارد.از شما تعجب می کنم که چطور از واژه گانی حساس مثل ''کلا'' و ''هیچ'' در اینجا استفاده می نمایید!
روانکاوی هر اندازه که تا به حال به درمان روانی بسیاری از افراد یاری رسانده؛ دارای ارزش می باشد و قطعا دشواری ها و ضعف هایی هم در آن دیده می شود.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...