11-12-2010, 06:49 PM
نقل ویکیپدیا چنین است:
نوشته: این ادعا که ذو القرنین کورش است، توسط "برخی از مسلمانان" (یعنی، نه همهیِ آنان؛ آنهم (اگر اشتباه نکنم) تقریباً همهی این افراد متعلق به قرن بیستم به بعد هستند) پیشنهاد شده است. این موضعگیری جدید (و تقریباً اقلیتی) هم، اگر اشتباه نکنم، بیشتر انگیزهی تئولوژیک دارد تا حقیقتیابی و تاریخپژوهی.
خیلی ضایع است برای یک اسلامگرای قرن بیستم بیاید بگوید اسکندر، بر طبق گواهی قرآن، موحد و پیامبرگونه بوده است. اینها از روی شرمندگیشان است. عدّهای از همین مسلمانان هم هستند که میگویند، عایشه، موقع نخستین جماع پیامبر اسلام با وی، سیساله بوده، سهتا هم لیسانس داشته است و ...
همانطور که در نقل قبلی که نقلقول کردم آمده، قرآنپژوهان غربی از یک طرف، و شرقشناسان از طرف دیگر، و در کنار این دو، تقریباً تمام مفسّران کلاسیک و معتبر اسلام -- هر سه دسته -- مستقلاً، ذو القرنین را همان اسکندر مقدونی دانستهاند.
در اثر رمان اسکندر هم همین داستاهای ذوالقرنین عیناً و بهشکل بسیار نزدیکی با قصههای قرآنی (مانندِ رفتن اسکندر اسطورهای به مکانهای طلوع و غروب خورشید و جوج و مأجوج ...) از پیش وجود داشتهاند.
حال، ما همهی این شواهد را ول کنیم بیاییم کورش را زورکی بچسبانیم به ذو القرنین؟!
در ضمن، من هیچگاه نگفتم هرچه که اسلامگرایان گفتهاند، تماماً بیخودند. به نظرم، سخنانم واضح بودند.
For example, it is sometimes suggested by Muslim writers
that Dhul-Qarnayn could be Cyrus the Great (600-530 BC) or an
ancient Yemenite king
that Dhul-Qarnayn could be Cyrus the Great (600-530 BC) or an
ancient Yemenite king
نوشته: این ادعا که ذو القرنین کورش است، توسط "برخی از مسلمانان" (یعنی، نه همهیِ آنان؛ آنهم (اگر اشتباه نکنم) تقریباً همهی این افراد متعلق به قرن بیستم به بعد هستند) پیشنهاد شده است. این موضعگیری جدید (و تقریباً اقلیتی) هم، اگر اشتباه نکنم، بیشتر انگیزهی تئولوژیک دارد تا حقیقتیابی و تاریخپژوهی.
خیلی ضایع است برای یک اسلامگرای قرن بیستم بیاید بگوید اسکندر، بر طبق گواهی قرآن، موحد و پیامبرگونه بوده است. اینها از روی شرمندگیشان است. عدّهای از همین مسلمانان هم هستند که میگویند، عایشه، موقع نخستین جماع پیامبر اسلام با وی، سیساله بوده، سهتا هم لیسانس داشته است و ...
همانطور که در نقل قبلی که نقلقول کردم آمده، قرآنپژوهان غربی از یک طرف، و شرقشناسان از طرف دیگر، و در کنار این دو، تقریباً تمام مفسّران کلاسیک و معتبر اسلام -- هر سه دسته -- مستقلاً، ذو القرنین را همان اسکندر مقدونی دانستهاند.
در اثر رمان اسکندر هم همین داستاهای ذوالقرنین عیناً و بهشکل بسیار نزدیکی با قصههای قرآنی (مانندِ رفتن اسکندر اسطورهای به مکانهای طلوع و غروب خورشید و جوج و مأجوج ...) از پیش وجود داشتهاند.
حال، ما همهی این شواهد را ول کنیم بیاییم کورش را زورکی بچسبانیم به ذو القرنین؟!
در ضمن، من هیچگاه نگفتم هرچه که اسلامگرایان گفتهاند، تماماً بیخودند. به نظرم، سخنانم واضح بودند.
[INDENT]آنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
[/INDENT]وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جوینده
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)