07-02-2017, 05:14 PM
درود
افرین به این حافظ که هنوز یوزر و پسورد سایت تو خاطرم موند
عجب روزگاری بود اینجا
افرین به این حافظ که هنوز یوزر و پسورد سایت تو خاطرم موند
عجب روزگاری بود اینجا
Mehrbod نوشته: درسته, و نکته نیز بدرستی همین است که ۱۰۰ میلیارد یاختهی مغزی اگر هر کدام راه خودشان را بروند چنانکه گفتید
مغز از هم میپاشد, ولی در سوی دیگر میبینیم که سرنوشت همهی این یاختهها در دست خودآگاهیِ مغز
میباشد و این مغز گاه میرود سیگار میکشد, الکل مینوشد و گهگاه مواد هم میزند و سرانجام
هم افسردگی میگیرد و یکباره خودکشی میکند و ۱۰۰ میلیارد یاخته را با خود روانهی نیستی.
از آنجاییکه یاختهها "خودآگاهی" ندارند این را میتوان پذیرفت, ولی همین روند زمانیکه
از سوی جامعه روی آدمهای «خودآگاه» پیاده میشود, داستان دورنمای دیگری پیدا میکند ...
Mehrbod نوشته: از دیدن دوبارهی شما شاد شدم!درود مهربد گرامی. من نیز از اینکه همچنان شما را اینجا میبینم، شادم.
sonixax نوشته: خودآگاهی چیزی نیست جز نتیجه واکنشهای شیمیایی همان یاخته ها.
در شکل کلان تر خودآگاهی جامعه هم چیزی نیست جز مجموع رفتار تک به تک اعضای آن جامعه.
اگر بیشتر یاخته های مغزی معیوب باشند طرف یا مشنگ است، یا مرضی چیزی دارد!
همین طور اگر اکثریت اوشگول باشند کشور میشود یکی از همین بلاد عقب مانده ای که میشناسید! اگر اکثریت اوشگول نباشند یا دست کم اداره امور دست اوشگولها نباشد کشور میشود آمریکا و آلمان و فرانسه و ...
بله قطعن آن وسط شماری انسان نخبه و باهوش و نابغه هم هستند که نهایتن جامعه را ترک میکنند و به جوامع بهتر و برتر مهاجرت میکنند! یاخته های سالمِ بیچاره ولی این شانس و موقعیت را ندارند.
پس همان طور که در مغز اکثریت یاخته ها مشخص کننده میزان هوش و سلامت و ... فرد هستند در یک جامعه هم دقیقن همین طور است.
اما!
تک به تک اعضای جامعه باید در تصمیم گیریهای جمعی مشارکت داشته باشند تا نظر اکثریت اعمال شود. برعکس مغز اگر در جامعه هر کسی با این فکر که رای من (بخوانید نظر من) به تنهایی جلوی رای بقیه دو زار نمی ارزرد بکشد یا نکشد کنار نتیجه اش بسی فاجعه بار تر خواهد بود.
Mehrbod نوشته:Rustin نوشته: چرا گمان میکنید این راهی سخت و دشوار است؟!؟حتی طولانی هم نیست!دلیل اینکه من فردریش هایک رو برای خوندن به شما پیشنهاد کردم این بود که در شما تمایلات ذهن چپ رو میبینم. هیچکس به اندازهی هایک برای نابود کردن اون واپسمانده های فکری چپ بهتر نیست. من این رو بتجربه دیدم.از میل شما به حرکات انقلابی و تد کازینسکی (چون انقلاب و تغییر سریع از بنیانهای ذهن مبتذل چپ هست) تا اینکه مردم رو مشتی گوسفندِ بی اختیار میدونید که سیستم داره کنترلشون میکنه و اینها همچون گوسفند تا لب دره و یا شاید بیشتر هم برن و بازم نفهمن (بدون ذرهای اعتبار دادن به قدرت غریزی بشر) ... من تقریبا مطمئنم که شما پیش از این پیرو اندیشههای چپ بودید (اگر واقعن بودید بگین) ولی بخیال خامتون الان نیستین، ولی هستین!خود من وقتی درباره «جنون پیشه» اینجا مینوشتم بشدت هنوز تحت تاثیر اندیشه چپ بودم، اینه که میبینید همه جا از واژههای استثمار و اینچیزا استفاده کردم. ولی هایک (این مرد بی تکرار که نمونهی ایرانیش میشه موسی غنی نژاد) من رو حقیقتا از خایه پالایش و یکدست کرد. و هر چه ناخالصی اندیشه چپ در من بود رو شست و برد!اینه که من چون در شما چنین اندیشههایی میبینم بهتپن هایک رو پیشنهاد کردم.اریک برن رو هم برای اینکه کمی «رفتارهای دگرفریبانه و خودفریبانهی» مردم رو بیشتر بفهمید...+ بازی رو نصب کردی؟ خدایی بازی معرکه و خوش ساختی هست. داریوش شما هم که فعلن در فاز وید و آهنگ غرق شدین فکر کنم از این بازی کوتاه، کم حجم، اتمسفریک و تیره و تاریک بهتون بچسبه!
در پرسمان فندآوری جایی به یاد ندارم مردم گوسفند و سیستم چوپان دیده شده باشد, بساکه همانندی بسیار ساده شده بود که درست همچون پیکر خود آدم که برساخته از ٤ تریلیون یاختهیِ فرمانبردار و گاه
نافرمان (سرطانی, آسیب دیده, بیمار, ...) است, ولی همگی رویهمرفته فرمانبردار از سیستم فراتر از خود که همان «منش» ِ همراه با «خودآگاهی» کس باشد, یک اجتماع نیز بهمانند برساخته از میلیونها یاختهیِ
انسانی میباشد که این یاختهها نیز گرچه هرکدام در جایگاه خود فرمانبرداری و گاه نافرمانی میکنند, ولی رویهمرفته گرفتار و در کنترل سیستمی بزرگتر از خود به نام اجتماع میباشند که آنها را گردانندگی میکند.
کنترل اجتماع روی یاختهها هنوز به تراز و اندازهیِ کنترل پیکر روی یاختههایِ خود نیست و این هنوز از آنجایی ریشه میگیرد که تراز ِکنترل وابستگی هر چه بالاتری به پیچیدگی سیستم دارد و این با دریافت ما از
اجتماع و تاریخ فرگشت اجتماعهایِ آدمی سازگار است. ما هر چه به گذشته میرویم آزادی کس بیشتر میشود و هر چه جلوتر میاییم, آزادی کس رویهمرفته کمتر و کمتر میشود. برای نمونه, شما به سیستم
جنگل که نگاه کنید آزادی و به همراه آن ریسک زندگی بالاتر است و ما هم زمانیکه میخواهیم بگوییم جایی قانون نیست میگوییم «قـانون جنگل». در سیستمهای پیشرفتهیِ اجتماعی امروز ولی قانونها همواره
بیشتر و بیشتر میشوند و زندگی کس گرچه با ریسک پایینتر همراه, ولی بهمتراز آن به آزادی کمتر میانجامد, به اینگونه که کس در کنترل آیندهیِ خود هر چه ناتوانتر شده و آزادیهای وی تنها دربرگیرندهیِ گزینههایِ
شسته رفتهای میشود که سیستم تکنولوژیک پیش روی او مینهد. این فرایند با پیشرفت روزافزون هوشوارهها (AI) شتاب خواهد گرفت زیرا این درزهای شکننده و آشوبناکی که در اجتماع یافت میشوند برآمده از
نافرزامی (imperfection) فندسالاران و کسانی میباشد که قانونها را اعمال میکنند, ولی هر چه ابزارهای گردانندگی و کنترل پیشرفتهتر بشوند, آنگاه درزهای سیستم نیز کوچکتر خواهند شد و آزادی کس بهمان فراخور, کمتر.
iranbanoo نوشته: کسی نیست ایجا کمی تحلیل بازی کنیم:))
sonixax نوشته: آشوب تخم مرغی، نتیجه تخم مرغی هم خواهد داشت.حالا انقلاب که نه.تا انقلاب خیلی فاصله دارد این تجمعات پراکنده و بی سازمان.
مثل آشوب 57 که خربزه ای بود و عَمام بعدش فرمود ملت برای خربُزَه عَنقلاب نکردند - آخرش خَر شد رَهبر! بُزَه هم شد رعیس جَمهور!!!
iranbanoo نوشته: حالا انقلاب که نه.تا انقلاب خیلی فاصله دارد این تجمعات پراکنده و بی سازمان.
ولی خوب حتما هم نتایج بهتری دارد از تو سری خوردن و خفه خون گرفتن.حداقلش این است که گور پدر چپ و راست و مردم خودشان
آنچه که دلشان میخواهد را فریاد میزنند.خیالمان راحت که به نام اسهال طلب و پهلوی و فلان هم مصادره نمیشود.دو تا فحش مردانه دادن به این بی پدرها که جای دوری نمیرود