نقل قول:انصاف این است که اعتراف کنیم که خود «علم» بیشتر این را تصدیق میکند که ما در نتیجه کار برخی نیروهای بی حساب و کتاب به وجود نیامدهایم.
به هیچ عنوان همچین نتیجه گیری از چیزهایی که این مقاله تا اینجا گفته نمی توان کرد. از اینکه n تعداد عامل مختلف برای به وجود آمدن زندگی بر روی کره ی زمین لازم است نمی توان به این نتیجه رسید که ما "براساس کار برخی نیروهای بی حساب کتاب به وجود آمده ایم". از این گذشته علم کی گفته ما براساس کار برخی نیروهای "بی حساب کتاب به وجود آمده ایم"؟ در ادامه از کی تا حالا در مقالات علمی معتبر در نتیجه گیری ها از کلماتی مثل "انصاف این است" استفاده می شود؟ از کی علم خودش را محدود به چنین مسائلی کرده که ببیند انصاف چیست؟
نقل قول:آیا اینکه فرض کنیم ارادهای خاص این شرایط بینظیر برای حیات را به وجود آورده، خیلی راحتتر نیست تا بپذیریم که کرهی زمین با این شرایط خاص [خود به خود] به وجود آمده تا فقط همه این احتمالات باورنکردنی را یکباره محقق کند؟
بله راحت تر است. همچنین بسیار راحت تر است که باور کنیم دلیل رعد و برق جنگیدن تور با شیاطین است. علم با اینکه چه چیزی برای باور ساده تر است کاری ندارد.
این احتمالات به یکباره محقق نشده اند.
نقل قول:بر اساس این ضربها و بر اساس علم احتمالات]، اصل بر این بوده که از اساس چنین جهانی وجود نداشته باشد و گفتن اینکه تمام آنچه رخ داده فقط «تصادف» بوده، مسخره کردن منطق سلیم و بدیهیات تفکر منطقی است.
چگونه از استناد به آمار و ارقام مربوط به احتمال به وجود آمدن جهان به شکل کنونی به این نتیجه رسیده اند که "بنا" براین بوده که "از اساس" چنین جهانی وجود نداشته باشد؟
این دقیقا برخلاف کاری است که علم آمار انجام می دهد. چیزی که شما می توانید از این آمار و ارقام نتیجه بگیرید اصلا نمی تواند چنین نتیجه گیری هایی باشد. اینکه احتمال به وجود آمدن جهان به شکل کنونی احتمالی بسیار پایین دارد (همانطور که خیلی چیزهای دیگر در این جهان هم پیروی چنین نتیجه های آماری هستند) برابر با این نیست که بگوییم اصلا بنا نبوده چنین جهانی به وجود بیاید.
نقل قول:فرد هویلی، اخترشناسی که اصطلاح بیگ بنگ یا انفجار بزرگ را ایجاد کرد، میگوید «خداناباوری» او بعد از اطلاع از نتایج این پژوهشها به شدت دچار تزلزل شده است.
ایشان همچنین معتقد بودند در جای دیگری از جهان intelligent life وجود داشته و بعد به شکلی به زمین منتقل شده و در آنجا رشد کرده!
این استدلال ایشان هم که به junkyard tornado fallacy معروف است از بنیان دچار مشکل است که می توانید در مورد آن بیشتر بخوانید همین نوع تفکر که ایشان در مورد فرگشت بیان کرده اند به شکل گسترده تری در مورد ساختار های شیمیایی اجرام اختری هم به کار رفته. این حرفها کمی رنگ رو رفته است و برای استناد مناسب نیست.
"De omnibus dubitandum"
"Ubi dubium ibi libertas"
"I, like Shakespear, believe that the world is a stage. But the tragedy is not in the script. The tragedy is that there is no script"