Transcendence نوشته: البته تمام انچه که می فرمایید کاملا صحیح است ولیکن با مراجعه به منابع اولیه چیزی به اسم اصول و فروع و چارتی که غالبا برای ما ,از کودکی در ذهنمان حک کرده اند وجود ندارد.به این سبب می شود, جملات را به این گونه اصلاح کرد که مطابق قرائت رسمی و سازمان یافته از متون دینی و اسلام شکل گرفته در بستر تاریخ و رسمیت یافته وتقدیس شده به وسیله قوای حاکم , اسلام اینچنین است و انچنان است.انچه که از قران بر می اید, قران متنی سازمان یافته ,دارای فهرست و موضوعات معلوم, مقدمات و نتیجه و...نیست به نظر می رسد استخراج اصول و فروع و شکل دادن به اعتقادات و استخراج احکام فقهی در کل از ابداع روحانیون باشد و توصیف دستگاه فکری انان.ناچارا تحجر بخشی از دستگاه فکری ایشان خواهد بود.
می شود دو نگاه متفاوت داشت
اسلام کشفی بود که محمد داشت .در این نگاه دیانت امریست عمومی و احکام خداوند همان قوانینی هستند که در سرشت بشر و طبیعت و جامعه هستند و رستگاری در شناخت و تسلیم شدن در برابر این سنت هاست.در چنین حالتی چیزی به اسم تحجر معنا ندارد و فقط شکل و فرم قوانین بر اساس تغییرات اجتماعی , از جامعه ای به جامعه دیگر تغییر می کند.
حالت دوم اصالت دادن به شخص محمد و زندگی او در یک زمان تاریخی خاص و در یک محدوده جغرافیایی معین است واصالت دادن به زبان و عادات و عرف زمان وی . در نظر گرفتن سبک و سیاق زندگی او در این زمان و مکان خاص به عنوان سنت . در چنین حالتی تحجر امری حتمی خواهد بود.
شناخت جهان به منظور هماهنگی با ان ,حکمت پیشینیان است لیکن شناخت جهان به منظور تغییر جهان در جهت اهداف و ایده ال های انسان و خروج انسان از محدودیت های طبیعی و رسیدن به لذت و رفاه بیشتر و رنج کمتر و نهایتا خلوت کردن دنیای ادمیان از جولان نیروهای ماورایی. چیزی است که من ان را رویکرد علمی-اومانیستی می نامم.البته مهربد در باب سیستم تکنولوژی به اندازه کافی قلم فرسایی کرده ,زوال دیانت امری حتمی دراین سیستم خواهد بود.
تبیینهای شما بیشتر معطوف است به نگاهی از منظر
دینشناسی به اسلام، در حالیکه من بیشتر به تبعات
اجتماعی و فردی اسلام تاکید دارم. برای من تعریف
انسان در چارچوب شریعت و فقه اهمیت دارد، چرا که
به شدت به تقلیل مفهوم انسانیت میانجامد. در این چارچوب
اخلاقیات به مجموعهای از قوانین و قواعد ساده و سرراست
مذهبی فروکاسته میشود که فرد مسلمان با پیروی از آنها
سعادتمند در دنیا و خالد در بهشت خواهد بود و این وضعی
ناگوار برای اخلاقیات اسلامی پدید میآورد به ویژه که اسلام
و فقهش تلاش دارد جامع باشد، یعنی میکوشد برای همهی
مسائل پاسخ داشته باشد. آنچه در نهایت خلق میشود
انسانیست که به سطح حیوان ِ بیشعور و پیروی غریزه،
فروکاسته شده و میاندیشد که صرفا با رعایت یکسری دستورالعمل
در «صراط مستقیم» قرار میگیرد. تمام اهمیت و کارکرد اخلاق
در یک راز ناگفتهاش نهفته است: شهودی بودناش.