نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 4 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بی خدا بودن چه حسی دارد؟
#71

به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یكن له كفوأ احد ""بگو اوست خداوند یکی خداوندست برآورنده نبوده می زاید هم نبوده زاده می شود هم نبوده می باشد برایش طرازی یکی "
dr.mcclown نوشته: سلام به کاربر گرانقدر mbk و همه دوستان

[MENTION=1180]mbk[/MENTION] البته من عذرخواهی می‌کنم منظور من از "محترمه" مونث بودن شما نبود بلکه منظورم "محترم است" بوده. یعنی "... شیوه این کاربرِ محترم است" امیدوارم که کدورتی حاصل نشده باشه.
درود هم آشتی خداوند برتان اگر خواهید رو به سوی خداوند آورید، من خیلی درگیر این نیستم که چه درباره ام گفتید تو که زبان مرا گیر دادی یک گیری در زبان داشتی ارزشمند هدفیست که در دلهامانست که خداوند آن را می گیرد هم بازخواست می کند نه چیزی که کوتاهیِ زبان رخ داد من پیشوایی جز خداوند هم سخنش قرآن ندارم ،شما هر که را خواهید پیشوا گیرید ،من ترسم که از خداوند هم در زندگی هم در مردن ناگوارای چند برابر بگیرم اگر دروغ ببافم هم روی به دیگری آورم،خداوندا مرا نماز خوان بدار هم پرداختگر دارایی پاکیزه ات در راهت
پاسخ
#72

dr.mcclown نوشته:
صبح همگی بخیر:)



کاملاً متوجهم که شما دارید می‌گید اگه چیزی نباشه بهش عشق بورزیم پس چی‌ کار کنیم؟ من هم به خاطر همین بود که سراغ بحث "زیبایی و مهربانی" در تصوف رفتم.
اینکه تصوف بیاد و معانی جدیدی به واژه‌ها بده هنر چندانی نیست. نمی‌گم هنر نیست ولی اگر بدونیم که اصل چیه و چرایی این دگرگونی رُ در نظر بگیرم خیلی هم عجیب به نظر نمی‌رسه. همونطور که گفتم ما تغییر نگاه به خدا رُ داریم. در این تغییر و تحول خدا از شکل یه پادشاه جبّار به شکل معشوقی زیبا درمیاد.
اشخاصی که تابع نظم و نظامات نیستن و غرورشون بر نمی‌تابه که در یک سلسله نظامات فعالیت کنن و بایستی جوری "به راه آورده شوند"
ولی اگه با خودمون رو راست باشیم می‌بینیم که این هم همون نظام پاداش و تنبیهه. اینکه ما به خاطر خشنود کردن مادرمون یا معشوقمون پاداش درونی دریافت می‌کنیم و یا با سر زدن خطایی ازمون در قبال کسی که دوستش داریم خودمون رُ سرزنش می‌کنیم که "چرا اینهمه بدم؟ چرا آزردمش؟!" معنیش اینه نیست که از قید اون نظام رها شدیم.

وقت شما هم بخیر!
الان که دارم اینو برایتان تایپ می کنم یک خبر خوب شنیدم :)) امیدوارم شما هم که اینو می خوانید خبرای خوب و اتفاقای خوب برایتان بیفتد:) راستی دعا در دنیای شما وجود دارد؟ یا همان انتقال انرژی مثبت؟
ببینید هر معلولی یک علتی دارد و علت همیشه پیش از معلول حادث می شود. خب اگر عشق ورزیدن را معلول بدانیم پس معشوق علت آن خواهد بود پس معشوق پیش از عشق ورزیدن بوده است. عشق ورزیدن در دنیای عرفا یعنی در جستجوی یار رفتن و اشتیاق دیدار رویش . آنها یعنی عرفا دریافته بودند که علتی برای عاشق بودنشان هست. اصلا بدون معشوق می توان عاشق بود؟ بدیهی است که نه! در حقیقت عاشق وابسته به معشوق است و اگر معشوق نباشد عاشقی بی معنا است. سعدی چه زیبا این را به شعر سروده:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

dr.mcclown نوشته:
ابداً, من ارجاعی که داده بودیدُ هم مطالعه کردم ولی مطلب جدیدی برای من نداشت. حقیقت اینه که شما در چندین دام افتادید و از این موضوع هم احساس رضایت می‌کنید.

واقعا قبول دارم که در دام افتاده ام:

خال و کله تو صنما دانه و دام است
ما در طلب دانه ره دام گرفتیم

dr.mcclown نوشته: غیر از اون بحث تغییر معانی کلمات توسط فرقه‌های مختلف و تغییر دادن وجهه خدا, راز و رمز یکی دیگه از دام‌های قوی مذاهبه. کنجکاوی شما نسبت به ساختاری که تظاهر می‌کنن وجود داره باعث می‌شه فکر کنید در پشت این ساختار چیز بزرگتر یا مهمتری هم نهفته است.
اینکه اشخاص مذهبی از لحاظ رفتاری به عابد و زاهد و عارف و .. تقسیم می‌شن دلیل و متضمن این موضوع نیست خدایی هم وجود داره.

ببینید اهل تصوف و عرفا هماره از طرف مذهبیون کوبیده می شدند و هنوز هم می شوند چون رفتار و سلوک و گفتارشان به گونه ای متضاد با آنها هست. همین حسن بصری که در زمان حضرت علی بوده و خودش گفته خرقه از علی گرفته ام و مراد من در سلوک علی است و.. برید ببینید دوستان مذهبی و البته شیعه راجع بهش چها که نمی گویند می گوdند او از علی (ع) خرقه نگرفت هیچ بلکه حضرت علی لقب سامری امت را به او داد!!!!!!!!!!!!!!!!! ببینید طرف را از عرش به فرش آوردند. عرفا خب جملات قصارشان برای اهل مذهب خیلی کفرآمیز هست و کارهایی هم که انجام می دهند فارغ از مناسبات طبیعی این دنیاست. همان داستان حضرت موسی و خضر و کشتن آن کودک توسط حضرت خضر را در نظر بگیرید. این داستان را می توان تقابل شریعت (موسی) و طریقت (خضر ) دانست. از دید شریعت کشتن آن کودک گناه بود ولی از دید طریقت نه تنها گناه نیست بلکه ثواب هم هست چون عارف آینده ی کودک را می دید و درونش را می دید که در آینده شخص پلیدی خواهد شد. خب از این داستان میشه دریافت رفتار و سلوک عارفان را تنها خودشان می پسندند و بس. اتفاقا عرفا و اهل تصوف بیشترین دشمنی را از ناحیه ی مذهبیون و متدینین می بینند. مذهبیون و دین داران و فقها، عین القضات و حلاج را به دار آویختند و عطار را تکفیر کردند و شمس را از قونیه فراری دادند. بی دینان که کاری به اینها نداشتند. در حقیقت فقها و زاهدان که نماد مذهب و شریعت هستند دشمنان قسم خورده ی عرفا و اهل تصوف هستند.
برو ای فقیه دانا بخدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و رندی

ببینید در عرفان شما دو بال دارید خوف و رجا یعنی نباید با یقین گام برداشت. همانقدر که شما یک خدا ناباور تمام عیار نیستید بنده هم یک خدا باور تمام عیار نیستم.
زمانی شما یک خدا باور تمام عیار محسوب میشوید که تا لحظه ی مرگ هم خدا ناباور باشید
. در حقیقت من این را از سولون خطیب یونانی کش رفته ام:)) سولون در جواب کرزوس که از او خواسته بود خوشبخترین فرد را معرفی کند سه تن را نام برده بود و از کرزوس نامی نبرده بود. کرزوش پادشاه لیدی با آنهمه زر و زور از دید سولون خوشبخت نبود . پس اعتراض کرد و در جواب سولون گفت تا وقتی که مرگت را نبینم نمی تواننم بگویم خوشبختی یا نه!! چون تنها می توان در مورد کسانی که عمرشان را کرده اند و از این دنیا رفته اند در مورد خوشبخت یا بدبخت بودنشان نظر داد. من هم نمی توانم خودم را یک خدا باور بدانم همین که هر روز به او به خودم و هستی ام فکر می کنم این یک نشانه از شک داشتن است نه یقین!


dr.mcclown نوشته: ما در اینجا نه تنها اشاره به وجود مادی "شیطان" رُ می‌بینیم (مثل وجود مادی خدا در اسفار اربعه در ابتدای داستان دیده شدنش توسط پیامبران و حتی کشتی گرفتن با اونها) بلکه متوجه می‌شیم که شیطان سالهای زیادی صبر کرده و اجازه داده تا انسان‌های "صالح" زندگیشونُ بکنن. اما واقعیتی هم در این قطعه وجود داره و کار نوع بشر در هر موردی از این دست است:

شیطان که از همان ابتدای خلقت آدمی شروع بفعالیت کرده همان قضیه خوردن میوه ممنوعه و اخراج آدم و حوا از بهشت دستِ گل شیطان بود و کشته شدن هابیل توسط قابیل و چگونگی دفنش همگی زیر سر شیطان بود. نوح پیامبر که صدها سال مردم را بخدا دعوت می کرد ولی هیچکس بهش اهمیت نمی داد . حتی در تورات آمده است (پیدایش) که خدا کلن از آفرینش آدمی مایوس شده بود چون دیده بود که هیچ آدم صالح و درستی بینشان نیست و کلن می خواسته با یک طوفان همه را نابود کند ولی نوح را انسان صالح و دستکاری می بیند پس بخاطر نوح از نابودی کل انسانها منصرف می شود. این یعنی شیطان خوب کارش را در زمان نوح انجام می داده است که حتی خدا هم از بوجود آمدن انسان صالح بین انسانها مایوس می شود (بر طبق سفر پیدایش) . شیطان همیشه بوده . چون بشر همیشه مشغول اشتباهاتی بوده و به هر حال شیطان و گول زدنش بهترین عذر و دلیل برای گناه!!! شاید اگر بخواهیم از یک دید فرا دینی نگاه کنیم می تواینم بگوییم در همه ی ادیان چه تک خدایی چه n خدایی ، همیشه گفته شده است که انسان موجودی است که خدا یا خدای خدایان خلقش کرده است و اشرف مخلوقات است و موجودی خدایی است بگونه ای و فطرتش پاک است و اگر خطایی کند از فریب شیطان (در ادیان تک خدایی) و یا الهگانی است که دشمنی با انسان می کنند و بقدرتش رشک می برند (n خدایی) . در همان دنیای چند خدایی هم معابدی برای الهگان تشنه به خون انسان می ساختند و قربانی می کردند تا بلکه دست از سرِ آدمی بردارد همانطور که در تک خدایی شیطان پرستی می کردند.

dr.mcclown نوشته: و سوالی که فکر می‌کنم فکر کردن به اون و سعی در پاسخ دادن بهش برای شخص شما خیلی جالب باشه اینه که "انسان‌های صاحب عقل و شعور" ی که پیش از اسلام بت می‌پرستیدند, در مورد جهان پس از مرگ چه فکر می‌کردن؟ آیا اعتقاد به وجود همچین جهانی داشتن؟ اگر نداشتن اوضاع و احوال روانیشون به چه صورت بوده؟
dr.mcclown نوشته:

بله اعتقاد داشتند. بت البته نماد خدایشان بوده است وگرنه به وجود روح و جسم در خدایگان معتقد بودند. چون هر فرد ی در خانه اش بتی داشته از الهه ی محبوبش . نمی شود گفت پس فکر می کرده این بت فقط و فقط خدایش است.
فکر کنم بهترین مستندات تاریخی آن را می توان در جوامع روم و یونان و مصر باستان جستجو کرد آنها خدایی بنام خدای دنیای مردگان داشتند همانطور که مصر داشت . الهه ای که مالک دنیای مرگ بود. اگر ایلیاد و ادیسه هومر را خوانده باشید در یک قسمتی شخصی که از دنیا رفته است وارد دنیای مردگان شده است و عده ای از الهگان در تلاشند که این شخص را به دنیای زندگان برگردانند چرا که با نامردی (با حیله خدای مردگان که عاشق این فرد شده بود) کشته شده بود .
اخیرا هم دروازه باستانی دنیای مردگان را کشف کرده اند :))) اونم هم در مصر و هم در ترکیه !!!
کشف دروازه باستانی دنیای مردگان+ عکس | وبلاگ 24
[URL="http://www1.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100871223376"]کشف دروازه جهان پس از مرگ در مصر
[/URL]

آنها هم آدمی بوده اند ولی خب به نظر خیلی خیلی معتقد تر و پایبندتر به دینشان و آیینشان بوده اند . بنظرم فنِِِ ِ ماله کشی را خوب می دانستند مثلا هزاران هزار خطا می کردن و بعد با یک قربانی در راه الهه ای همه گناهانشان را پاک می کردند. این میان کاهنان و متولیان دین هم مثل همیشه سودشان را می بردند. آدمهای متفکر و باهوش هم در میانشان زیاد بوده از همان هومر شاعر بگیرید تا هندسه دانان و فلاسفه ی یونان که عده ی کثیرشان خدایگان یونانی را می پرستیدند. کسانی نظیر سولون و..
آیین ها و جشن های جالبی هم مربوط به این الهگان داشتند . بارزترین نمونه اش همان بازی های المپیک باستان است. اتفاقا این پرستش بتها خیلی به هنر کمک کرده است بخصوص هنر پیکره سازی و مجسمه سازی. خداییش شما ببینید مجسمه های روم باستان و یونان باستان بسیار بسیار بهتر از امروزه هستند . نمی دانم شاید چون پیکره سازی که آن ها را می ساخته به دید نماد ِ خدایش به آنها نگاه می کرده و باعشق قلم می زده ..........






پاسخ
#73

Mehrbod نوشته: خب درسته من این "عشق" را زود از سر باز کردم و ازینرو نه هرگز دچار دلتنگی؟ شده ام نه چیز ویژه‌ای در فرایند میبینم.
برای شما که ولی با این عشق به خدا بزرگ شده‌اید و سالها روی آن سرمایه‌گذاشته‌اید روشنه پس زدن ایده‌یِ اینکه
خدایی نیست ناخوشایند و ناخواستنی باشد. نکته اینجا این است که در نگاه ریزبینانه اینجا خدا همان بخشی از
یاخته‌هایِ مغزی شما هستند که سالها ورزیده شده‌اند تا برایتان همان خدا باشند. برای نمونه شما یک کاری میکند
سپس از خودتان میپرسید ولی آیا از دید خدا؟ این کاری که من کردم درست بود؟ و اینجا یک اندیشه‌ای در ذهن
شما پدید میاید و برای نمونه یاد یک آیه از قرآن میافتید, یا یک داستان و حکمت یادتان میاید و پاسخ خودتان را میگیرد.
خب این پاسخ از ناکجاآباد که نمیاید, این را میلیون‌ها یاخته‌یِ مغزی شما که از کودکی خدا شده‌اند میدهند.

این گروه پی‌یاخته (neurons) را ما درباره‌یِ هرکس و هر چیزی داریم و به آنها در پـِی‌دانش (neuroscience) پی‌یاخته‌هایِ آیینه‌ای هم
میگویند. برای نمونه زمانیکه شما به دوستتان میخواهید یک چیزی را بگویید, پیش از گفتن سخن را سبک سنگین میکنید
که او چجوری آنرا بهتر خواهد پذیرفت. این سبک سنگین کردن را دوباره میلیون‌ها یاخته‌هایِ مغزی شما می‌انجامند
که بازتاب آن دوست شما میباشند.
شما نزد خودتان میگویید:
این دختره کاری که کرده ناجور احمقانه بوده, ولی اگه من همینجوری
نه بزارم نه بردارم و بهش بگم خیلی احمق بودی آیا متوجه میشه؟


سپس پی‌یاخته‌هایِ ویژه شده‌یِ منش او در مغز شما مینگرند میبینند در گذشته هربار که به او گفته‌اید احمق
چه کرده و در زمینه‌هایِ همانند چه رفتاری داشته و میکوشند یک پاسخ روشنگرانه همراه با راهکار بدهند, مانند:
نه اگر بگوییم احمق درست با شنیدن احمق دیگه چیزی را نمیشنویه, ولی یکبار در بهمان
روز بجای اینکه مستقیم بگیم خیلی احمقی, براش یه داستانی از یه دوست دیگت تعریف کردی که
اون دختره در اون داستان احمق بود و اینجوری این خودش بعدا متوجه شد که داره حماقت میکنه, پس این بهتره, ...

--
پس اینجا خدا را همین گـِرهْ و میلیون‌ها یاخته‌یِ مغزی بایستی ببینید و چون خدا مفهومی نیز بسیار جهانگستر است,
این منش خودش را در گذر سالهای دراز در ریزترین چیزها هم درون نموده و در همه‌یِ اندیشه‌ها و پس‌اندیشه‌هایِ
شما ریشه دوانده است, جوریکه هتّا آب خوردن هم در پیوند با خدا است (آیا ماه رمضان است و روزه‌ ام یا نه؟).

پس یکبار دیگر, روشنه اینجا با نابودی باور به خدا, که در واقعیت همان از هم گسستگی میلیون‌ها
یاخته‌یِ مغزی و از میان رفتن میلیارد‌ها اندیشه و ریزاندیشه‌ باشد, شما دچار درد و اندوه خواهید شد.

چه جواب جالبی بود!! شما در حقیقت برای وجود خدا در ذهنم یک الگوریتمی ارائه دادید که در زمان های خاصی این خدا بهمراه حکمتها و ایه ها فراخوانده می شوند و چه خوب حلقه های منطقی و if .. را هم برای چک کردن جواب قرار دادید تا خروجی ، بی عیب و نقص و مطابق با شرایط از پیش تعریف شده باشد.
اما این الگوریتم برای ذهن های شرطی شده می تواند مناسب باشد اما برای ذهن های به اصطلاح وحشی جواب نمی دهد. می توان کلی مثال نقض آورد . مثلا همین حکیم سنایی که یک عارف نامداری است و مولانا می گوید "ما از پی سنایی و عطار و آمدیم "و...... همین سنایی از دوستان صمیمی جناب حکیم عمر خیام است! سنایی هم ریاضیدان بزرگی بود و در علم ریاضی یا بقول شما مزداییک بسیار متبحر و سرآمد بود. او هم در ابتدا تا میانه های عمرش یعنی تا حدود 40 سالگی خدا برایش دغدغه ای نبود. به مجلس پادشاهان می رفت و شعر برایشان می سرود و اهل فلسفه بود و مزداییک و همنشینش خیام.
نقل قول:زمانی از کنار گلخن حمامی عبور می کند ومتوجه می شود یکی از بزرگان عصر به نام دیوانه ی لای خوار با ساقی خود می گوید: پرکن قدحی تا به کوری چشم ابراهیمک غزنوی بنوشم . ساقی گفت: ابراهیم پادشاهی ست عادل مزمت او مگوی .دیوانه گفت "بلی همچنین است اما مردکی نا خشنود و بی انصاف است غزنین را فتح نکرده میل ولایت دیگر داردو آن قدح را نوشید و به ساقی گفت: قدحی دیگر پرکن تا به کوری چشم سناییک غزنوی بنوشم .ساقی گفت: در باب سنایی زبان طعنه دراز مکن که او مردی مقبول خاص و عام است دیوانه گفت: او مردکی احمق است لاف و گزافی چتد فراهم آورده وشعر نام نهاده و از روی طمع هر روز مدح دیگری می کند و این قدر نمی داندکه او را برای هرزه گویی نیافریده انداگر در روزحساب از او بپرسند برای حضرت حق چه آورده ای چه عذر خواهد آورد ؟ نقل می کنند حکیم سنایی غزنوی چون این سخنان شنید بیهوش شد و دل او از دنیا سرد شد و دیوان مدح ملوک را در آب انداخت و زهد را شعار خود ساخت.
قاعدتا یاخته های مغز ریاضیدانی چون سنایی باید اینگونه عمل می کرد که حرف یک مست را نا دیده می انگاشت و می خندید و مثل رفیقش خیام به آن مرد مست می گفت : می خور که ندانی به کجا خواهی رفت و.... از این حرفا . ولی دیدیم که داستان طور دیگری شد. پس نمی توان خدا را یاخته های مغزی دانست. یا شما اگر داستان عرفا و اهل تصوف را بخوانید می بینید همگیشان با یک خروش به منزل رسیده اند. چون ذهن آنان مجنون است و تحت برنامه ای بنام "خرد" نیست. مولانا می گوید:
تو که بی داغِِ ِ جنونی خبری گویی که چونی
که من از چون و چگونه دگر آثار ندارم
مولانای خردمند و عاقل دیگر از چون و چگونه آثار ندارد !! مولانایی که سلطان العلمای نه تنها شهرش بلکه سلطان العلمای ایران بود آنهم ایران آنزمان که چند برابر الان بود. ولی همه ی این شوکت ها و مقام ها را به عشق فروخت. در ظاهر ایشان باید کلن مغزی نداشته باشد که یاخته ای داشته باشد.
من ذره بودم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بودم از همه پیشم کردی
تاز مولانا مدعی است که قبل از اینکه عاشق شود هیچ نبوده!!!! ولی بعد از عشق از کوه افزون شده !!

جناب مهربد
نمی شود برای ذهن آدمی برنامه ای نوشت چون آدمی ربات نیست چیزی بنام احساس در آدمی وجود دارد و فرمول قطره های اشک H2o نیستند.
در ضمن چه بسیار دیدم آدمیانی که بسیار دین دار بودند و متدین و نماز صبحشان را به شام وصل می کردند ولی در یک جرقه همه ی ایمانشان دود شد و رفت هوا و از منکران بزرگ خدا شدند. می توان کفر و ایمان را بصورت دو خط موازی در نظر بگیریم که هیچ نقطه اشتراکی با هم ندارند اما شما بهتر می دانید که در بی نهایت این دو خط به می رسند یعنی در اوج ایمان می تون کافر شد و در اوج کفر می توان به ایمان رسید.
نومید هم مباش که رندان باده نوش
ناگه به یک خروش به منزل رسیده اند



Mehrbod نوشته: این از آنهم بدتر. شاید برای شما که دختر‌ اید اینجا نیاز به نرمش و نمیدانم پرستش پدید بیاید,
ولی برای من همین نکته خود یکی بزرگترین بازدارنده‌ها برای خداپرستی است; اینکه من
باید آنجا کاری را بکنم چون اگر نکنم پیامد‌هایِ بهمان و بیسار برایم خواهد داشت, آنهم زمانیکه
من از آغاز هیچکاره بوده‌ام — خدا خودش آفریده, خودش مغز و سرشت سرکش داده, خودش هم دادگاه درست
میکند و خودش هم حکم صادر خواهد کرد ..!!؟ — خب در برابر اینها من میگویم به درک و باداباد: هر چه میخواهد بشود, بشود, خودسری بــِه از توسری.


داشتن روانی آزاد و ناوابسته و نگرشی خِـرَدین و خونسردانه (rational)
در اینجا برای یک مرد بسیار برتر است تا سازش و خایه‌مالی خدا (قلدر محله).

شاید در عشق ها و احساسات زمینی بتوان گفت چون دخترم خب بیشتر طبعم شاعرانه هست و احساساتی هستم و.......... ولی این عشقی که می گویم از آن جنس عشق های رمانتیک و لوس نیست!! از آن عشق های مرد افکن است!!
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند
بزرگترین مردان و قویترین مردان از نظر روحی در مقابل عشقش کم آورده اند. بخاطر همین هم هست که بیشتر عرفا را آقایان تشکیل می دهند نه بانوان!
نمی دانم چگونه این هیولای زشت که نامش را خدا گذاشته ایددر ذهن شما شکل گرفته است . این خدا که نه تنها ارزش پرستش را ندارد بلکه باید دشنامش هم داد!!!!
فرمودید روحیه اتان سرکش است و از بندگی خوشتان نمی آید و..........
خوب اینکه خیلی خوب است:)
ابولحسن خرقانی یکی از عرفای بزرگ است که به گستاخی و سرکشی مشهور است !! در تذکره الاولیای عطار به گستاخ معروف است. در همین تذکره آنده است که :
نقل قول:روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید : که ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟

شیخ گفت: بار خدایا ! خواهی آنچه را که از "رحمت" تو می‌دانم و از "بخشایش" تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجده‌ات نکند؟

آواز آمد : نه از تو؛ نه از من.

این پرستش از جنس آن پرستشی نیست که در رابطه های مازوخیستی مطرح است. اینجا محبوب سادیسم ندارد! او آنقدر مهربان است که از مهربانیش عاشق به لرزش می افتاد و در برابر اینهمه زیبایی و مهربانی سکوت می کند و سجده می کند و دیگر در هستی او فنا می شود و به او می رسد و حق می گردد..................
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
بخشش او بیشتر از جرم ماست
نکته ی سربسته چه دانی خموش






پاسخ
#74

سارا نوشته: خیلی بی انصافید خیلی . پزشکی غرب وامدار پزشکان ایرانی نظیر ابن سینا هست. همین کفار از روی دست پزشکان اسلامی خوانده اند و به اینجا رسیده اند.

چیزی به اسم پزشک اسلامی نداریم! همون ابن سینا به خاطر اینکه نسب به اسلام کافر شده بود! انقدر با همون کتابش مسلمین عزیز کوبیدند توی سرش تا کور شد!!!!
در تمام دنیای عرب بگردید یک دانشمند نمونه نداریم! پس نمیتونید مشاهیر و مفاخر ایرانی رو به اسم اسلام مصادره کنید.
پزشکان اسلامی که شما میگید کفار از روشون یاد گرفتند محض رضای همون الله یک داروی ساده ی سرماخوردگی نتونستند تولید کنند !!! این ادعا درست از همون دست ادعاهایی هستش که میگه غربیها تمام علمشون رو از توی قرآن استخراج کردند! ولی مسلمانان همه از بیخ عقب مانده هستند :)))

سارا نوشته: خب لینک کتاب there is a God را که اینجا گذاشته ام در جوابم به جناب آنارشی.
بنده خودم هم می دانم که تحریف زیاد است مثلا چند سال پیش که فلو خدا باور شد گویا در تلویزیون ایران در بخش اخبار گفته شده بود که فلو نه تنها خدا باور شد بلکه خدای اسلام را بعنوان خدای خودش انتخاب کرد!!!!!!!!!!!
ولی در آن فیلمی که چند سال پیش دیدم گفته شد دیدش به ادیان مثل اسلام بهتر شد البته بعد از خدا باوری.

به هر حال من منتظر فیلم هستم! در مورد کتاب هم که براتون لینک گذاشتم داستانش چیه!

سارا نوشته: جناب مدیر! بحث ما سر ازدواج مسلمان و غیر مسلمان بود که گفتم در موقع ازدواجش یهودی بود ولی بعد از ازدواج و طرد از خانواده و خب زندگی در بین مسلمانان مجبور به پذیرش اسلام شدکه از قدیم گفته اند خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
ایشان هنوز تورا می خوانند و هنوز شنبه ها برایشان روز راحتی و تقدس است و ایشان متاسفانه (واقعا دوست نداشتم اینو بگم مجبورم کردید) اسرائیل را برسمیت می شناسد !!!!! خب اینفرد از دیدِ شما یک مسلمان تمام عیار است؟ اینکه اسرائیلی ها را به فلسطینی ها ترجیح دهد و بگوید این سزمین حق یهود است !!! آیا این شخص از دید شما یک مسلمان محسوب می شود یا یک یهودی؟ کدام مسلمانی در جنگ بین مسلمانان و یهودیان حق را به یهودیان می دهد؟
در یهودیت شما اگر بی دین . بی خدا هم باشید بازهم یهودی هستید چون تنها یک دین نیست بلکه یک نژاد است یک ملیت هست. همه اشان از نسل یعقوب هستند یعنی یک جد مشترک دارند. ایشان علیرغم تغییر دینش حال به هر دلیلی همچنان از همین قوم محسوب می شود و اسرائیل را حق ِ قوم یهود می داند!!!!!!!!!!

خانم کاربر! خودتون گفتید مادربزگرتون مسلمان شده!!!! یعنی همون حرفی که من زدم! که ازدواج با غیر مسلمان تنها در شرایطی جایزه که بتونید مسلمانش کنید!!!!!!! خودتون هم همینجا باز گفتید!
اگر مادربزرگتون هنوز تورات میخونه! چه طور طبق دینی که بهش اعتقاد داشته گناه کبیره کرده ؟!
شما خودتون متوجه نیستید چه ضد و نقیض گنده ای دارید میگید!!!

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#75

sonixax نوشته: چیزی به اسم پزشک اسلامی نداریم! همون ابن سینا به خاطر اینکه نسب به اسلام کافر شده بود! انقدر با همون کتابش مسلمین عزیز کوبیدند توی سرش تا کور شد!!!!
در تمام دنیای عرب بگردید یک دانشمند نمونه نداریم! پس نمیتونید مشاهیر و مفاخر ایرانی رو به اسم اسلام مصادره کنید.
پزشکان اسلامی که شما میگید کفار از روشون یاد گرفتند محض رضای همون الله یک داروی ساده ی سرماخوردگی نتونستند تولید کنند !!! این ادعا درست از همون دست ادعاهایی هستش که میگه غربیها تمام علمشون رو از توی قرآن استخراج کردند! ولی مسلمانان همه از بیخ عقب مانده هستند :)))
هر طور راحتید:)))
در کل همیشه کسانی که فراتر از عصر خودشان بوده اند مورد تکفیر قرار می گرفته اند. فلاسفه ی اسلامی هم از این امر مستثنی نبوده اند. نه فقط ابن سینا بلکه شهاب الدین سهروردی که حتی جانش را در عنفوان جوانی از دست داد بجرم کفر زاهدان و خشک مقدسان تکفیرش کردند و او را کشتند بنده خودم پیرو فلسفه اشراقی هستم و چیزی جز نور و ایمان در این فلسفه ندیده ام. عرفا که همه از دم تکفیر شده ی خدایی بودند!!!!! حلاج و عین القضات همدانی که که بدار آویخته شدند . عطار هم که تا پای دار رفت ولی در رفت و از نیشابور به مکه رفت یکسالی آنجا بود. شمس و مولانا و.......... آیا اینها کافر بودند ؟ آیا هر کسی که تکفیر بشود کافر است؟ آن تکفیر کنندگان مگر که هستند جز یک مشت احمق و نادان و خشک مقدس که فقط به ظاهر دین چسبیده اند و خرد را کنار نهاده اند.
بقول همین ابن سینا:
با یک دو سه نادان که چنین میدانند/از حمق که دانای جهان آنانند
خر باش که این جماعت از فرط خری/هر کو نه خر است کافرش می خوانند


ابن سینا می گوید هر که مثل این قوم خر نیست و اهل تفکر است او را کافر می نامند!!!!! باید خر بود که این جماعت از بس خرند که اگر خر نباشی کافرت می خوانند.
ابن سینا از دست اتهاماتشان و تکفیرهایشان بستوه در آمد و در جواب این شعر را سرود:
کفر چو منی گزاف وآسان نبود/محکمتر از ایمان من ایمان نبود

در دهر یکی چو من و او هم کافر/پس در همه دهر یک مسلمان نبود


ابن سینا خودش را یک مسلمان تمام عیار میداند و آنها را نه.
ببینید دوست عزیز، بنده همانقدر که به عرفان اسلامی علاقه دارم فلسفه اسلامی را هم خیلی مطالعه می کنم . هیچ فیلسوف اسلامی را شما پیدا نمی کنید که از طرف فقها و زاهدان تکفیر نشده باشند. حتی همین اواخر علامه طباطبایی را می توان مثال زد!! ایشان شانس آورد که بیشتر عمرشان در دوره ی پهلوی بود و توانستند کار فلسفی و تفسیر قرآن را انجام دهند . اینقدر ایشان از طرف حوزویان تکفیر شدند و متهم به ارتداد شدند که حد ندارد و چون اهل سلوک هم بودند باز بدتر. خاطراتشان در دوران طلبگی در نجف را اگر بخوانید . چه کتکهایی که بجرم تصوف و.. از حوزویان تندرو نخوانده اند. اصلا فلسفه را حوزویان نجس می دانستند و اینکه علامه فیلسوف بود و اهل فلسفه ازش دوری می کردند. شاه خیلی علامه را تکریم می کرد و ایشان شاید بتوان گفت یم از بزرگترین فلاسفه ی اسلامی معاصر هستند و از بزرگان فلسفه صدرایی.






پاسخ
#76

sonixax نوشته: به هر حال من منتظر فیلم هستم! در مورد کتاب هم که براتون لینک گذاشتم داستانش چیه!

Antony Flew, Former Atheist Now Deist, Goes Beyond Deism Saying a Creator Was Involved in the Creation of Life 2 59 - YouTube






پاسخ
#77

sonixax نوشته: خانم کاربر! خودتون گفتید مادربزگرتون مسلمان شده!!!! یعنی همون حرفی که من زدم! که ازدواج با غیر مسلمان تنها در شرایطی جایزه که بتونید مسلمانش کنید!!!!!!! خودتون هم همینجا باز گفتید!
اگر مادربزرگتون هنوز تورات میخونه! چه طور طبق دینی که بهش اعتقاد داشته گناه کبیره کرده ؟!
شما خودتون متوجه نیستید چه ضد و نقیض گنده ای دارید میگید!!!
شما هم متوجه هستید که نه تنها از دین اسلام هیچ نمی دانید از دین یهود و قوم یهود هم چیزی نمی دانید و مدام بر اشتباهتان تاکید می کنید.
در بحث حلیت سوسمار وقتی دیدکه شیعه حرام می داند آن را گفتید شیعه که اسلام نیست و اهل سنت را باید دید در حالی که حنبلی ها هم حرام می دانند. در مورد ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب هم وقتی دیدید که اهل سنت آن را روا می دانند و مشکلی با این قضیه ندارند (کلی مثال می توان از همین برادران عربستانی و اهل سنت بگویم که همسران اهل کتاب گرفته اند بدون آنکه زن دینش را تغییر داده باشد مشهورترین ها هم زنان شاهزادگان سعودی) شیعه را اسلام دانستید در حالی که در بین فقهای شیعه هم صیغه روا است ولی ازدواج احتیاط لازم است. بنده خودم در کودکی شاهد عروسی یک دختر کلیمی با یک پسر مسلمان در تهران بودم . عاقد هم داشتند بطور اسلامی انجام شد. عروس کلیمی بود و تا آنجا که می دانم هنوز هم کلیمی است.
مادربزرگم از قوم یهود است !!! چقدر توضیح بدم خسته شدم بخدااااااااااااا. مثلا اگر یک دختر ایرانی با یک پسر آمریکایی ازدواج کند دیگر ایرانی نیست و چهارشنبه سوری و نوروز و سیزده بدر و...... نباید انجام دهد؟
خواندن تورات مگر اشکالی دارد؟ منم می خوانم! اسلام که ادیان ابراهیمی را تایید کرده است و تورا را کتاب آسمانی می داند.
در ضمن تا دلتان بخواهد زنان یهودی با مردان عیر یهودی ازدواج کرده اند و از دینشان هم حتی بطور ظاهری بر نگشته اند. دوستی دارم که مادرش یهودی و پدرش مسیحی است و می گوید مادرش در دوران کودکی همواره او را به کنیسه می برد و می خواست او یک یهودی متدین بار بیاید!!!
در ضمن در قوانین یهود (میشنا) یهودی بودن مادر شرط است یعنی مهم نیست پدر چه دینی دارد. یعنی اینقدر ها هم ازدواج زن یهود با مرد غیر یهود گناه نیست هیچ تازه خوبم هست چون فرزند مردان غیر یهودی ، با این قانون یهودی محسوب می شوند و بر تعداد این قومِ اندک، افزوده می گردد!!






پاسخ
#78

سلام و صبح بخیر:)

سارا خانم همین چیزهایی که تا الان گفتم باید حداقل یه جرقه ایی در شما می‌زد ولی شما مثل اینکه حسابی عاشقی و بحث کردن با عاشق کار معقولی نیست. چون که عاشق (حتی از لحاظ علمی هم ثابت شده) دامنه دیدش محدود می‌شه و غیر از اونچه می‌خواد نمی‌بینه.

اما در مورد ابن سینا, که یکی از اشخاص مورد علاقه منه باید بگم که ایشون هم نه مثل شما که بلکه بیشتر مثل من فکر می‌کرد. کسی بود که مغز چیزها رُ در نظر می‌گرفت و نه ظاهر اونها رُ. و مسلماً هر کسی به چیزی سجده می‌کنه که عقلش نشونش می‌ده (این جمله رُ یکی از عارفان بزرگ گفته که الان خاطرم نیست کی بود.)
ابن سینا علّت بیماری که در نهایت باعث مرگش شد رو اینچنین یادداشت کرده : مبتلاء به قولنج شدم به سبب کثره الجماع و شرب الخمر
و این موضوع هیچ عجیب نیست که ایشون اعتقاد داشتن که نوشیدن شراب برای فرد عامی حرام است و برای شخص دانشمند حلال.

و بعضی عقیده دارن که اون میوه ممنوعه که خوردنش باعث رانده شدن انسان از بهشت شد نه سیب و نه گندم بلکه آگاهی بود. و آگاهی چیزی بود که انسان رُ در ردیف خدا قرار می‌داد و خدا این رُ نمی‌پسندید. و تمام مذاهب و فرقه در جنبه معنوی خودشون به دنبال باز پس دادن اون آگاهی هستن تا دوباره انسان به بهشت برگرده. ولی انسان به بهشت بر نمی‌گرده. انسان در کره زمین بوجود اومده و در گوشه‌ایی از همین کره خاکی محو می‌شه. در ناکجای جهان.
شاید اگه از شما بپرسن کره زمین کجاست؟ بتونید بگید منظومه شمسی, بعد اون کجاست؟ کهکشان راه شیری و بعد این کهکشان؟ و درنهایت کهکشان‌ها و ستاره‌ها و سیاره ها در کجا قرار دارن؟ فضا؟ خلاء؟ اون فضا در کجاست؟ این ظرفی که همه اینها رو در بر گرفته کجاست؟
واقعیت اینه که ما در اتاقی از یک کشتی هستیم که در یک اقیانوس سرگردانه و تنها همینو می‌دونیم. نه می‌دونیم اون اقیانوس کجاست و نه اینکه چه اندازه است.


پاسخ
#79

سارا نوشته: قاعدتا یاخته های مغز ریاضیدانی چون سنایی باید اینگونه عمل می کرد که حرف یک مست را نا دیده می انگاشت و می خندید و مثل رفیقش خیام به آن مرد مست می گفت : می خور که ندانی به کجا خواهی رفت و.... از این حرفا . ولی دیدیم که داستان طور دیگری شد. پس نمی توان خدا را یاخته های مغزی دانست. یا شما اگر داستان عرفا و اهل تصوف را بخوانید می بینید همگیشان با یک خروش به منزل رسیده اند. چون ذهن آنان مجنون است و تحت برنامه ای بنام "خرد" نیست. مولانا می گوید:
تو که بی داغِِ ِ جنونی خبری گویی که چونی
که من از چون و چگونه دگر آثار ندارم
مولانای خردمند و عاقل دیگر از چون و چگونه آثار ندارد !! مولانایی که سلطان العلمای نه تنها شهرش بلکه سلطان العلمای ایران بود آنهم ایران آنزمان که چند برابر الان بود. ولی همه ی این شوکت ها و مقام ها را به عشق فروخت. در ظاهر ایشان باید کلن مغزی نداشته باشد که یاخته ای داشته باشد.
من ذره بودم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بودم از همه پیشم کردی
تاز مولانا مدعی است که قبل از اینکه عاشق شود هیچ نبوده!!!! ولی بعد از عشق از کوه افزون شده !!

جناب مهربد
نمی شود برای ذهن آدمی برنامه ای نوشت چون آدمی ربات نیست چیزی بنام احساس در آدمی وجود دارد و فرمول قطره های اشک H2o نیستند.
در ضمن چه بسیار دیدم آدمیانی که بسیار دین دار بودند و متدین و نماز صبحشان را به شام وصل می کردند ولی در یک جرقه همه ی ایمانشان دود شد و رفت هوا و از منکران بزرگ خدا شدند. می توان کفر و ایمان را بصورت دو خط موازی در نظر بگیریم که هیچ نقطه اشتراکی با هم ندارند اما شما بهتر می دانید که در بی نهایت این دو خط به می رسند یعنی در اوج ایمان می تون کافر شد و در اوج کفر می توان به ایمان رسید.
نومید هم مباش که رندان باده نوش
ناگه به یک خروش به منزل رسیده اند

حالا که مهربد در حیطه تخصصش یه چیزی پروند من هم یه چیز بپرونم: این همه صحبت از عشق و بندگی و پرستش نشان از خلایی در زندگی شما دارد. شاید به خدا به عنوان یک Father Figure مینگرید. آیا پدرتان پدر قابل قبولی بوده است؟

dr.mcclown نوشته: و درنهایت کهکشان‌ها و ستاره‌ها و سیاره ها در کجا قرار دارن؟ فضا؟ خلاء؟ اون فضا در کجاست؟ این ظرفی که همه اینها رو در بر گرفته کجاست؟

جهان قابل مشاهده به شعاع 46 میلیارد سال نوری! ورای اون رو نمیشه دید یا حتی رفت چون به خاطر انبساط جهان با سرعت بیشتر از سرعت نور از ما دور میشه.E411

Observable universe - WiKi

I am a degenerate E40a
پاسخ
#80

سارا نوشته: شما هم متوجه هستید که نه تنها از دین اسلام هیچ نمی دانید از دین یهود و قوم یهود هم چیزی نمی دانید و مدام بر اشتباهتان تاکید می کنید.

خوبه شما خودت منبع گذاشته بودی که گناه کبیره هستش :))) دست کم حرف خودتون رو قبول داشته باشید!

سارا نوشته: در بحث حلیت سوسمار وقتی دیدکه شیعه حرام می داند آن را گفتید شیعه که اسلام نیست و اهل سنت را باید دید در حالی که حنبلی ها هم حرام می دانند.

سنبلعلی هم حرام میداند!!! فاطی جان اینهایی که شما میگویید اسلام نیست! یک سری مذهب از بین مذاهب اسلام هستند! فرق اینها رو هم با هم نمیدونید ؟!
به جایش بهتون نشون دادیم از بیخ در تمام مذاهب نوشیدن شاش شتر مشکل دار نیست توصیه هم شده!!! ولی همون رو هم باز بستید به وهابی ها!!!

سارا نوشته: در مورد ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب هم وقتی دیدید که اهل سنت آن را روا می دانند و مشکلی با این قضیه ندارند (کلی مثال می توان از همین برادران عربستانی و اهل سنت بگویم که همسران اهل کتاب گرفته اند بدون آنکه زن دینش را تغییر داده باشد مشهورترین ها هم زنان شاهزادگان سعودی) شیعه را اسلام دانستید در حالی که در بین فقهای شیعه هم صیغه روا است ولی ازدواج احتیاط لازم است.

دروغ نگویید! من هنوز هم شیعه را مسلمان نمیدانم. برعکس باز از منابع خودتون براتون استدلال کردم منابعی که کپی کیلویی میکنید بدون اینکه حتا یک دور اونها رو خودتون خونده باشید!

سارا نوشته: بنده خودم در کودکی شاهد عروسی یک دختر کلیمی با یک پسر مسلمان در تهران بودم . عاقد هم داشتند بطور اسلامی انجام شد. عروس کلیمی بود و تا آنجا که می دانم هنوز هم کلیمی است.

مهر ورزیده منطقی تر خالی ببندید جانم!
شما اول گفتید میشه! بعدش که دیدید نه خیر نمیشه گفتید البته بعدن مامان بزرگم مسلمان شد! بعد که باز کم آوردید گفتید برای ظاهر سازی مسلمان شده هنوز تورات میخونه!! بعد از اون طرف خودتون لینک میذارید از نظر یهودیت این کار گناه کبیره و نابخشودنیه!!! صد مدل حرف زدید جانم :))

سارا نوشته: مادربزرگم از قوم یهود است !!! چقدر توضیح بدم خسته شدم بخدااااااااااااا. مثلا اگر یک دختر ایرانی با یک پسر آمریکایی ازدواج کند دیگر ایرانی نیست و چهارشنبه سوری و نوروز و سیزده بدر و...... نباید انجام دهد؟

پس حالا مساله شد قومیت!!! بلاخره دینش یهودی بوده یا قومش ؟! یا هر دو ؟!
اگر قومش یهودی بوده، دینش نبوده که هیچ! رفته مسلمان شده!!!
اگر قومش یهودی بوده، دینش هم یهودی بوده اون وقت گناه کبیره کرده در جهنم چشم انتظار دیدارشان هستیم!!!

سارا نوشته: خواندن تورات مگر اشکالی دارد؟ منم می خوانم! اسلام که ادیان ابراهیمی را تایید کرده است و تورا را کتاب آسمانی می داند.

عجب!!
پس خداوند در قرآن سوره توبه آیه 29! یک زر مفتی زده گفته بعدن مومنین به اسلام ماست مالی خواهند کرد :))

نقل قول:با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسین ایمان نمى‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏اش حرام گردانیده‏اند حرام نمى‏دارند و متدین به دین حق نمى‏گردند كارزار كنید تا با [كمال] خوارى به دست‏خود جزیه دهند

سارا نوشته: در ضمن تا دلتان بخواهد زنان یهودی با مردان عیر یهودی ازدواج کرده اند و از دینشان هم حتی بطور ظاهری بر نگشته اند. دوستی دارم که مادرش یهودی و پدرش مسیحی است و می گوید مادرش در دوران کودکی همواره او را به کنیسه می برد و می خواست او یک یهودی متدین بار بیاید!!!

همگیشان از بیخ یهودی نبوده اند! (باورمند نبوده اند) - البته از شما با این هوش سرشار بعیده بفهمی چی گفتم!


سارا نوشته: در ضمن در قوانین یهود (میشنا) یهودی بودن مادر شرط است یعنی مهم نیست پدر چه دینی دارد. یعنی اینقدر ها هم ازدواج زن یهود با مرد غیر یهود گناه نیست هیچ تازه خوبم هست چون فرزند مردان غیر یهودی ، با این قانون یهودی محسوب می شوند و بر تعداد این قومِ اندک، افزوده می گردد!!

باز هم بدون اطلاع حرف زدید :

نقل قول:ازدواج یهودیان با غیریهودیان همیشه به عنوان تهدیدی برای آینده قوم یهود تلقی شده است. بنا بر قوانین یهودیت، دین از طریق مادر به فرزند منتقل می‌شود، بنابراین اگر یک مرد یهودی با زنی غیر یهودی ازدواج کند، فرزندان آنها یهودی به شمار نمی‌روند.

عشق غیر یهودی پسر نتانیاهو و خشم اسرائیلی ها - BBC Persian

تا خشتک نتانیاهو رو سر این مساله بر سر مبارکش کشیدند دوستان یهودی :))

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 18 مهمان