Anarchy نوشته: کافه دومگو - برگ 142
نقل قول:گفتآورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
لحظهای که شما بدانید پس از مرگ حیاتی نیست، نه فقط به عنوان یک موضع شبهروشنفکری ِ کاذب ِ دورادور و بیمعنی، بلکه بدانید و این دانسته را به معنای واقعی کلمه درونی بکنید، لذتپرستی مطلق و هدانیسم تنها گزینهی باقی مانده و عقلانیست
.
شما فرزند و نوه ندارید. بویژه فرزند و نوه ی دختر!
خردگرایی راستین، پس از برآورد دانشیک، در میابد
که نه خوردن برای زیستن است و نه زیستن برای
خوردن، بساکه چیزی میان ایدو. کامجویی جنسی هم
خودآماج اَوَست نیست، برای ساختن زادمان نوین هم
هست و از داشتن انها هم شما خوش هستید و میکوشید
که جهان بهتری برای انان بسازید: دیگران کاشتند و ما
خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند. اگر هدونیسم
گذشتگان ما فرامرز میبود، ما اکنون نبودیم و یا دستکم
بخت خوشی بردن چندانی از زندگی را نداشتیم. بنیگارید
نیای شما پولدار بوده و همه ی پولهارا به پای زنبازی و
قمار بازی و باده نوشی و .. ریخته، برای همین شما امروز
( که تازه شانس داشتید زاده شدید) باید سگ دو بزنید برای
یک خورده امگا بودن ! برای همین دین ها "جهان واپسین "
را برای همین " کم خردان" ساختند که از نابودی زادمان
هومنی بدست هدونیسم پیشگیری نمایند. خود خدا هم چیزی
است که برای پر کردن چاله ی خردورزی هومن برساخته
شد و آنهارا به کارهای پسندیده، میراند، در جاییکه یک خردمند
تنها از روی مهاد فرازیست ژن، بی هیچ خدایی، پایوبند به
نیکی و بهکاری است. دانستن فرهود، بی داشتن خرد، از
ندانستن فرهود ولی پیروی از دین، چند بار مرگبارتر است!
•
پارسیگر