08-05-2013, 06:36 PM
شب بارانی ، پاییز برگریزان ، ملکه فصل ها زیر چراغ خیابان مردی از دور نزدیک می شود .. کاش همه عمر همان یک شب می بودی.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Alice نوشته: فیسبوق برای بقیه هم بالا نمیاید؟!!من که مشکلی ندارم و اتفاقا این روزها بهتر از همیشه کار میکند!
Dariush نوشته: من که مشکلی ندارم و اتفاقا این روزها بهتر از همیشه کار میکند!
Alice نوشته: برای من گوگل هم نمیاید، ولی دفترچه باز میشود. چه کار کنم؟!با چه چیزی آن میشوی؟ اگر تور کار نمیکند، میتوانی از فریگیت استفاده کنی که این روزها گویا خوب کار میکند. برای فیسبوک هم نیازی به امنیتِ تور نیست، چرا که ارتباطِ شما رمزگزاریشده خواهد بود و غیرقابلِ شنود؛ یعنی با هرچه که توانستی بروی، مشکلِ امنیتی ندارد.
Alice نوشته: راستی «ماه مبارک» چه ربطی به دوستدختر دوستت داشت؟!!هیچی دوستم که بیخدا بود، همیشه خود را مدیونِ شریعتی میدانست که به واسطهی آن همخوابگی و اورال سکس در حینِ ماهِ مبارک و روزه جایز و پرصواب شده بود! البته ربطِ مستقیمی به شریعتی نداشت، اما خب گزینهی بسیار خوبیست برای شیره مالیدن بر سرِ دختران و پسرانِ مسلمانِ جوجه روشنفکرِ جداناشدنی از اسلام! داستانها داشتند آلیس جان، باور کن همین الان که دارم این را مینویسم از چیزهایی که دوستم تعریف میکرد و به خاطرم میآید، شدیدا خندهام میگیرد! مشکل این بود که دخترک خودش بسیار حشری بود و همین سبب شده بود که در تنگنای شدید قرار بگیرد و یک مسائلی از مرجعِ تقلیدِ خود پرسیده بود که یعنی اگر واقعا آن مرجعِ تقلیدِ بیچاره(به گمانم مکارم بود) آنها را خوانده بود، آلتِ مبارکشان پس از چهارصدسال دوباره از خواب برخواسته و بعید نبود که به دنبالِ یک صیغهای چیزی رفته باشند
Dariush نوشته: با چه چیزی آن میشوی؟ اگر تور کار نمیکند، میتوانی از فریگیت استفاده کنی که این روزها گویا خوب کار میکند. برای فیسبوک هم نیازی به امنیتِ تور نیست، چرا که ارتباطِ شما رمزگزاریشده خواهد بود و غیرقابلِ شنود؛ یعنی با هرچه که توانستی بروی، مشکلِ امنیتی ندارد.
Dariush نوشته: باور کن همین الان که دارم این را مینویسم از چیزهایی که دوستم تعریف میکرد و به خاطرم میآید، شدیدا خندهام میگیرد!
Alice نوشته: نه بابا، با هویت واقعی که ذرهای هم فعالیت ضد اسلامی نمیکنم تا نگران امنیت باشم؛ با این آشغالاین نرمافزار که چرند است آلیس جان! با همان فریگیت یا سایفون وصل شوی به گمانم سریعتر باشد.
کانکت میشوم : Hotspot Shield
Alice نوشته: من را یاد خندههای کلاس که استاد به چشمانت خیره شده و تو باید جلوی آن مرگخندهی لعنتی را بگیری انداختی!آه! این براستی یکی از بهترین خاطراتِ من در تمامِ مدتِ تحصیلم بوده. اصلا همان موقع فقط حال میداد که بخندی، بیرون که میآمدی دیگر خندهات نمیگرفت.
سختترین و دشوارترین چالشی بود که یک زمانی به آن دچار بودم... گهگاه پیش میامد برای پاسخ به سوال و یا
درخواستی استاد من را صدا میزد، و بعد همینطور که با لب و دهانم ور میرفتم و دستم را روی صورتم میکشیدم
تا مبادا خندهام نمایان شود، یک مهملاتی که خودم هم نمیفهمیدم، تحت عنوان پاسخ بهم میبافتم تا سریعاً دست از
سرم بردارد برود پی دیگری. :)))
Dariush نوشته: من و یکی از دوستانم میرفتیم انتهای کلاس مینشستیم و دوستم که بسیار ناآرام و شیطان بود و از استاد بسیار عالی تقلید میکرد، ادایش را درمیآورد و ما هم فقط به او فحش میدادیم که ساکت بنشین و حرف نزن، چرا که واقعا نمیشد خندهها را در آن شرایط کنترل کرد!