09-17-2012, 11:13 AM
Philo نوشته: خیر جناب رآکتور مدعای آغاز کننده خیلی گسترده تر است، آغازکننده موضوع به وضوح حماقت را در برابر خردگرایی قرار داد، این مشخصا به این معناست که زنان توانایی تجزیه و تحلیل منطقی ندارند، وگرنه حماقت که لازمه ی روابط عاطفی و عاشقانه است!
بله ایشان ۹۵٪ زنان را احمق(به دمدستیترین تعریف کلمه)تلقی کردهاند.. وانگهی من این کاربر را باهوشتر از آن میدانم که او را به بیزاری از قربانی بجای سیستم متهم بکنم، باید دید آیا نکته یا نتیجهگیری ِ هوشمندانهای پشت این صحبتها هست یا به راستی با موردی جگرخراش و مغزآزار از زنستیزی روبرو هستیم، مانده تا ایشان دلایل خود را طرح بکنند.
Mehrbod نوشته: در زندگی شخصی نیز با دختران زیاد و از کشورهای گوناگونی بودهام، ایرانی، کانادایی، انگلیسی، روس، هلندی، آلمانی، لهستانی و ..
و تا آنجاییکه میتوانم بگویم همگی مانند هم هستند و فرهنگ آنچنان نقشی در نمای کلی بازی نمیکند.
تجربهی شخصی من یکسر حاکی از چیز دیگریست مهربد گرامی. میان مذهبزدودگی و مهار مردسالاری، با رفتار مسئولانهی زنان در رابطه با خودشان، مردها و جامعه ارتباطی بسیار تنگاتنگ و برجسته هست. زنان امروز (مثل باقی جامعه) در وضعیتی پسامدرن - به مفهوم اصیل فرانسوی آن - زندانی شدهاند، چنانکه میخواهند هم از حقوق زن مدرن بهرهمند باشند و هم از امتیازات زنان سنتی، اینست که میبینیم امروز برخی زنان با بی شرمی ِ باورنکردنی میگویند «من میروم بیرون کار میکنم، اما حقوقم مال خودم است و خرجم را باید شوهرم بدهد»... اوضاع کموبیش در باقی جهان هم به همین شکل است، بدبختی ماست که در دورانی به دنیا آمدهایم که بشریت نه به راستی متمدن شده و نه در بربریت بسر میبرد. همه چیزمان بینابین و نیمبند و «عمیقا سطحی»ست. زنان در این معامله هرگز تنها نیستند.
Philo نوشته: البته نباید انتظار داشت که زنها و دخترها در چنین بحثی تلاش کنن با تحلیل منطقی احمق نبودن یا پست نبودن خودشون رو اثبات کنن، چون به احتمال زیاد نفس وجود چنین گفتگویی رو توهین به خودشون تلقی میکنن و بر این اساس مخالفا رو اصلا به رسمیت نمیشناسن.البته زن ستیزی نیازی به استدلال ندارد، هنجار پذیرفته شدهی اجتماعیست و دلایلی بسیار اندک برای مبارزه با آن اقامه شده، همه هم بد و از منظری غیرهمدلانه یکسر منحط. فقر فلسفی فمینیسم باعث شده زنان نتوانند به یک درک عینی از آنچه بر سرشان رفته و میرود برسند. در نظریهی انتقادی بطور کلی این دشواری شتابزدگی همواره مطرح بوده. به هرحال در این تاپیک هودهای نسیب ما نخواهد شد زیرا بحث در به اشتراک گذاشتن تجربیات شخصی محدود خواهد ماند و تجربیات شخصی مملو از بدشانسیهای احتمالی، نتیجهگیریهای خصمانه و پیشفرضهای فکرناشده هستند. در کنار این بیهودگی، البته باید از شر این تز سادهلوحانه که تا صد سال پیش همه مشتی جانور سودازدهی زنستیز بودند که یکشبه آدم شدند رها شد و با درک مبتنی بر وهم در هر دو سوی این بازی به نبرد پرداخت. من رفیقی دارم که اگر جلوی او بگویید «زنها اینطور هستند» یا «مردها آنطور هستند» رم میکند و شاختان میزند، چراکه اینرا تقسیمبندی انسانها برپایهی لیبلهای انتزاعی تلقی میکند!
زنده باد زندگی!