دفترچه
سکس‌شناسی - Sexology - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: زنامرد (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%AF)
+--- موضوع: سکس‌شناسی - Sexology (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%DA%A9%D8%B3%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-Sexology)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25


سکس‌شناسی - Sexology - Russell - 02-06-2013

بگمانم اگر اسپاگتی بخواهد پستهای جالبی در پیش است !!
Pftch


سکس‌شناسی - Sexology - shirin - 02-06-2013

نه راسل نمیخوام بحث کنم. فقط میخواستم ببینم. نظر امیر در مورد همه آدمها مثل هم هست یا دیدگاهش جنسیتی هست. وگرنه با کسی که فکر میکنه لاشی هستم بحثی ندارم.


سکس‌شناسی - Sexology - Ouroboros - 02-06-2013

shirin نوشته: امیر نظرت در مورد مردی که بلند میخندد چیه؟ اونم لاشی هست یا مشکلی نداره؟
جلف‌بازی مرد هم به نظرم مذموم است و با پسری که دلقک‌بازی دربیاورد دوستی نمی‌کنم.
اما در مقام اخلاقی او شک نمی‌کنم، فقط برایش در جایگاه آدمی محترم ارزشی قائل نخواهم بود.


سکس‌شناسی - Sexology - undead_knight - 02-06-2013

Ouroboros نوشته: ایرادش چیست؟ E523
برای منهم این مسئله معیار است، یعنی از دختر لاشی خوشم نمی‌آید و از نظر اخلاقی به او شدیدا مشکوک خواهم بود. حق تعیین اینکه چه کسی «لاشی» محسوب می‌شود را هم برای خود محفوظ می‌دانم.
البته با تائید محفوظ بودن این حق چند تا پرسش دارم:)

چرا از نظر اخلاقی چنین دختری مشکوکه؟بر اساس کدوم سیستم اخلاقی؟
لاشی چه کسی هست؟(از لحاظ واژگانی توضیح نده، مفهوم ذهنی مهم تره)


سکس‌شناسی - Sexology - shirin - 02-06-2013

یعنی خودتون تو عمرتون بلند نخندید؟ همیشه مبادی آداب بودید؟ ولی به نظرم کسی که طرفدار فلسفه آنارشیسم هست نباید اینقدر درگیر قید و بندها و ملاحظات رفتاری باشه. بلند خندیدن و گاهی دلقک بازی و جلف بازی درآوردن حق طبیعی هر زن و مرد آزادی هست.


سکس‌شناسی - Sexology - shirin - 02-06-2013

iranbanoo نوشته: خوب متاسفانه در ایران این مسائل به شکل یک سرطان بدخیم همچنان دامان دختران را گرفته و خوب و بد بودن دختران همچنان با این مسئله سنجیده میشود.
گرچه روی به ملایم بودن گذاشته اما باز هم وجود دارد
این یک بعد داستان اما بعد دیگر این است که زنان هم به عمد از چنین مسئله ای بهره میگیرند و انقدر در این نقش غرق شده اند که در دنیای مجازی و حتی در برابر کسانی که انها را نمیشناسد و ممکن است دیگر همدیگر ار نبینند چنین ادعایی میکنند
این اصرار زنان به پنهان کردن نیاز جنسی مکافاتی ساخته هم برای خودشان هم برای آقایان

به نظرم این خود دختران هستن که اجازه میدن با چی سنجیده بشن یا نشن. چرا اینقدر انرژی مصرف میکنن که نقش کسی رو بازی کنن که نیستن؟ وقتی خودشون ، خودشون رو قبول ندارن و تصویر سازی میکنن نباید از دیگران انتظار بیشتری داشته باشن. خودشون با واقعیت وجودی خودشون کنار بیان و بذارن بقیه هم اونو همونطور که هستن بپذیرن. بی شک زندگی شادتری خواهند داشت.


سکس‌شناسی - Sexology - Ouroboros - 02-06-2013

undead_knight نوشته: البته با تائید محفوظ بودن این حق چند تا پرسش دارم:)

چرا از نظر اخلاقی چنین دختری مشکوکه؟بر اساس کدوم سیستم اخلاقی؟
لاشی چه کسی هست؟(از لحاظ واژگانی توضیح نده، مفهوم ذهنی مهم تره)

ممنون که حق انتخاب آدمهای اطرافمان را محفوظ می‌دانید. :e303:
اول اینرا بگویم که منظورم آدمی بود که در یک رابطه متعهد شده،
یعنی دختری که مجرد است را کاری ندارم که اساسا اگر دلبری نکنند پس چه... افکارم در آن لحظه معطوف به کسانی بود که به نوعی در رابطه‌ای عاطفی به دیگری پایبند شده‌اند.
با بخاطر داشتن این تبصره، تعاریف این واژگان نزد من:
لاشی: کسی که به تک‌همسری معتقد نیست و در یک زمان پارتنرهای متعدد دارد.
جنده : کسی که در برابر وجهی، خواه اقتصادی، عاطفی، اجتماعی یا .... به تبادل سکس می‌پردازد.
هرزه: کسی که لاشی‌بازی را نشانه‌ی برتری مقام اجتماعی خود جلوه می‌دهد.
تنگ: کسی که در حقیقت لاشی‌ست ولی ادای آدمهای پایبند را درمی‌آورد.
پایبند: آدمی که به رابطه‌ی خود با معشوقش متعهد است.

بلند خندیدن ِ «آن‌چنانی» نوعی دلربایی از مردان است، اگرنه خنده‌ی از ته دل که به بک جوکی، چیزی باشد بیش از آنکه «جذاب» باشد «دافع» است(و بدیهی‌ست که مشکلی ندارد). پس دختری که با صدای بلند خنده‌های عشوه‌آمیز می‌کند عملا در حال ارتکاب نوعی خیانت به پارنتر خود است، مشابه آن نزد یک مرد می‌شود نگاه‌های خریدارانه به زنان دیگر و برانداز آنها(که رفتار بسیار پستی‌ست)، زنان این یکی را در مقام فعلی مذموم باز می‌شناسند و محکوم می‌کنند، اما اگر مردی از انجام رفتاری(از بعد ساختاری)مشابه برنجد او را بدوی و متعصب و خشک‌اندیش جلوه می‌دهند.. اسم این کارها را هم گذاشته‌اند حقوق زنان!


سکس‌شناسی - Sexology - Ouroboros - 02-06-2013

shirin نوشته: یعنی خودتون تو عمرتون بلند نخندید؟ همیشه مبادی آداب بودید؟ ولی به نظرم کسی که طرفدار فلسفه آنارشیسم هست نباید اینقدر درگیر قید و بندها و ملاحظات رفتاری باشه. بلند خندیدن و گاهی دلقک بازی و جلف بازی درآوردن حق طبیعی هر زن و مرد آزادی هست.
من طرفدار ِ اختیاری شدن بندها هستم نه از میان رفتن آنها. مشابه مخالفتی که با برده‌داری داریم، اما اگر یک جانور منحرفی پیدا شد که می‌خواست به اختیار خودش بردگی و نوکری کس دیگری را بکند ولو متحیر و منزجر، او را تحمل می‌کنیم. پس اصالت با اختیار است نه بی‌بند و باری. من حق طبیعی و بدیهی شما می‌دانم که هر طور خواستید بخندید، بشینید، بخوابید و بپوشید و بخورید و... حق طبیعی خودم هم می‌دانم که از آن خوشم نیاید و «بدون ِ تشویق به محدود کردن شما» این انزجار را اعلام بکنم. اگر دختری از این مسائل در عذاب است «حق انتخاب» ماندن یا نماندن با من را دارد.


سکس‌شناسی - Sexology - shirin - 02-06-2013

اه، خسته شدم. دو بار نشستم کلی تایپ کردم که در جواب امیر بفرستم هر دوبارش موقع ارسال پاک شد. آخه حوصله نداشتم بشینم پای کامپیوتر با موبایلم. کنترل زد هم نداره که برشون گردونم.


سکس‌شناسی - Sexology - undead_knight - 02-06-2013

Mehrbod نوشته: میبینم که همه بانوان با سپاسگزاری کردن این پست مشت محکمی بر دهان استکباری فرگشت و نگره‌پردازی‌های ما زده‌اند (:
پاسخ ما بیشتر درباره فیزیک هم بود آندد جان، اینکه قانونمندی ماده (سرنوشت‌گرایی یا determinism) میگوید که هیچ
فرایندی نمیتواند بیرون از داته‌های ماده انجام پذیرد، پس چیزی بنام «خواست آزاد = free will» نداریم: همه کنش‌های ما از پیش نوشته شده‌اند.

ولی فرگشت مغز چگونه بوده و چه اندازه‌ی این «خودآگاهی مادی ما» آزاد از بند ژن‌ها شده سخن دیگریست، من اینجا همان همانندی سرور مزدک را
میپسندم که خودآگاهی مانند وزیر خردمندی است که در کنار یک پادشاه نادان (ناخودآگاه و ژن) فرمانگری میکند، که در دنباله من هر از گاهی هم نگرش را میپرسند! (:

در جُستار سازگاری که بالا لینک دادم در اینباره نوشته‌ایم.

پ.ن.
شبیه‌سازی (simulation) = مانندستن (—> مانندِش)
شبیه‌سازی (cloning) = تاگستن (—> تاگِش)
اینجاست که یکمی اختلاف در مورد اینکه آیا ما واقعا آزاد هستیم یا نه داریم:) در واقع تعریف از آزادی بیش از اتدازه سخت گیرانست.
در واقع اگر بخوایم خوب نگاه کنیم مادی بودن مهم نیست، حتی اگر یک چیز ماورایی باشه خواست آزاد معنایی نداره،حتی خود هم معنایی نداره.چون آزادی از همه چیز(حتی نیازها)مساوی جبر مطلقه،در واقع ما اگر انگیزه ها رو نگاه کنیم میبینیم همیشه به دلیل نسبی بودن آزادی هست که مفهوم جبر معنا داره مگرنه اگر یک موجود کاملا آزاد باشه چر اصلا باید از آزادیش استفاده بکنه؟و اگر استفاده نکنه چه فرقی با یک موجود ناآزاد داره؟هیچ :)
اینجاست که باید گفت"آزادی مطلق از آن اتم هاست!"

بنابراین مادی بودن ما،محدود بودن یا ضعف ما هیچکدوم مفهوم آزادی رو با چالش نمیکشند که اتفاقا تقویتش هم میکنند،چون ما محدود هستیم پس خواسته داریم و چون خواسته داریم پس آزادی هم داریم.
اینجا از اون جاهایی هست که باز هم من میگم دین و ماوراطبیعه واژگان رو به سود خودشون تحریف کردند!چون آزادی رو در معناهای غیر مادی واقعی میدونند.

بنابراین از نگاه مادی و فرگشتی هرچند خودآگاهی ما سراسر مادی هست و ناشی از فرگشته ولی به این معنا نیست که این خودآگاهی برنامه ریزی شدست،به این معنا که قابل پیشبینیه(در واقع پیشبینی ناپذیر بودن جزئی از آزادیه)آ
من این رو به متفاوت بودن رفتار سیستم و فرد ربط میدم(که مثال مولکول آب و آب رو که میزنی براش میپسندم)به خاطر سیستمیک بودن مغز ما، ما دارای خودآگاهی و آزادی هستیم.


yasy نوشته: میشه مثال بزنی؟
ژن ها و پرتئین ها اعمال بسیار بسیار زیادی رو خیلی بیشتر از نیاز های طبیعی یك سلول مغزی در مغز كنترل میكنند و این و میشه از رو بیماری های ژنتیكی تشخیص داد
مثلا تو بسیاری از سندروم هایی كه به خاطر اختلال خذف جابه جایی و یا مضاعف شدن یك ژن ایجاد شدند اختلالات یادگیری وجود دارد و این اختلالات یادگیری در هر كدام از یك الگوی خاص پیروی میكنه
با اینكه این فكر كمی آزار دهنده است ولی من فكر میكنم تقریبا تمام شخصیت و تفكرات و احساسات ما توسط همین ژن ها و همین پرتئین ها كنترل میشوند

اینم اضافه كنم كه درون سلول های مغزی اتفاقات خارق العاده ای نسبت به دیگر سلول ها اتفاق نمی افتد و اگر یك سلول مغزی را بررسی كنید با همان همانند سازی رونویسی و ترجمه ی ژن ها روبه رو میشوید یعنی پرتئین سازی پس به گمانم هر چه هست درون ژن هایی است كه در سلول های مغزی روشن و احتمالا در سلول های دیگر خاموش است
درصد ژن های روشن درون یك سلول مغزی خیلی بیشتر است از دیگر سلول ها.
فکر میکنم کمی منظورم اشتباه فهمیده شد:)
چه آزاردهنده باشه و چه نباشه، این فکر غیر علمیه! :)
کاری که مغز و ذهن میکنند اینه که واکنش های آنی به جهان بیرون بدند و آینده رو پیشبینی(یا همانند سازی) کنند.این خلاصه تمام کاری هست که ژن ها از مغز میخواند(باز هم بگم این خواست یک نوع خواست ناخوداگاه و نتیجه فرگشت هست)به این خاطر که خود ژن ها از چنین کاری ناتوان هستند.در واقع اگر ژنها مستقیما میتونستند چنین کاری انجام بدند نیازی به ارگانی مثل مغز وجود نداشت(حتی ماهیچه ها و سایر ارگان های پیچیده هم اضافی محسوب میشدند!)

این کاملا بدیهی هست که وجود ما،مغز ما،ذهن ما همگی نتیجه کدنویسی های ژنی هستند ولی حتی در یک کامپیوتر هم برای بسیاری از کارها کدنویسی مجدد انجام نمیدند(یا کدنویسی در سطوح بالاتر انجام میشه)بلکه از بنیاد وساختاری که توسط کدهای دیگه ساخته شده استفاده میشه.