«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Mehrbod - 02-08-2011
دیرزمانی است که میبینم واژهای مانند Farsi در برابر Persian و
واژگانی همچون Iran و Iranian برای اشاره به Persia و ما «ایرانیان» بکار میرود.
در این جستار به این میپردازیم که این شیوه نگارشی چرا بیاندازه خطرناک و
آسیبرسان است و چرا، تا همه واژگان درستتر از یادنرفتهاند، جلوی پیشروی آن را بایستی گرفت.
نخستین چیزی که بایستی گفت این است، در ذهن مردم غرب، Persia و Persian بسیار به یکدیگر نزدیک میباشند، یکی نام کشور و
میهن ما و دیگری نام زبان رسمی ما است. یکی از دشواریهایی که پس از دگرگونی نام کشور ما از Persia به Iran در زمان رضا شاه
درست شده است این است که نام Iran در ذهن یک آدم انیرانی و خارجی، در رده کشورهایی مانند Iraq به شمار میرود تا کشوری مانند Persia.
در این زمینه من میتوانم از تجربههای شخصی خودم با خارجیزبانان بگویم و اینکه این امر تا اینجا پیش رفته است که اگر
شما به یک خارجی بگویید Iran همان Persiaایی است که در کتابهای تاریخ دربارهاش خوانده است، وی را شگفتزده میکنید.
Iran میبایستی همواره و همیشه در جایگاه و رده نامی خودمانی و از آن ایرانیان میماند که مردم کشور برای جداسازی خود و دیگران بکار ببرند.
برای نمونه آلمانیها برای اشاره به کشور خود میگویند Deutschland و زبان خود را نیز Deutsch میخوانند، اما کشورهای دیگر ایشان را Germany دانسته و زبانشان را
German میدانند. نامی که مردم یک کشور روی خود میگذارند و نامی که در گذرای تاریخ و از سوی دیگر کشورها گذاشته میشود، دو نام بسیار دگرسان بوده و نمیبایستی هیچگاه، آن دو را یکی گرفت.
هر آینه، از آنجاییکه نام کشور ما چه دوست باشیم و چه نه از Persia به Iran دگرگون شده است، نبایستی بگذاریم که نام زبان ما نیز از Persian که بسیار به
Persia نزدیک بوده و هر آدمی با هر بهره هوشی وابستگی آن با Persia میفهمد را، با واژه مندرآوردی Farsi که عربی شده «پارسی» خودمان باشد، جایگزین کنیم.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Mehrbod - 02-08-2011
Persian NOT Farsi
Iranian Identity Under Fire: An Argument Against the Use of the Word ‘Farsi’ for the Persian Language
written by Shapour Suren-Pahlav
<ul>
http://www.cais-soas.com/CAIS/PDF/Iranian_Identity_under_Fire_full-version_July_2007.pdf
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Ouroboros - 02-08-2011
این بازی ِ مضحک ِ ایران/پرشیا و فارسی/پارسی/پرشین مدتها باعث ِ سردرگمی ِ غربیها شده و میشود. وانگهی خود ِ منهم به درستی نمیدانم کی به کیست و فرم ِ درست کدامست، آنچه من میدانم اینست که : در انگلیسی ایران را که آیرَن هم تلفظ میکنند برای ِ کشور فعلی ِ ایران، بیشتر پرشین و کمتر فارسی را برای ِ زبان ِ فارسی و پرشیا را هم اغلب برای ِ اشاره به امپراتوری ِ باستانی ِ منقرض شدهی ِ هخامنشی/ساسانی بکار میبرند. در زبان فرانسه ایران را ایران میگویند به زبان فارسی هم میگویند Le persan. در ایران هم بجز ناسیونالیستها و باستانپرستان، مردم به کشور میگویند ایران، به زبان میگویند فارسی و به نوع ِ باستانی ِ آن میگویند پارسی سره.
حالا این حساسیت ِ شما بخاطر ِ چیست؟ بابت ِ یکی گرفته شدن و شباهت میان ِ نام ایران و عراق نگرانید؟ عربیزدایی را نوعی کمک به اسلامگریزی ِ جامعه میدانید یا چه؟
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Mehrbod - 02-08-2011
Ouroboros نوشته: حالا این حساسیت ِ شما بخاطر ِ چیست؟ بابت ِ یکی گرفته شدن و شباهت میان ِ نام ایران و عراق نگرانید؟ عربیزدایی را نوعی کمک به اسلامگریزی ِ جامعه میدانید یا چه؟
نگرانی خود من را اگر میپرسید، بیشتر روی جایگاه اجتماعیای است که نام کشور برای ما میآورد.
همانگونه که شیوه لباس پوشیدن و سخن گفتن و رفتار کردن من (که در دست خودم
هست) در این مهم است، دوست دارم نام زبان مادریم (که چندان در دست من نیست)
نیز از چیزی که من براستی ایرانی و از آن خود میدانم آمده باشد، نه یک از واژه توهینآمیز
که اعراب مسلمان متهاجمی که نمیتوانستهاند «پ» را تلفظ کنند، روی زبان مادری من گذاشته باشند.
از سوی دیگر، روشن است که من دوست ندارم فرهنگی که من ایرانی میدانم با فرهنگ کشوری مانند عراق
یا بگوییم ترکیه یا عربستان یکسان پنداری شود، چرا که فرهنگ ایران را بسیار بهتر و بالاتر از فرهنگ کشورهای نامبرده میدانم.
یک فرنود کوچک دیگر مرا میتوانید به زیباییشناسی پیوند
بدهید؛ به نگر من واگویی واژه Persian بسیار گوشنوازتر از Farsi است، به ویژه
با داشتن آن «ژ» در میان خود (پرژین) که یکی از خوشسداترین واجها میباشد و شاید یکی
از فرنودهای زیبایی زبان فرانسوی (که خود شما میدانید) نیز به همین زیاد بودن «ژ» آن باشد.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Ouroboros - 02-09-2011
مهربد نوشته: نگرانی خود من را اگر میپرسید، بیشتر روی جایگاه اجتماعیای است که نام کشورم برای ما میآورد.
همانگونه که شیوه لباس پوشیدن و سخن گفتن و رفتار کردن من (که در دست خودم
هست) در این مهم است، دوست دارم نام زبان مادریم (که چندان در دست من نیست)
نیز از چیزی که من براستی ایرانی و از آن خود میدانم آمده باشد، نه یک از واژه توهینآمیز
که اعراب مسلمان متهاجمی که نمیتوانستهاند «پ» را تلفظ کنند، روی زبان مادری من گذاشته باشند.
از سوی دیگر، روشن است که من دوست ندارم فرهنگی که من ایرانی میدانم با فرهنگ کشوری مانند عراق
یا ترک یا عرب یکسان پنداری شود، چرا که فرهنگ ایران را بسیار بهتر و بالاتر از فرهنگ کشورهای نامبرده میدانم.
1. این نام برای قرنها به نحو گستردهای بکار رفته، نام یک استان ِ کشور، یک خلیج بزرگ ِ کشور و زبان ِ رسمی کشور «فارس» است و جنبهی ِ مهاجم ِ آن از میان رفته و بومی شده. رفتن به نقطهی ِ صفر ِ تاریخ و رها کردن ِ آنچه هست برای بازگشت به آنچه بوده به زیان ِ همه نباشد، به سود ِ کسی هم نیست. اصولا باید پرسید که بازگشت به «گذشتههای ِ پرشکوه» ِ این مُلک ِ بلازده ما را به بیرون جهیدن از کدام دایرهی ِ تکرار ِ مکرراتی که از طریق ِ طی کردن ِ آن به اینجا رسیدهایم مجاب میکند.
2. بخش ِ بولد شده نژادپرستی ِ فرهنگیست، برای ِ نوع ِ غربی ِ همفکران ِ شما ایرانی و عرب و ترک همه بیابانگردان ِ قهوهای پوستی هستند که باید تا سرحد ِ امکان از ورودشان جلوگیری کرد و اهمیتی ندارد که اسم ِ او بشیر است یا چنگیز یا اردشیر.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Theodor Herzl - 02-09-2011
حالا تکلیف کسانی که فارسی یا پارسی زبان مادری آنها نیست چه است؟ مثل کردی ، بلوچی و یا عربی که در ایران زندگی میکنند.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Mehrbod - 02-09-2011
Ouroboros نوشته: 1. این نام برای قرنها به نحو گستردهای بکار رفته، نام یک استان ِ کشور، یک خلیج بزرگ ِ کشور و زبان ِ رسمی کشور «فارس» است، پس جنبهی ِ مهاجم ِ آن از میان رفته و بومی شده. رفتن به نقطهی ِ صفر ِ تاریخ و رها کردن ِ آنچه هست برای بازگشت به آنچه بوده به زیان ِ همه نباشد، به سود ِ کسی هم نیست. باید پرسید که بازگشت به «گذشتههای ِ پرشکوه» ِ این مُلک ِ بلازده ما را به بیرون جهیدن از کدام دایرهی ِ تکرار ِ مکرراتی که از طریق ِ طی کردن ِ آن به اینجا رسیدهایم مجاب میکند.
خلیج پارس نیز جاهای بسیاری به کار رفته است. به هر روی، خارجیزبانها آن را همان Persian Gulf
میدانند و نه Fars Gulf! که خود فرنود دیگری برای به کار بردن Persian و نه Farsi در اینجا است.
بومیسازی نیز چنانکه گفتیم، برای کشورهایی مانند آلمان و ندرلند و ... میبینیم، بدین گونه که هریک
نام بومی خود را داشته و نام دیگرشان، نامی که جهانیان ایشان را میشناسند چیز دیگری است.
Ouroboros نوشته: 2. بخش ِ بولد شده نژادپرستی ِ فرهنگیست، برای ِ نوع ِ غربی ِ همفکران ِ شما ایرانی و عرب و ترک همه بیابانگردان ِ قهوهای پوستی هستند که باید تا سرحد ِ امکان از ورودشان جلوگیری کرد و اهمیتی نمیدهد که اسم ِ شما بشیر است یا چنگیز یا اردشیر.
واقعیت این است که مردم خواه ناخواه روی این چیزها شما را بررسی میکنند، چه دوست داشته باشید چه دوست نداشته باشید.
نکته دیگر این است که من از نژادپرستی سخنی به میان نیاوردم! اما اگر شما میتوانید به دلخواه خود از چیزی به نام زبان «نژادپرستی فرهنگی»
درست کنید، پس چرا از چیزی به نام پوشش، نژادپرستی پوششی و البسهای درست نکنیم؟ چرا از عینک زدن و نزدن نژاد پرستی عینکی درست نکنند؟
هر آینه، نژادپرستی با نژاددوستی متفاوت است. همانگونه که شما و هر کسی خانواده خود را بیشتر از
بچههای آفریقایی دوست دارید، مردم هممیهنتان را نیز اندکی بیشتر از مردم همسایه دوست خواهید داشت.
این نه چیزی است که برای داشتن آن میبایستی شرمزده بود و نه چیزی که نیاز به پنهان کردن آن برود؛ بسیار نیز
بهتر است که به جای دادن پیامهای دوپهلو و گنگ به مردم و به جای اینکه از یکسو به ایشان بگوییم شما بایستی برای
میهن خود فداکاری کنید، و از سوی دیگر برگردیم بگوییم شما و یک عراقی یکی هستید و نباید خود را دو تا بدانید، حقیقت و واقعیت را بگوییم.
تعریف درست نژادپرستی نیز آن است که با دستآویز به برتر دانستن خود و نژاد خود، دیگران را به بردگی کشیده
و حقوق ایشان به را به بهانه پست بودن نژادشان پایمال کنید، چرا که شما در یک چیزی (در اینجا نژاد) «برتر» از ایشان هستید.
از سوی دیگر،
- من فرهنگ عراقیها را خوب نمیدانم. آیا این
به چم است که یک آدم عراقی از من کمتر است؟ خیر
- همچنین، آیا کشورهای اروپایی حق دارند که در برابر هجوم
فرهنگی (هر فرهنگی، ایرانی و عراقی) و چیزی که بد میدانند ایستادگی کنند؟ آری
---------- ارسال جدید اضافه شده در 12:47 AM ---------- ارسال قبلی در 12:40 AM ----------
shinbet نوشته: حالا تکلیف کسانی که فارسی یا پارسی زبان مادری آنها نیست چه است؟ مثل کردی ، بلوچی و یا عربی که در ایران زندگی میکنند.
من شما را نمیدانم ولی هیچگاه اصولا خودم را «پارس» ندیدهام که بخواهم پارسی را به خودم بگیرم.
Persian و Iran نیز برای
من یک چَم را دارند، ولی برای جهانیان ندارند. اکنون شما میتوانید
بروید خودتان را Iranian بنامید و به زبانتان بگویید Farsi (و به خط قرمزی که Firefox
زیر آن میکشد نگریسته) و خود را در رده کشورهایی که نامبردم بشناسانید و یا، میتوانید
با اندکی خردورزی و با بکار بردن واژگان Persia و Persian یادآور تاریخ پرشکوه خود باشید.
گزینش در اینجا با خود شما و خواننده این نوشته است.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Theodor Herzl - 02-09-2011
مهربد نوشته: من شما را نمیدانم ولی هیچگاه اصولا خودم را «پارس» ندیدهام که بخواهم پارسی را به خودم بگیرم.
Persian و Iran نیز برای من یک چَم را دارند، ولی برای جهانیان ندارند. اکنون شما میتوانید
بروید خودتان را Iranian بنامید و به زبانتان بگویید Farsi (و به خط قرمزی که Firefox
زیر آن میکشد نگریسته) و خود را در رده کشورهایی که نامبردم بشناسانید و یا، میتوانید
با اندکی خردورزی با بکار بردن واژگان Persia و Persian یادآور تاریخ پرشکوه خود باشید.
گزینش در اینجا با خود شما و خواننده این نوشته است.
البته خانواده من از هر ۲ طرف اهل آذربایجان غربی هستند ، ولی نه من و نه پدر و مادرم ترکی هیچ گاه بلد نبودیم صحبت کنیم ، چون ۲ نسل در تهران متولد شدیم ، یعنی اینکه تعصبی ندارم بر روی غیر پارس بودن یا نبودن ، زیاد هم البته برای من big deal نیست این قضیه ، چون به هر حال گذشته هرچه بوده , آنها امروز احمدینژاد و خامنهای را میبینند.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Mehrbod - 02-09-2011
shinbet نوشته: البته خانواده من از هر ۲ طرف اهل آذربایجان غربی هستند ، ولی نه من و نه پدر و مادرم ترکی هیچ گاه بلد نبودیم صحبت کنیم ، چون ۲ نسل در تهران متولد شدیم ، یعنی اینکه تعصبی ندارم بر روی غیر پارس بودن یا نبودن ، زیاد هم البته برای من big deal نیست این قضیه ، چون به هر حال گذشته هرچه بوده , آنها امروز احمدینژاد و خامنهای را میبینند.
و اگر قرار باشد به جای اینکه دنبال چگونگی درست کردن فرهنگ و زبان و اخلاقمان
باشیم، همچنان بگوییم Farsi و خودمان را شیعه اثنی عشری بنامیم و نام فرزندمان را از عرب
بگیریم و فرهنگمان را از صدام عراق، چیزی بیشتر از همان احمدینژاد هم براستی سزای ما نخواهد بود.
«پرشین» و نه «فارسی» | Persian NOT Farsi -
Ouroboros - 02-09-2011
مهربد نوشته: خلیج پارس ....
من هر نامی را انتخاب میکنم و بکار میبندم که جا-افتادهتر و مأنوستر باشد، درستی در این موارد با عمومیت است نه تقدم ِ تاریخی، چراکه نه تعصبی به تاکید بر ایرانیت خود دارم و آن را چیزی به خودی ِ خود افتخار آمیز تلقی میکنم و نه واهمهای از یکی پنداشته شدن با ترک و عرب.
درگیری ِ ذهن ایرانی با برداشت ِ فرد خارجی از او چیزی بجز حقارت ِ انسانی که ناخودآگاه خود را فرودست میپندارند و برای ِ تثبیت ِ هویت ِ درمعرض ِ تهدید خود نیاز به تائید خارجی دارد نیست.
کمتر چیزی به اندازهی ِ آه و نالهی ِ جانگداز ِ ایرانیان خارجنشینی که از عرب پنداشته شدن خسته شدهاند ملالآور و نفرتانگیزست. این تاکید ِ نژادپرستانه و نالازم به حفظ ِ فاصله با اعراب چنانکه قومی بسیار پست و عقبمانده هستند و یکی انگاشته شدن با آنها چیزیست همتراز ِ فحش ناموس، اغلب مایهی ِ شگفتی ِ غربیهای ناوارد با ذهنیت ِ ایرانی میشود، چه مایه که در نظر ِ او هر دو قهوهای پوستان ِ پشمالویی هستند مسلمان و ساکن ِ شنزارهای ِ پُرنفت!
تعریف ِ درست نژادپرستی برتر دانستن ِ یک نژاد/قوم/ملت برای نژاد/قومیت/ملیت آنست. این باور که فرهنگ عراق از فرهنگ ِ ایران پستتر است برآمده از تعریف ِ مشترکی پیرامون ِ فرهنگ نیست، سنجهی ِ عمومی ِ مورد پذیرشی هم وجود ندارد که برمبنای ِ آن چنین قضاوتی میسر باشد و مسئله در صورت ِ خود محدود است. برتر بودن ِ فرهنگ ِ ایرانی را در تناسب و سنجهی ِ «برتری» در فرهنگ ایرانی اثبات کردن، مثل شهادت دم روباه به بیگناهی ِ اوست.
اینکه واژهای تا به حال به گوش ِ شما نخورده الزما به معنای ِ مندرآوردی بودن ِ آن نیست(
لینک).
نقل قول:و اگر قرار باشد به جای اینکه دنبال چگونگی درست کردن فرهنگ و زبان و اخلاقمان
باشیم، همچنان بگوییم Farsi و خودمان را شیعه اثنی عشری بنامیم و نام فرزندمان را از عرب
بگیریم و فرهنگمان را از صدام عراق، چیزی بیشتر از همان احمدینژاد هم براستی سزای ما نخواهد بود.
نامسلمانی و حتی ضدیت ِ با اسلام، ربط ِ مستقیم یا غیرمستقیمی به عرب ستیزی ندارد، شما میخواهید اینگونه جلوه بدهید. فرهنگ ِ ایرانی همانقدر عرفانزده، شکمپرست و کارگریز است که فرهنگ ِ اسلامی خشن، دگم و سرکوبگر. و من به یک اندازه خواستار جایگزینی/تغییر/نابودی ِ هر دو.