پدافند از حقوق مردان -
undead_knight - 03-07-2013
Ouroboros نوشته: «اصول» و «فروع» فمینیسم ردگمکنی و خودفریبیست آندد جان، من به مرور «صدها» لینک، کتاب، شخصیت و موضوع در این جستار معرفی خواهم کرد شبیه به همان کتابی که لینک دادم، و شما خواهید دید که در موج اول فمینیسم اینها فرینج و مایهی شرمندگی جریان اصلی بودند، در موج دوم کاملا سوار شدند و جنبش فمینیستی را در اختیار گرفتند و اکنون در موج سوم تنها مدل موجود از فمینیست فعال هستند که دو سوم کرسیهای آموزشی در کلاسهای «مطالعات زنان» را در اختیار دارند و به حرکت جنبش جهت میدهند. شما به نظر چندان آشنا با تئوری/جنبش روز نمیرسید و درست مثل مسلمانان «گمان» میکنید فمینیسم چیزیست ذاتا و الزاما خواستار برابری و رفع تبعیض چنانکه شما آنها را میفهمید. من هر روز درحال بحث و جدل و فحش خوردن از فمینیستهای موج سومی هستم، اکثریت قاطع آنها اعتقادی به وجود مردستیزی ندارند، هرگونه ضعف مردان در هر عرصهای از جامعه را رد میکنند، مدافعان حقوق مردان را «مبلغ تجاوز» و «مروج تجاوز» برچسب میزنند، عامدانه از مطرح شدن مسائل و مشکلات جنسیتی مردان جلوگیری میکنند و ... جواب آنهایی که مثل شما عاقلتر هستند (و البته برخلاف شما از چیرگی مطلق اینها بر «جنبش زنان» اطلاع دارند)اینست که «همهی فمینیستها چنین نیستند». شما را به یاد «همهی مسلمانان چنین نیستند» نمیاندازد؟ من گمان میکنم تناقض به جای بسیار ریشهایتری باز میگردد و همانطورکه مهربد نقل کرد از «آتهایست فوقالعاده» و من پیشتر از فوکو، فمینیسم از آغاز محکوم به پدید آوردن بیعدالتی جنسیتی در جهت معکوس بود زیرا با وجود ادعای «برابریطلبی»، تنها به مشکلات و دشواریها و مصائب زنان میپرداخت و همانهای مردان را یا نادیده میگرفت، یا حتی بدتر به کلی انکار میکرد.
خارج از این بحث اگر وقت کردید نگاهی به این آشغالدانی و منابع آن بیاندازید. معدنیست غنی برای یافتن بهترین نمودهای مردستیزی در سرتاسر تاریخ فمینیسم.
خب من در چند مورد اختلاف باهات دارم که به این راحتیا حل شدنی نیست:)
یکی آمار ها هست که به من به آمارهای دقیق و معتبر خیلی اهمیت میدم،یعنی اینکه وقتی میگی دو سوم،من این پرسش رو مطرح میکنم که چرا نگیم هیچ یا همه!؟:)
تجربه شخصی رو من هیچ وقت معیار مطمئنی نمیدونم چون بسیار میتونه گمراه کننده باشه.یعنی یک فعال حقوق زنان اگر جایی فقط درد و رنج های زنان رو دیده باشه و جایی یک نفر فقط فمنیست های افراطی رو دیده باشه طبیعتا دید منفیش به اینها بیشتر میشه.
اختلاف بعدی در مورد تاریخه و نحوه تفسیرشه،اگر فمینست های افراطی رو هم واقعا نماد فمینسم فعلی بگیریم اینکه مردسالاری در گذشته وجود داشته یا نه و اینکه فمینسم برای چی شروع شده خیلی پرسش های مهمی هست:)
مشکلی که این وسط هم وجود داره اینه که فرضا اگر در کشورهایی که فمنیسم اونها رو دگرگون کرده شرایط متفاوته،در مور دشرایط کشورهایی که در اونها جنبش های فمنیستی قوی نیست رو هم مشابه در نطر بگیریم.
در نهایت هر جنبشی میتونه تغییر مسیر بده یا منحرف بشه،حتی اگر اسمش چیز خیلی خوبی باشه و مثلا فمنیسم نباشه:))آیا
احتمال این وجود نداره که مثلا آنارشیسم رو کسانی که به خشونت گرایش دارند قبضه کنند؟:)
به نطر من مثلا یک جنبش که از حقوق اقلیت های مذهبی دفاع میکنه رو نمیشه متهم کرد که مثلا چون در 100سال آینده ممکنه عده ای از این عنوان سواستفاده کنند و در حق اکثریت سابق ظلم کنند،اون جنبش رو مردود دونست:)
پدافند از حقوق مردان -
undead_knight - 03-07-2013
Mehrbod نوشته: اینها هم دیگر troll بازیای بیشتر نیستند, اسلام هم شاید گفت بهشت خوبه, پس چون اسلام گفته ما نباید در راستای پردیسیدن (پردیس کردن زمین) پیش برویم؟
البته مثال بدی زدی چون من باور دارم کسانی که ایده آلیست های عمل گرا! هستند و در راه ساختن یوتوپیا پیش میرند در نهایت زمین رو جهنم میکنند:))
و به نطر میاد حرف من رو متوجه نشدی،برام جالبه بدونم استدلالم چی بود که این رو در برابرش به کار بردی!؟:))
پدافند از حقوق مردان -
Mehrbod - 03-07-2013
با سربلندی (:, شاخهیِ دوم این جُستار را آغازیدیم:
مردستیزی فراگیر در ایران و جهان
undead_knight نوشته: البته مثال بدی زدی چون من باور دارم کسانی که ایده آلیست های عمل گرا! هستند و در راه ساختن یوتوپیا پیش میرند در نهایت زمین رو جهنم میکنند:))
و به نطر میاد حرف من رو متوجه نشدی،برام جالبه بدونم استدلالم چی بود که این رو در برابرش به کار بردی!؟:))
استدلال چه را روشنگری کنم undead جان؟
میگویی این بانو سخنان خوبی هم در کنار «بیایید مردان را نابود کنیم» زده, خوب زده باشد, اکنون چه کنیم, لامبدا بتزنیم!؟ (:
ایدٸلوژی باید فَرزام و بی آک (عیب و نقص) باشد, نمیشود که بخشهایِ خوب یک ایدٸلوژی را بنام ایدٸوژوی بپذیریم بخشهای
بد اش را نه (چیزیکه مسلمین بسیار دوست دارند و بسیار میکوشند بهش برسند و ١٤٠٠ ساله شوربختانه بهش نمیرسند!)
اینکه دیگر آرمانگرایی برخی مایهیِ دوزخ شدن میشود هم درسته, ولی فرنود نیست: وابستگی میان ایندو نداریم.
امیر هم گفت مهاد و شاخههایِ فمینیسم جدا هستند, من این را هم نمیپذیریم و
سخن من از آغاز این بوده که فمینیسیم از «همان ریشه» نااخلاقی و نادرست است.
چرا؟
همانندی ساده میکنم, اسلام برای برخی آدمها (عربها) سودمند بوده و بنمونه,
امروز ١ میلیارد مسلمان سالیانه با حج رفتن خودشان برای عربها درآمدزایی میکنند.
آیا بهمین ریخت, چون فمینیسم برای برخی آدمها (زنان) نیز سودمند و خوب بوده میتوانیم آنرا پس خودبهخود نیک و درست بدانیم؟
روشنه که نه, نکته در اینه که این «سودمندی» به چه بهایی بدست آمده باشد.
در نمونهیِ اسلام, به بهایِ شیره مالیدن و فریفتن مردم بدست آمده, در نمونهیِ فمینیسم با فشار آوردن بیشتر به مردان و نادیده گرفتن آنها بدست آمده است.
پدافند از حقوق مردان -
Ouroboros - 03-08-2013
مردان مرده 1
کشتیهای در حال غرق شدن و اصل «زنان قبل از مردان»، یکی از بخشهای مورد علاقهی من در مردسالاریست: مردن برای زنان. در کشتی تایتانیک زنان ساکن در
بخش درجهی سه، 41% شانس
بالاتری برای نجات یافتن از مردان ساکن در
بخش درجهی یک داشتند. در سانحهی غرق شدن کشتی تایتانیک، درصد نجات یافتن مردان
20% ، کودکان 52% و همان زنان
74% بود. جنسیت فاکتور به مراتب درجات مهمتری بود تا طبقهی اجتماعی، حتی درصد بالاتر نجاتیافتگان بخش درجهی یک را نیز تنها میتوان از طریق وجود درصد بالاتری از زنان در آنجا درک کرد: 44% مسافران بخش درجه یک زن بودند در قیاس با 23% بخش درجه سه. در کل، 1347 مرد در تایتانیک کشته شدند، در برابر 103 زن و 53 کودک.
آمار کامل سرنشینان و قربانیان:
File:Titanic Survival Stats.svg - WiKi
پدافند از حقوق مردان -
Ouroboros - 03-08-2013
بدلیل منحرف نشدن جستار دیگر اینجا نظرم را مینویسم:
بهمنیار نوشته: و روشن است که یکی از دلیل ها پایین بودن درآمد خانواده و گیرایی داشتن درآمد برای زنان بوده که خانواده را ناچار ساخته دختر یا دختران خود را وادار به رفتن به دانشگاه کنند. از طرفی دگرگونی نیز هست نقش مرد دگرگون می شود نقش زن نیز هم چنین
این بازی البته ریشه در اسلامگرایی رژیم منحوس آخوندی دارد ولی مشکلیست بسیار واقعی که باید به دور از احساسات دربارهی آن بحث کرد. اگر بناست راه حلی به راستی موثر برای مشکل پیدا بکنیم باید «تمامی» تبعیضهای جنسیتی را برطرف بکنیم: حذف هرنوع محدودیت انتخاب رشته برای دختران «باید» با حذف «خدمت سربازی» برای پسران همراه باشد چراکه این دوران تحمیلی و ناعادلانه باعث میشود آنها یا دو سال از تحصیل دور بمانند، یا تحت فشار و از ترس خدمت هر رشتهای که قبول شدند بدون عنایت به اشتیاق، کاربردی بودن و ... را بروند در هر کوره دهاتی بخوانند. یا باید «خدمت سربازی» را برداریم و ارتشی استخدامی و حرفهای و مدرن بسازیم، یا آنکه آنرا «عمومی» بکنیم و دخترها، در کنار پسرها به محض رسیدن به هجده سالگی برای عضویت در ارتش کشور ثبت نام بکنند، با توجه به وسعت منابع انسانی متخصص و بیکار گزینهی اول شدنیتر به نظر میرسد.
یک مشکل دیگری که باید به آن پرداخت نقش سنتی مرد به عنوان «خرجدهندهی» خانواده است، خود این دلیلی شده برای انتخاب مشاغل پست اما پر درآمد توسط افراد بسیار باهوش به جای ادامهی تحصیل(مشاغلی مثل دلالی، قاچاقفروشی، کارچاقکنی و .... که فقط به نابودی هرچه بیشتر جامعه کمک میکنند). امروز بدبختانه میبینیم که زن ایرانی بیشتر از مردان به دانشگاه میرود، اما اولا از مدرک خود استفادهی تزئینی میکند(و از آن برای بالا بردن جایگاه اجتماعی خود بهره میبرد)، و ثانیا اگر به راستی مجبور شد یا علاقهی بسیاری داشت یا... و در آن رشته به کار کردن پرداخت بسیاری مواقع میبینیم که حاضر نیست حقوق خود را با خانواده شریک بشود، «حقوق من مال خودم است» و «پس شوهر کردهام برای چه» و ... جملاتی هستند به گوش همهی ما بسیار آشنا.
از آنجاکه جامعه از زنان توقع تقبل زندگی اقتصادیشان را ندارد، میتوانند بدون ملاحظات اقتصادی به ادامهی تحصیل در رشتههای مورد علاقهی خود بپردازند، برای ما مردها اما از آنجاکه «داماد سرخانه» شدن هرگز گزینهی اولی که انتخاب میکنیم(یا میتوانیم انتخاب بکنیم)نیست، پس نمیتوانیم به ادامهی تحصیل در رشتههای آشغال و بدرد نخور مثل «جامعهشناسی» و «روانشناسی» و «مدیریت» و این کسشعرها بپردازیم و چند سال عمر خود را پای مدرکی که هیچ بازار کاری ندارد و به دردمان نمیخورد هدر بدهیم: دخترها با گرفتن مدرک میشوند «تحصیلکرده» و «خانم مهندس» و «آدم حسابی»، پسرها اما به راستی باید کار پیدا بکنند و «پول دربیاورند»!
پدافند از حقوق مردان -
Mehrbod - 03-08-2013
شاخهیِ سوم جُستار:
گسترش فراگیرِ «مردستیزی» در ایران و جهان
چند نکتهیِ گیرایی که من تاکنون درآوردهام:
١. دینداران بسیار بیشتر از بیدینان به مردستیزی آگاهاند!
٢. زنان بیشتر از مردان به مردستیزی آگاهاند!
٣. مردان پیشبینانه کمتر از زنان در گفتمانِ مردستیزی هنباز میشوند.
پدافند از حقوق مردان -
Ouroboros - 03-08-2013
Mehrbod نوشته: چند نکتهیِ گیرایی که من تاکنون درآوردهام:
١. دینداران بسیار بیشتر از بیدینان به مردستیزی آگاهاند!
٢. زنان بیشتر از مردان به مردستیزی آگاهاند!
٣. مردان پیشبینانه کمتر از زنان در گفتمانِ مردستیزی هنباز میشوند.
1. نه، موضع آنها برآمده از ارتجاع و خودستیزیست. فمینیسم دستاوردهای مهم و ارزشمندی هم داشته که باقی نگاه داشتن آنها(و تاکید بر اشتراک نظر پیرامون آنها)برای ما ضروریست. مثلا منع دخترها از ورزشهای پرتحرک و دویدن در فضای باز را تصور بکنید(یک موضوع ساده)، در ایران برای دختران قبح اجتماعیست، و این باعث میشود دخترها مثل ما پسرها هرگز بازیهای گروهی نکنند و روحیهی «رقابت» و «رفاقتی» که میان ما از طریق همین بازیها شکل میگیرد را نیاموزند، به مشکلات جسمانی بربخورند، از بدن خود شرمنده باشند(فلسفهی قبح دانستن ماجرا گویا اینست که بهوقت دویدن سینههای دختر بالا-پائین میشود و جان حاجآقا از ماتحتش بیرون میرود)، این به راستی عادلانه نیست، و مشکلات پرشماری شبیه به آن در جوامع مختلف برای زنان وجود دارد که فمینیسم میشاید و میباید به آنها بپردازد و در جهت رفع و رجوع آنها بکوشد. پس در قیاس با بدویان ِ زنستیز، من هنوز خود را همرزم فمینیستها میدانم. اما، جدایی از جایی شروع میشود که مشکلات جنسیتی محدود به زنان و برآمده از وجود مردان جلوه داده میشود.
2. بله بیشک. آنها به وضوح بخشی از این بیعدالتیها را میبینند و از عواقب آنها آگاهند، اما بدبختی اینجاست که یک دید بسیار عجیب، سطحی و باورنکردنی به موضوع دارند که شما هرگز از یک مرد نخواهید شنید، تنها زنان میتوانند این اندازه بیرحم باشند. آنها اغلب در مواجهه با این مسائل میگویند «خُب اینرا مردان بر سر خودشان آوردهاند»! اولین مشکل این حرف آنجاست که قربانیان اقتضائات طبیعی/اجتماعی را سرزنش میکند، یعنی چون نقش تحمیل شده از سوی طبیعت/فرهنگ برآمده از آن طبیعت را پذیرفتهاید و احساس بیچارگی کردهاید و در مرحلهای خودآگاه برپاد آن بپا نخواستهاید، پس خودتان مسئول وضعی هستید که بر سرتان میرود. این نگاهیست بسیار خطرناک، ما اغلب میبینیم که قربانیان خشونتهای خانوادگی برای مثال به شدت به متجاوزان خود وابستهاند و توانایی جداشدن از آنها را ندارند، یا سندروم استوکهلم، یا موقعیتی از وابستگی ِ مازوخیستی که همهی ما آنرا دربارهی چیزی، زمانی تجربه کردهایم. اینکه قربانی یک وضعیت، نسبت به آن آگاهی ندارد نشان دهندهی عمق و وخامت گستردهتر فاجعه است نه «مقصر» بودن او.
دومین ایراد این حرف آنجاست که درست نیست، مردان نرمهای فرهنگی، اصول قانونی و ساختارهای اجتماعی را پی نریختهاند، برجستهترین حاکمان، متفکران و سرمایهداران «قانونها» را نوشتهاند و مینویسند، که بر حسب «اتفاق» بیشترشان مرد بودهاند، اما چقدر از «مردها»؟ 0.01% از ما در پدید آمدن وضع موجود نقش مستقیم داشتهایم، باقی همگی محکوم به پذیرفتن آن، یا نابود شدنی بیرحمانه و قاطع بودهایم. پس «مردها» سرنوشت بشر در طول تاریخ را ننوشتهاند، تعداد انگشت شماری از طبقهی حاکم در هر نسل چنان کرده.
دلیل این بیاطلاعی مردها اینست که ما وجوه جنسیتی برای مشکلات خود قائل نمیشویم و اینکه مثلا ۹۸٪ معتادان ایران مرد هستند را معضلی برآمده از مرد بودگی/مردانگی و نگاه/توقعات جامعه از آنها نمیدانیم، اما زنان بالعکس تمام مشکلات خود را در قالبی جنسیتی درک و تجربه میکنند.
3. بعید میدانم. شاید در ایران اینگونه باشد اما من اینطرف مردانی احمقی دیدهام که آماده بودهاند به اشارهی زنک خرفتی خایههای خود را از جا بکنند و جلوی گربه بیاندازند.
پدافند از حقوق مردان -
Mehrbod - 03-08-2013
سپاس امیر جان, همگی نکته هایِ بجا و درستی بودند.
Ouroboros نوشته: 3. بعید میدانم. شاید در ایران اینگونه باشد اما من اینطرف مردانی احمقی دیدهام که آماده بودهاند به اشارهی زنک خرفتی خایههای خود را از جا بکنند و جلوی گربه بیاندازند.
نگرش من نیز همین بود, که مردها در گفتمانهایِ پیرامون مردستیزی خودشان چیزی نمیگویند, ولی جاییکه سخن از فمینیسم باشد بس سخنور و آگاه میشوند!
پدافند از حقوق مردان -
Ouroboros - 03-08-2013
Mehrbod نوشته: نگرش من نیز همین بود, که مردها در گفتمانهایِ پیرامون مردستیزی خودشان چیزی نمیگویند, ولی جاییکه سخن از فمینیسم باشد مردان بس سخنور میشوند!
امان از سرهنویسی، من جمله را اینطور خواندم که «مردان کمتر از زنان در گفتمان مردستیزی شرکت میکنند» که یعنی «کمتر از زنان مردستیزی میکنند».
پدافند از حقوق مردان -
iranbanoo - 03-09-2013
Ouroboros نوشته: از آنجاکه جامعه از زنان توقع تقبل زندگی اقتصادیشان را ندارد، میتوانند بدون ملاحظات اقتصادی به ادامهی تحصیل در رشتههای مورد علاقهی خود بپردازند، برای ما مردها اما از آنجاکه «داماد سرخانه» شدن هرگز گزینهی اولی که انتخاب میکنیم(یا میتوانیم انتخاب بکنیم)نیست، پس نمیتوانیم به ادامهی تحصیل در رشتههای آشغال و بدرد نخور مثل «جامعهشناسی» و «روانشناسی» و «مدیریت» و این کسشعرها بپردازیم و چند سال عمر خود را پای مدرکی که هیچ بازار کاری ندارد و به دردمان نمیخورد هدر بدهیم: دخترها با گرفتن مدرک میشوند «تحصیلکرده» و «خانم مهندس» و «آدم حسابی»، پسرها اما به راستی باید کار پیدا بکنند و «پول دربیاورند»!
البته من قصد ندارم تاپیک را منحرف کنم اما اینجا رامنصفانه ندیدم.
در واقعیت اینطور هم نیست.از قضا زنانی که در یک رشته ی تحصیلی که خود به ان علاقه مند اند مشغولند هم جامعه و هم خانواده و به خصوص همسر زن از او انتظار دارد که نتیجه ی تحصیلش را در قالب یک شغل در امد زا نشان دهد و این به نوع خود فشار مضاعفیست بر روی زن.اما برعکسش چندان درست نیست .یعنی مرد چون مرد است و به قول شما(( خرج دهنده)) از آنجایی که باید یک شغل ولو بی ربط داشته باشد از این بابت تحت فشار نیست که حتما در رشته یتحصیلی خود مشغول به کار باشد و این شاید یک مزیت باشد که مرد توانسته در بلند مدت تصمیم خود را تغییر هد.
نتیجه ی این نگرش و فشار اجتماعی این میشود که زنان هنگام انتخاب رشته از رشته های تحصیلی ای استفاده کنند که به تجربه دیده اند برایشان بازار کار وجود دارد.مانند پرستاری-معلمی و ...این دست از حرفه ها که زنانه شده اند.اما مردان گستره ی انتخاب رشته ی تحصیلی شان فراتر میرود و به نوعی با کمک این نگرش بسیاری از زنان را که میتوانند هم در تحصیل و هم بازار کار رقیبشان باشد را از میان برداشته اند